الوارثین(تخریب لشگر ۱۰)

#سعید_صدیق
Канал
Логотип телеграм канала الوارثین(تخریب لشگر ۱۰)
@ALVARESINCHANNELПродвигать
537
подписчиков
10,3 тыс.
фото
645
видео
247
ссылок
❤️رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤️ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @alvaresin1394
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
2️⃣#ماموریت_ویژه
جستجوی نور
تفحص و انتقال پیکر دو شهید تخریبچی لشگر10
#شهید_حسن_پردازی_مقدم
#شهید_سعید_صدیق
✍️✍️✍️✍️✍️به روایت :
حاج حسین روشنی فرمانده اطلاعات عملیات لشگر10

شب سوم فرا رسید و برادران از شیب ارتفاع "کدو" سرازیر شدند و من شب سوم هم بی صبرانه منتظر آمدنشون در سنگر ماندم.
هنوز هوا کاملا روشن نشده بود که تعدادی از برادران ارتشی به سراغم آمدند مسولیت پدافند از خط با ارتش بود و برای اونها هم مهم شده بود که ببینند نتیجه آخرین تلاش تیم تفحص چه میشود. اما برادران این بار با دست پر آمدند. و پیکر مطهر هر دو شهید بر روی دستانشان بود و صورتهاشان از خوشحالی برق میزد. وقتی پیکر شهدا را به بالای ارتفاع کدو رساندند به سجده افتادند و دوست داشتن از معجزه پیدا شدن پیکر شهدا برای ما بگویند. و آن روز اینگونه روایت کردند " شب آخر هم مثل شبهای قبل تمام دره را گشتیم ولی باز شهید ی نمایان نشد . قبل از بالا آمدن آفتاب و روشن شدن هوا باید به عقب برمیگشتیم . در مسیر برگشت دلشکسته ورنجور از کنار بوته ها ودرختان عبور میکردیم و نگاه هایمان به هرطرف خیره میشد تا شاید نشانه ای ما را به سمت خود بکشد. که یکدفعه شهید عیسی کره ای که مسوول گروه بود به حالت التماس گفت : برادران !!!!!! صدایی ما را به سوی خود میخواند شما هم میشنوید. اول دوستان توجهی نمیکنند و وقتی سماجت #شهید_کره_ای را میبینند به سمتی که او اشاره میکرد میروند و منظره ای میبینند که به معجزه شبیه است.و ناباورانه با پیکر هر دو شهید مواجه شدند. هر دو شهید داخل دو برانکارد در کنار هم در زیر یک درخت قرار داشتند و حالا پس از گذشت ۵۰ روز از شهادت با تابش آفتاب جسمشان سبک شده بود آن دو شهید ( #شهید_حسن_مقدم و #سعید_صدیق)را روی یک برانکارد محکم بسته و بر روی دوش خود به بالای ارتفاع حمل کردند .
🟢 این بود حکایت دو شهیدی که خود را نمایان کردند وصدایی که شهید عیسی کره ای شنید که او را به سوی خود خواندند.
عیسی کره ای درست دو ماه بعد از تفحص این دو شهید در تاریخ 4 دیماه 65 در عملیات کربلای 4 با ترکش خمپاره دشمن به معراج رفت.
راوی: حسین روشنی
🌷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
🌷@alvaresinchannel
🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🍃🌺
#دو_سید_شهید_فکه
#عملیات_سیدالشهداء_علیه_السلام
#شهید_سید_مجتبی_زینال_حسینی
#شهید_سید_مهدی_اعتصامی

✍🏿✍🏿✍🏿 راوی: #جعفر_طهماسبی

خبر رسید دشمن در جبهه فکه پیشروی کرده و تیپ سید الشهدا مأموریت مقابله با دشمن را دارد.
نزدیک ماه رمضان بود. قرار بود که بچه ها برای مرخصی به تهران بروند و بعضی‎ها هم رفته بودند راه آهن اندیمشک بلیط بگیرند نزدیک عصر بود که گردان #حضرت_علی_اکبر(ع) و گردان #حضرت_علی_اصغر(ع) وارد #مقر_الوارثین شدند، همه با تجهیزات کامل آمدند. مثل اینکه کار خیلی جدی بود.
شهید #سعید_صدیق برای شناسایی رفته بود. وقتی برگشت از حضور پرحجم دشمن در منطقه فکه می‎گفت. از سعید عمق میدان مین را پرسیدم و گفت که: ما به میدون نرسیدیم و هنوز دشمن فرصت نکرده میدان مین و موانع ایجاد کنه. قرارشد بچه ها تقسیم شوند و تیم‏های معبر به گردان‎ها مأمور شوند. #سید_مهدی هم که بو برده بود عملیات در پیشه، مدام دور و بر شهید #زینال_حسینی می پلکید تا اینکه سید را راضی کند که او هم با بچه‏ها به عملیات بره.
شهید سیدمحمد اجازه نمی داد تا اینکه برادرش، شهید #سید_مجتبی_زینال_حسینی (تخریب‎چی شهید سید مجتبی زینال الحسینی در عملیات سیدالشهدا در اردیبهشت ۱۳۶۵ در فکه به شهادت رسید) هم به جمع اضافه شد. با حیا مقابل برادرش ایستاد و گفت: آقا سید ما را هم بفرست.
سید یک مقدار مِن مِن کرد اما اصرار #سید_مجتبی را که دید، گفت سریع وسایلت را جمع کن و تجهیزات بگیر .
مجتبی که رفت. سیدمهدی با التماس دوباره به آقا سید گفت: آقا سید ما چی!!!! ما بمونیم؟ شهید سیدمحمد خیلی عاطفی بود و علاقه شدید به سیدمهدی داشت. گفت: تو بمون با گردان های بعدی برو. سیدمهدی گفت: آقا سید ما را جواب می‏کنی. خلاصه از سید مهدی اصرار تا اینکه شهید زینال الحسینی راضی شد و سید مثل باز شکاری رها شد. سریع ساکش رو تحویل داد و تجهیزات گرفت و مهیا شد که با گردان حضرت علی اصغر(ع) برود.

نماز مغرب را خوندیم، بچه ها حرکت کردند و رفتند. ما داخل مقر الوارثین نگران بچه ها بودیم. گفتیم با گردان هایی که ادامه دفع تجاوز می کنند به منطقه برویم.
🍃🌺
🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
@alvaresinchannel
🌿🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌿🌸
#شبی_که_میدان_مین_آتش_گرفت
#عملیات_کربلای_2
#معبر_گردان_علی_اصغر_علیه_السلام
✍️✍️✍️ راوی : #حسین_بداغی

ناهار خوردیم و نماز خوندیم و با کمپرسی های مایلر به سمت خط حرکت کردیم،
از #تخریب من و #شهید_سعید_صدیق و #شهید_حسن_مقدم و برادرعلی اکبر جعفری به گردان حضرت علی اصغر(ع) که قرار بود اون شب اولین گردان حمله کننده به دشمن باشه مامور شدیم.
معمولا شبهای عملیات رزمنده های بسیجی و پاسدار سعی میکنند لباس خاکی بپوشند .ولی اون شب در کمال تعجب دیدیم که #حسن_مقدم که پاسدار بود ، لباس فرم سبز سپاه به تن داره و شلوار شش جیبی که پیش بچه بسیجیها خیلی خاطرخواه داشت رو پا کرده وخیلی منظم و مرتب آماده عملیات شده بود.
افتاب هنوز کامل غروب نکرده بود که به نقطه رهایی در #ارتفاعات_کدو رسیدیم .
از ارتفاعات به سمت پایین حرکت کردیم ،هوا کاملا تاریک بود توی اون سکوت شب حرکت ستون خیلی سرو صدا ایجاد میکرد. گاهی سنگی از زیر پای رزمنده ای میلغزید و به پایین پرت میشد وصدای به هم خوردن تجهیزات و بعضا کلاه آهنی بچه ها به هم سر وصدا ایجاد میکرد.
#شهید_حسن_مقدم که سر #تیم_تخریب بود و #شهید_ناصر_دواری که سر#تیم_اطلاعات_عملیات بود ، به خاطر این سرو صدا ها که ممکن بود باعث هشیاری دشمن بشه ،خیلی خیلی نگران میشدند و همچنین من که شبهای قبل بدون هیچ سرو صدایی رفته بودم برای شناسایی مواضع دشمن و حالا این همه سر وصدا میشنیدم به نگرانیم افزوده میشد.
بهر حال بعد از ساعتها خودمون رو به پایین ارتفاع رسوندیم و در پشت سنگها پناه گرفتیم،
همه چیز تا اینجا خوب پیش رفته بود و بنطر می اومد که دشمن هم هیچ مسئله مشکوکی ندیده،
من و #شهید_حسن_مقدم و #سعید_صدیق به همراه سر تیم اطلاعات عملیات #شهید_ناصر_دواری چند قدمی جلو رفتیم تا جایی که قرامون بود نقطعه شروع معبر باشه. تازه داشتیم با هم دیگه وظیفه هامون توی #میدون_مین رو چک میکردیم که از سمت راست ما بچه های سایر یگانها با دشمن درگیر شدند و سر وصدا شروع شد. سمت راست ما #تیپ_ویژه_شهدا به فرماندهی #شهید_محمود_کاوه بود اگر اشتباه نکنم.
سمت راست ما #ارتفاع _وارس بود و جایی که ما میخواستیم معبر بزنیم تپه ای بود که بچه ها بهش #ساندویچی میگفتند ، با درگیری سمت راست ، دشمن هشیار شد و شروع به تیراندازی کرد، آتش منورها و گلوله هایی که به زمین میخورد همه منطقه درگیری با دشمن رو روشن کرده بود. آتیش منورهایی که با هواپیما روی منطقه میریخت در تماس با خارو خاشاک خشک شده همه جا رو به آتیش کشیده بود و متاسفانه #میدان_مینی که قرار بود در اختفای کامل #معبر بزنیم روشن و در آتش میسوخت.
با دیدن این شرایط خودمون رو به #فرمانده_هان_گردان رسوندیم و مشورتی بین فرمانده گردان و#شهید_دواری و #شهید_مقدم انجام شد و تصمیم بر این شد که بهر طریق معبر زده بشود و بچه های از #معبر عبور کنند وخط درگیری رو بشکنند.
لحظات سختی بود طبیعی است که در این شرایط استرس ، نگرانی ، خوف از مرگ و ترس از جون بچه ها به سراغ انسان بیاد ولی الحق و الانصاف که #شهید_حسن_مقدم در کمال ارامشی باور نکردنی از جا بلند شد و به من و #صدیق و #دواری اشاره ای کرد و درحالیکه به جهت اختفا دولا شده بود به سمت اول میدان که چند قدم فاصله داشت حرکت کردیم، شهید ناصر دواری جلو بود و به فاصله چند قدم شهید حسن مقدم و شهید صدیق و من هم نفرآخر بودم که به یکباره #صدای_انفجار اومد و من شدت آتش را روی صورتم حس کردم و بگوشه ای پرت شدم.
لحظاتی از هوش رفتم وقتی بهوش اومدم وچشم باز کردم #شهید_حسن_مقدم رو دیدم که دوزانو روی خاک به #حالت_سجده افتاده بود ، از #ناصر_دواری صدایی در نمی امد ولی #شهید_سعید_صدیق بلند بلند فریاد میزد #سوختم...سوختم. دشمن هوشیار شده بود و زیر نور منور ستون گردان رو دیده بود و آتش سنگین تیربارها و خمپاره ها روی بچه های گردان حضرت علی اصغر علیه السلام شروع شد و از همان پشت میدون مین تبادل آتش بین رزمنده ها ودشمن درگیری سختی رو به نمایش گذاشته بود.
اما زود دستور رسید که #عملیات_لو_رفته وبچه ها رو به عقب هدایت کنید.
یه امدادگر بالای سر من اومد و زخم هام رو بست و گفت کسی اینجا و توی این شرایط نیست که کمکت کنه تا عقب بری خودت باید تلاش کنی و از ارتفاع بالا بری و گرنه اینجا جا میمونی.
من هم با هر زحمتی بود بعد از ساعت ها پیاده روی تونستم خودم رو به پشت جبهه برسونم...
#شهید_حسن_مقدم ظاهرا دردم #شهید شد ولی #شهید_سعید_صدیق تا نزدیک صبح دوام آورد و بعد به شهادت رسید و #شهید_ناصر_دواری هم سخت مجروح شدند و چند روز بعد به شهادت رسیدند.
🌿🌸
🌿🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
@alvaresinchannel
🌿🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌿🌸
#تخریبچی_هایی_که_شهید_نشدند
#عملیات_کربلای_2

#شب_عملیات_کربلای_2 دو تیم از بچه های #تخریبچی مامور شدند برای باز کردن #معابر_گردان_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام .
قرار بود دو تا گروهان حمله کنند به دوتا تپه که به #تپه_دو_قلو معروف بود. تیم اول مسولیتش با #شهید_حسن_مقدم بود که به علت آتشباری دشمن و آتش گرفتن #میدان_مین در حالیکه میرفتند خطر کنند و به میدان مین آتش گرفته بزنند با گلوله خمپاره دشمن مهمان آسمان شدند و از تیم سه نفره.
#حسن_مقدم و#سعید_صدیق #شهید و #حسین_بداغی هم مجروح شد.
تیم دوم #بچه_های_تخریب رو برادر هادی کسکنی هدایت میکرد که این تیم در زیر نور منورهایی که از هواپیما در منطقه ریخته و همه جا مثل روز روشن بود وارد معبر شد.
معبری که در زیر نور منورها لو رفته ودشمن هم آتش خود را برروی آن متمرکز کرده بود .
در حین زدن معبر #مین_والمری منفجر شد وسه #تخریبچی این تیم مجروح شدند .
قبل از روشن شدن هوا دستور عقب نشینی داده شد و گردان هایی که برای عملیات ساعت ها از ارتفاعات منطقه پایین رفته بودند میبایستی برگردند.
هواپیماهای دشمن با بمباران شدید مسیر برگشت سعی میکردند تلفات را بالا ببرند اما گودی شیار"اینه" بین ارتفاع وارس و سکران مانع صدمه جدی به رزمندگان بود.
مجروحان این عملیات به سختی خود را به بالای ارتفاعات رسوندند و پیکر دو #تخریبچی_شهید لشگر10 سیدالشهداء(ع) روی زمین ماند. تا اینکه بعد از 40 روزتعدادی از دوستان برای عقب آوردن پیکرها اقدام کردند.
🌿🌸
🌿🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
@alvaresinchannel
🌿🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌿🌹
#روزهای_حماسه
#عملیات_سیدالشهداء_علیه_السلام
اردیبهشت65
✍️✍️ راوی: #جعفر_طهماسبی
#تخریب_لشگر_10

خبر رسید #مرخصی ها لغو شده و گردان به حالت آماده باش صدرصد در اومد..
بچه ها یک مقدار دمق شدند . دوست داشتن قبل از ماه #رمضون برن تهران و برگردند .
اما خبر آماده باش با پیغام #امام همراه بود که فرموده بود #به_رزمنده ها_بگید_جلوی_دشمن_رو _بگیرند و به او امان ندن. مقر ما که #موقعیت_الوارثین نام داشت در جاده فکه نرسیده به سایت 5 در معرض خطر هجوم دشمن بود. صدای توپخانه دشمن که منطقه رو به شدت میکوبید میومد نيروهاي دشمن به استعداد 2 لشكر پياده مكانيزه و زرهي با پشتيباني آتش توپخانه در محور فكه در تاریخ 10اردیبهشت ماه سال65 تعرض خود را به مواضع پدافندي نيروهاي ما آغاز كردند رزمندگان ارتش که از قدیم پدافند منطقه رو به عهده داشتند غافلگیر شده بودند و دشمن منتظر عکس العمل نیروهای خودی بود تا برای ادامه تعرض تصمیم گیری کنه. در مقر الوارثین همه به حالت آماده باش در آمدند و خبر رسید از فرماندهی لشگر که #بچه های_تخریب به همراه برادران #اطلاعات_عملیات جهت شناسایی دشمن به منطقه اعزام شوند.
شب یازدهم اردیبهشت 65 بود که تعدادی از بچه های تخریب و اطلاعات برای شناسایی رفتند شهید #سعید_صدیق هم رفته بود.
وقتی برگشت از حضور پر حجم دشمن در منطقه فکه می گفت .
من ازسعید از #عمق_میدان_مین پرسیدم و گفت که ما به میدون نرسیدیم و دشمن هنوز فرصت نکرده میدان مین و موانع ایجاد کنه .
🌿🌹
🌿🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🌿🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌿🌸
#شبی_که_میدان_مین_آتش_گرفت
#عملیات_کربلای_2
#معبر_گردان_علی_اصغر_علیه_السلام
✍️✍️✍️ راوی : #حسین_بداغی

ناهار خوردیم و نماز خوندیم و با کمپرسی های مایلر به سمت خط حرکت کردیم،
از #تخریب من و #شهید_سعید_صدیق و #شهید_حسن_مقدم و برادرعلی اکبر جعفری به گردان حضرت علی اصغر(ع) که قرار بود اون شب اولین گردان حمله کننده به دشمن باشه مامور شدیم.
معمولا شبهای عملیات رزمنده های بسیجی و پاسدار سعی میکنند لباس خاکی بپوشند .ولی اون شب در کمال تعجب دیدیم که #حسن_مقدم که پاسدار بود ، لباس فرم سبز سپاه به تن داره و شلوار شش جیبی که پیش بچه بسیجیها خیلی خاطرخواه داشت رو پا کرده وخیلی منظم و مرتب آماده عملیات شده بود.
افتاب هنوز کامل غروب نکرده بود که به نقطه رهایی در #ارتفاعات_کدو رسیدیم .
از ارتفاعات به سمت پایین حرکت کردیم ،هوا کاملا تاریک بود توی اون سکوت شب حرکت ستون خیلی سرو صدا ایجاد میکرد. گاهی سنگی از زیر پای رزمنده ای میلغزید و به پایین پرت میشد وصدای به هم خوردن تجهیزات و بعضا کلاه آهنی بچه ها به هم سر وصدا ایجاد میکرد.
#شهید_حسن_مقدم که سر #تیم_تخریب بود و #شهید_ناصر_دواری که سر#تیم_اطلاعات_عملیات بود ، به خاطر این سرو صدا ها که ممکن بود باعث هشیاری دشمن بشه ،خیلی خیلی نگران میشدند و همچنین من که شبهای قبل بدون هیچ سرو صدایی رفته بودم برای شناسایی مواضع دشمن و حالا این همه سر وصدا میشنیدم به نگرانیم افزوده میشد.
بهر حال بعد از ساعتها خودمون رو به پایین ارتفاع رسوندیم و در پشت سنگها پناه گرفتیم،
همه چیز تا اینجا خوب پیش رفته بود و بنطر می اومد که دشمن هم هیچ مسئله مشکوکی ندیده،
من و #شهید_حسن_مقدم و #سعید_صدیق به همراه سر تیم اطلاعات عملیات #شهید_ناصر_دواری چند قدمی جلو رفتیم تا جایی که قرامون بود نقطعه شروع معبر باشه. تازه داشتیم با هم دیگه وظیفه هامون توی #میدون_مین رو چک میکردیم که از سمت راست ما بچه های سایر یگانها با دشمن درگیر شدند و سر وصدا شروع شد. سمت راست ما #تیپ_ویژه_شهدا به فرماندهی #شهید_محمود_کاوه بود اگر اشتباه نکنم.
سمت راست ما #ارتفاع _وارس بود و جایی که ما میخواستیم معبر بزنیم تپه ای بود که بچه ها بهش #ساندویچی میگفتند ، با درگیری سمت راست ، دشمن هشیار شد و شروع به تیراندازی کرد، آتش منورها و گلوله هایی که به زمین میخورد همه منطقه درگیری با دشمن رو روشن کرده بود. آتیش منورهایی که با هواپیما روی منطقه میریخت در تماس با خارو خاشاک خشک شده همه جا رو به آتیش کشیده بود و متاسفانه #میدان_مینی که قرار بود در اختفای کامل #معبر بزنیم روشن و در آتش میسوخت.
با دیدن این شرایط خودمون رو به #فرمانده_هان_گردان رسوندیم و مشورتی بین فرمانده گردان و#شهید_دواری و #شهید_مقدم انجام شد و تصمیم بر این شد که بهر طریق معبر زده بشود و بچه های از #معبر عبور کنند وخط درگیری رو بشکنند.
لحظات سختی بود طبیعی است که در این شرایط استرس ، نگرانی ، خوف از مرگ و ترس از جون بچه ها به سراغ انسان بیاد ولی الحق و الانصاف که #شهید_حسن_مقدم در کمال ارامشی باور نکردنی از جا بلند شد و به من و #صدیق و #دواری اشاره ای کرد و درحالیکه به جهت اختفا دولا شده بود به سمت اول میدان که چند قدم فاصله داشت حرکت کردیم، شهید ناصر دواری جلو بود و به فاصله چند قدم شهید حسن مقدم و شهید صدیق و من هم نفرآخر بودم که به یکباره #صدای_انفجار اومد و من شدت آتش را روی صورتم حس کردم و بگوشه ای پرت شدم.
لحظاتی از هوش رفتم وقتی بهوش اومدم وچشم باز کردم #شهید_حسن_مقدم رو دیدم که دوزانو روی خاک به #حالت_سجده افتاده بود ، از #ناصر_دواری صدایی در نمی امد ولی #شهید_سعید_صدیق بلند بلند فریاد میزد #سوختم...سوختم. دشمن هوشیار شده بود و زیر نور منور ستون گردان رو دیده بود و آتش سنگین تیربارها و خمپاره ها روی بچه های گردان حضرت علی اصغر علیه السلام شروع شد و از همان پشت میدون مین تبادل آتش بین رزمنده ها ودشمن درگیری سختی رو به نمایش گذاشته بود.
اما زود دستور رسید که #عملیات_لو_رفته وبچه ها رو به عقب هدایت کنید.
یه امدادگر بالای سر من اومد و زخم هام رو بست و گفت کسی اینجا و توی این شرایط نیست که کمکت کنه تا عقب بری خودت باید تلاش کنی و از ارتفاع بالا بری و گرنه اینجا جا میمونی.
من هم با هر زحمتی بود بعد از ساعت ها پیاده روی تونستم خودم رو به پشت جبهه برسونم...
#شهید_حسن_مقدم ظاهرا دردم #شهید شد ولی #شهید_سعید_صدیق تا نزدیک صبح دوام آورد و بعد به شهادت رسید و #شهید_ناصر_دواری هم سخت مجروح شدند و چند روز بعد به شهادت رسیدند.
🌿🌸
🌿🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
@alvaresinchannel
🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🍃🌺
#دو_سید_شهید_فکه
#عملیات_سیدالشهداء_علیه_السلام
#شهید_سید_مجتبی_زینال_حسینی
#شهید_سید_مهدی_اعتصامی

✍🏿✍🏿✍🏿 راوی: #جعفر_طهماسبی

خبر رسید دشمن در جبهه فکه پیشروی کرده و تیپ سید الشهدا مأموریت مقابله با دشمن را دارد.
نزدیک ماه رمضان بود. قرار بود که بچه ها برای مرخصی به تهران بروند و بعضی‎ها هم رفته بودند راه آهن اندیمشک بلیط بگیرند نزدیک عصر بود که گردان #حضرت_علی_اکبر(ع) و گردان #حضرت_علی_اصغر(ع) وارد #مقر_الوارثین شدند، همه با تجهیزات کامل آمدند. مثل اینکه کار خیلی جدی بود.
شهید #سعید_صدیق برای شناسایی رفته بود. وقتی برگشت از حضور پرحجم دشمن در منطقه فکه می‎گفت. از سعید عمق میدان مین را پرسیدم و گفت که: ما به میدون نرسیدیم و هنوز دشمن فرصت نکرده میدان مین و موانع ایجاد کنه. قرارشد بچه ها تقسیم شوند و تیم‏های معبر به گردان‎ها مأمور شوند. #سید_مهدی هم که بو برده بود عملیات در پیشه، مدام دور و بر شهید #زینال_حسینی می پلکید تا اینکه سید را راضی کند که او هم با بچه‏ها به عملیات بره.
شهید سیدمحمد اجازه نمی داد تا اینکه برادرش، شهید #سید_مجتبی_زینال_حسینی (تخریب‎چی شهید سید مجتبی زینال الحسینی در عملیات سیدالشهدا در اردیبهشت ۱۳۶۵ در فکه به شهادت رسید) هم به جمع اضافه شد. با حیا مقابل برادرش ایستاد و گفت: آقا سید ما را هم بفرست.
سید یک مقدار مِن مِن کرد اما اصرار #سید_مجتبی را که دید، گفت سریع وسایلت را جمع کن و تجهیزات بگیر .
مجتبی که رفت. سیدمهدی با التماس دوباره به آقا سید گفت: آقا سید ما چی!!!! ما بمونیم؟ شهید سیدمحمد خیلی عاطفی بود و علاقه شدید به سیدمهدی داشت. گفت: تو بمون با گردان های بعدی برو. سیدمهدی گفت: آقا سید ما را جواب می‏کنی. خلاصه از سید مهدی اصرار تا اینکه شهید زینال الحسینی راضی شد و سید مثل باز شکاری رها شد. سریع ساکش رو تحویل داد و تجهیزات گرفت و مهیا شد که با گردان حضرت علی اصغر(ع) برود.

نماز مغرب را خوندیم، بچه ها حرکت کردند و رفتند. ما داخل مقر الوارثین نگران بچه ها بودیم. گفتیم با گردان هایی که ادامه دفع تجاوز می کنند به منطقه برویم.
🍃🌺
🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
@alvaresinchannel
🌿🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌿🌹
#روزهای_حماسه
#عملیات_سیدالشهداء_علیه_السلام
اردیبهشت65
✍️✍️ راوی: #جعفر_طهماسبی
#تخریب_لشگر_10

خبر رسید #مرخصی ها لغو شده و گردان به حالت آماده باش صدرصد در اومد..
بچه ها یک مقدار دمق شدند . دوست داشتن قبل از ماه #رمضون برن تهران و برگردند .
اما خبر آماده باش با پیغام #امام همراه بود که فرموده بود #به_رزمنده ها_بگید_جلوی_دشمن_رو _بگیرند و به او امان ندن. مقر ما که #موقعیت_الوارثین نام داشت در جاده فکه نرسیده به سایت 5 در معرض خطر هجوم دشمن بود. صدای توپخانه دشمن که منطقه رو به شدت میکوبید میومد نيروهاي دشمن به استعداد 2 لشكر پياده مكانيزه و زرهي با پشتيباني آتش توپخانه در محور فكه در تاریخ 10اردیبهشت ماه سال65 تعرض خود را به مواضع پدافندي نيروهاي ما آغاز كردند رزمندگان ارتش که از قدیم پدافند منطقه رو به عهده داشتند غافلگیر شده بودند و دشمن منتظر عکس العمل نیروهای خودی بود تا برای ادامه تعرض تصمیم گیری کنه. در مقر الوارثین همه به حالت آماده باش در آمدند و خبر رسید از فرماندهی لشگر که #بچه های_تخریب به همراه برادران #اطلاعات_عملیات جهت شناسایی دشمن به منطقه اعزام شوند.
شب یازدهم اردیبهشت 65 بود که تعدادی از بچه های تخریب و اطلاعات برای شناسایی رفتند شهید #سعید_صدیق هم رفته بود.
وقتی برگشت از حضور پر حجم دشمن در منطقه فکه می گفت .
من ازسعید از #عمق_میدان_مین پرسیدم و گفت که ما به میدون نرسیدیم و دشمن هنوز فرصت نکرده میدان مین و موانع ایجاد کنه .
🌿🌹
🌿🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🌿🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌿🌹
#روزهای_حماسه
#عملیات_سیدالشهداء_علیه_السلام
اردیبهشت65
✍️✍️ راوی: #جعفر_طهماسبی
#تخریب_لشگر_10

خبر رسید #مرخصی ها لغو شده و گردان به حالت آماده باش صدرصد در اومد..
بچه ها یک مقدار دمق شدند . دوست داشتن قبل از ماه #رمضون برن تهران و برگردند .
اما خبر آماده باش با پیغام #امام همراه بود که فرموده بود #به_رزمنده ها_بگید_جلوی_دشمن_رو _بگیرند و به او امان ندن. مقر ما که #موقعیت_الوارثین نام داشت در جاده فکه نرسیده به سایت 5 در معرض خطر هجوم دشمن بود. صدای توپخانه دشمن که منطقه رو به شدت میکوبید میومد نيروهاي دشمن به استعداد 2 لشكر پياده مكانيزه و زرهي با پشتيباني آتش توپخانه در محور فكه در تاریخ 10اردیبهشت ماه سال65 تعرض خود را به مواضع پدافندي نيروهاي ما آغاز كردند رزمندگان ارتش که از قدیم پدافند منطقه رو به عهده داشتند غافلگیر شده بودند و دشمن منتظر عکس العمل نیروهای خودی بود تا برای ادامه تعرض تصمیم گیری کنه. در مقر الوارثین همه به حالت آماده باش در آمدند و خبر رسید از فرماندهی لشگر که #بچه های_تخریب به همراه برادران #اطلاعات_عملیات جهت شناسایی دشمن به منطقه اعزام شوند.
شب یازدهم اردیبهشت 65 بود که تعدادی از بچه های تخریب و اطلاعات برای شناسایی رفتند شهید #سعید_صدیق هم رفته بود.
وقتی برگشت از حضور پر حجم دشمن در منطقه فکه می گفت .
من ازسعید از #عمق_میدان_مین پرسیدم و گفت که ما به میدون نرسیدیم و دشمن هنوز فرصت نکرده میدان مین و موانع ایجاد کنه .
🌿🌹
🌿🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🍃🌺
#دو_سید_شهید_فکه
#عملیات_سیدالشهداء_علیه_السلام
#شهید_سید_مجتبی_زینال_حسینی
#شهید_سید_مهدی_اعتصامی

✍🏿✍🏿✍🏿 راوی: #جعفر_طهماسبی

خبر رسید دشمن در جبهه فکه پیشروی کرده و تیپ سید الشهدا مأموریت مقابله با دشمن را دارد.
نزدیک ماه رمضان بود. قرار بود که بچه ها برای مرخصی به تهران بروند و بعضی‎ها هم رفته بودند راه آهن اندیمشک بلیط بگیرند نزدیک عصر بود که گردان #حضرت_علی_اکبر(ع) و گردان #حضرت_علی_اصغر(ع) وارد #مقر_الوارثین شدند، همه با تجهیزات کامل آمدند. مثل اینکه کار خیلی جدی بود.
شهید #سعید_صدیق برای شناسایی رفته بود. وقتی برگشت از حضور پرحجم دشمن در منطقه فکه می‎گفت. از سعید عمق میدان مین را پرسیدم و گفت که: ما به میدون نرسیدیم و هنوز دشمن فرصت نکرده میدان مین و موانع ایجاد کنه. قرارشد بچه ها تقسیم شوند و تیم‏های معبر به گردان‎ها مأمور شوند. #سید_مهدی هم که بو برده بود عملیات در پیشه، مدام دور و بر شهید #زینال_حسینی می پلکید تا اینکه سید را راضی کند که او هم با بچه‏ها به عملیات بره.
شهید سیدمحمد اجازه نمی داد تا اینکه برادرش، شهید #سید_مجتبی_زینال_حسینی (تخریب‎چی شهید سید مجتبی زینال الحسینی در عملیات سیدالشهدا در اردیبهشت ۱۳۶۵ در فکه به شهادت رسید) هم به جمع اضافه شد. با حیا مقابل برادرش ایستاد و گفت: آقا سید ما را هم بفرست.
سید یک مقدار مِن مِن کرد اما اصرار #سید_مجتبی را که دید، گفت سریع وسایلت را جمع کن و تجهیزات بگیر .
مجتبی که رفت. سیدمهدی با التماس دوباره به آقا سید گفت: آقا سید ما چی!!!! ما بمونیم؟ شهید سیدمحمد خیلی عاطفی بود و علاقه شدید به سیدمهدی داشت. گفت: تو بمون با گردان های بعدی برو. سیدمهدی گفت: آقا سید ما را جواب می‏کنی. خلاصه از سید مهدی اصرار تا اینکه شهید زینال الحسینی راضی شد و سید مثل باز شکاری رها شد. سریع ساکش رو تحویل داد و تجهیزات گرفت و مهیا شد که با گردان حضرت علی اصغر(ع) برود.

نماز مغرب را خوندیم، بچه ها حرکت کردند و رفتند. ما داخل مقر الوارثین نگران بچه ها بودیم. گفتیم با گردان هایی که ادامه دفع تجاوز می کنند به منطقه برویم.
🍃🌺
🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
@alvaresinchannel
فایل صوتی روضه امشب کنار مزار شهید #حسن_مقدم و #سعید_صدیق👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿
🌿🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌿🌸
#شبی_که_میدان_مین_آتش_گرفت
#عملیات_کربلای_2
#معبر_گردان_علی_اصغر_علیه_السلام
✍️✍️✍️ راوی : #حسین_بداغی

ناهار خوردیم و نماز خوندیم و با کمپرسی های مایلر به سمت خط حرکت کردیم،
از #تخریب من و #شهید_سعید_صدیق و #شهید_حسن_مقدم و برادرعلی اکبر جعفری به گردان حضرت علی اصغر(ع) که قرار بود اون شب اولین گردان حمله کننده به دشمن باشه مامور شدیم.
معمولا شبهای عملیات رزمنده های بسیجی و پاسدار سعی میکنند لباس خاکی بپوشند .ولی اون شب در کمال تعجب دیدیم که #حسن_مقدم که پاسدار بود ، لباس فرم سبز سپاه به تن داره و شلوار شش جیبی که پیش بچه بسیجیها خیلی خاطرخواه داشت رو پا کرده وخیلی منظم و مرتب آماده عملیات شده بود.
افتاب هنوز کامل غروب نکرده بود که به نقطه رهایی در #ارتفاعات_کدو رسیدیم .
از ارتفاعات به سمت پایین حرکت کردیم ،هوا کاملا تاریک بود توی اون سکوت شب حرکت ستون خیلی سرو صدا ایجاد میکرد. گاهی سنگی از زیر پای رزمنده ای میلغزید و به پایین پرت میشد وصدای به هم خوردن تجهیزات و بعضا کلاه آهنی بچه ها به هم سر وصدا ایجاد میکرد.
#شهید_حسن_مقدم که سر #تیم_تخریب بود و #شهید_ناصر_دواری که سر#تیم_اطلاعات_عملیات بود ، به خاطر این سرو صدا ها که ممکن بود باعث هشیاری دشمن بشه ،خیلی خیلی نگران میشدند و همچنین من که شبهای قبل بدون هیچ سرو صدایی رفته بودم برای شناسایی مواضع دشمن و حالا این همه سر وصدا میشنیدم به نگرانیم افزوده میشد.
بهر حال بعد از ساعتها خودمون رو به پایین ارتفاع رسوندیم و در پشت سنگها پناه گرفتیم،
همه چیز تا اینجا خوب پیش رفته بود و بنطر می اومد که دشمن هم هیچ مسئله مشکوکی ندیده،
من و #شهید_حسن_مقدم و #سعید_صدیق به همراه سر تیم اطلاعات عملیات #شهید_ناصر_دواری چند قدمی جلو رفتیم تا جایی که قرامون بود نقطعه شروع معبر باشه. تازه داشتیم با هم دیگه وظیفه هامون توی #میدون_مین رو چک میکردیم که از سمت راست ما بچه های سایر یگانها با دشمن درگیر شدند و سر وصدا شروع شد. سمت راست ما #تیپ_ویژه_شهدا به فرماندهی #شهید_محمود_کاوه بود اگر اشتباه نکنم.
سمت راست ما #ارتفاع _وارس بود و جایی که ما میخواستیم معبر بزنیم تپه ای بود که بچه ها بهش #ساندویچی میگفتند ، با درگیری سمت راست ، دشمن هشیار شد و شروع به تیراندازی کرد، آتش منورها و گلوله هایی که به زمین میخورد همه منطقه درگیری با دشمن رو روشن کرده بود. آتیش منورهایی که با هواپیما روی منطقه میریخت در تماس با خارو خاشاک خشک شده همه جا رو به آتیش کشیده بود و متاسفانه #میدان_مینی که قرار بود در اختفای کامل #معبر بزنیم روشن و در آتش میسوخت.
با دیدن این شرایط خودمون رو به #فرمانده_هان_گردان رسوندیم و مشورتی بین فرمانده گردان و#شهید_دواری و #شهید_مقدم انجام شد و تصمیم بر این شد که بهر طریق معبر زده بشود و بچه های از #معبر عبور کنند وخط درگیری رو بشکنند.
لحظات سختی بود طبیعی است که در این شرایط استرس ، نگرانی ، خوف از مرگ و ترس از جون بچه ها به سراغ انسان بیاد ولی الحق و الانصاف که #شهید_حسن_مقدم در کمال ارامشی باور نکردنی از جا بلند شد و به من و #صدیق و #دواری اشاره ای کرد و درحالیکه به جهت اختفا دولا شده بود به سمت اول میدان که چند قدم فاصله داشت حرکت کردیم، شهید ناصر دواری جلو بود و به فاصله چند قدم شهید حسن مقدم و شهید صدیق و من هم نفرآخر بودم که به یکباره #صدای_انفجار اومد و من شدت آتش را روی صورتم حس کردم و بگوشه ای پرت شدم.
لحظاتی از هوش رفتم وقتی بهوش اومدم وچشم باز کردم #شهید_حسن_مقدم رو دیدم که دوزانو روی خاک به #حالت_سجده افتاده بود ، از #ناصر_دواری صدایی در نمی امد ولی #شهید_سعید_صدیق بلند بلند فریاد میزد #سوختم...سوختم. دشمن هوشیار شده بود و زیر نور منور ستون گردان رو دیده بود و آتش سنگین تیربارها و خمپاره ها روی بچه های گردان حضرت علی اصغر علیه السلام شروع شد و از همان پشت میدون مین تبادل آتش بین رزمنده ها ودشمن درگیری سختی رو به نمایش گذاشته بود.
اما زود دستور رسید که #عملیات_لو_رفته وبچه ها رو به عقب هدایت کنید.
یه امدادگر بالای سر من اومد و زخم هام رو بست و گفت کسی اینجا و توی این شرایط نیست که کمکت کنه تا عقب بری خودت باید تلاش کنی و از ارتفاع بالا بری و گرنه اینجا جا میمونی.
من هم با هر زحمتی بود بعد از ساعت ها پیاده روی تونستم خودم رو به پشت جبهه برسونم...
#شهید_حسن_مقدم ظاهرا دردم #شهید شد ولی #شهید_سعید_صدیق تا نزدیک صبح دوام آورد و بعد به شهادت رسید و #شهید_ناصر_دواری هم سخت مجروح شدند و چند روز بعد به شهادت رسیدند.
🌿🌸
🌿🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
@alvaresinchannel
🌿🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌿🌸
#تخریبچی_هایی_که_شهید_نشدند
#عملیات_کربلای_2

#شب_عملیات_کربلای_2 دو تیم از بچه های #تخریبچی مامور شدند برای باز کردن #معابر_گردان_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام .
قرار بود دو تا گروهان حمله کنند به دوتا تپه که به #تپه_دو_قلو معروف بود. تیم اول مسولیتش با #شهید_حسن_مقدم بود که به علت آتشباری دشمن و آتش گرفتن #میدان_مین در حالیکه میرفتند خطر کنند و به میدان مین آتش گرفته بزنند با گلوله خمپاره دشمن مهمان آسمان شدند و از تیم سه نفره.
#حسن_مقدم و#سعید_صدیق #شهید و #حسین_بداغی هم مجروح شد.
تیم دوم #بچه_های_تخریب رو برادر هادی کسکنی هدایت میکرد که این تیم در زیر نور منورهایی که از هواپیما در منطقه ریخته و همه جا مثل روز روشن بود وارد معبر شد.
معبری که در زیر نور منورها لو رفته ودشمن هم آتش خود را برروی آن متمرکز کرده بود .
در حین زدن معبر #مین_والمری منفجر شد وسه #تخریبچی این تیم مجروح شدند .
قبل از روشن شدن هوا دستور عقب نشینی داده شد و گردان هایی که برای عملیات ساعت ها از ارتفاعات منطقه پایین رفته بودند میبایستی برگردند.
هواپیماهای دشمن با بمباران شدید مسیر برگشت سعی میکردند تلفات را بالا ببرند اما گودی شیار"اینه" بین ارتفاع وارس و سکران مانع صدمه جدی به رزمندگان بود.
مجروحان این عملیات به سختی خود را به بالای ارتفاعات رسوندند و پیکر دو #تخریبچی_شهید لشگر10 سیدالشهداء(ع) روی زمین ماند. تا اینکه بعد از 40 روزتعدادی از دوستان برای عقب آوردن پیکرها اقدام کردند.
🌿🌸
🌿🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
@alvaresinchannel
🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🍃🌺
#دو_سید_شهید_فکه
#عملیات_سیدالشهداء_علیه_السلام
#شهید_سید_مجتبی_زینال_حسینی
#شهید_سید_مهدی_اعتصامی

✍🏿✍🏿✍🏿 راوی: #جعفر_طهماسبی

خبر رسید دشمن در جبهه فکه پیشروی کرده و تیپ سید الشهدا مأموریت مقابله با دشمن را دارد.
نزدیک ماه رمضان بود. قرار بود که بچه ها برای مرخصی به تهران بروند و بعضی‎ها هم رفته بودند راه آهن اندیمشک بلیط بگیرند نزدیک عصر بود که گردان #حضرت_علی_اکبر(ع) و گردان #حضرت_علی_اصغر(ع) وارد #مقر_الوارثین شدند، همه با تجهیزات کامل آمدند. مثل اینکه کار خیلی جدی بود.
شهید #سعید_صدیق برای شناسایی رفته بود. وقتی برگشت از حضور پرحجم دشمن در منطقه فکه می‎گفت. از سعید عمق میدان مین را پرسیدم و گفت که: ما به میدون نرسیدیم و هنوز دشمن فرصت نکرده میدان مین و موانع ایجاد کنه. قرارشد بچه ها تقسیم شوند و تیم‏های معبر به گردان‎ها مأمور شوند. #سید_مهدی هم که بو برده بود عملیات در پیشه، مدام دور و بر شهید #زینال_حسینی می پلکید تا اینکه سید را راضی کند که او هم با بچه‏ها به عملیات بره.
شهید سیدمحمد اجازه نمی داد تا اینکه برادرش، شهید #سید_مجتبی_زینال_حسینی (تخریب‎چی شهید سید مجتبی زینال الحسینی در عملیات سیدالشهدا در اردیبهشت ۱۳۶۵ در فکه به شهادت رسید) هم به جمع اضافه شد. با حیا مقابل برادرش ایستاد و گفت: آقا سید ما را هم بفرست.
سید یک مقدار مِن مِن کرد اما اصرار #سید_مجتبی را که دید، گفت سریع وسایلت را جمع کن و تجهیزات بگیر .
مجتبی که رفت. سیدمهدی با التماس دوباره به آقا سید گفت: آقا سید ما چی!!!! ما بمونیم؟ شهید سیدمحمد خیلی عاطفی بود و علاقه شدید به سیدمهدی داشت. گفت: تو بمون با گردان های بعدی برو. سیدمهدی گفت: آقا سید ما را جواب می‏کنی. خلاصه از سید مهدی اصرار تا اینکه شهید زینال الحسینی راضی شد و سید مثل باز شکاری رها شد. سریع ساکش رو تحویل داد و تجهیزات گرفت و مهیا شد که با گردان حضرت علی اصغر(ع) برود.

نماز مغرب را خوندیم، بچه ها حرکت کردند و رفتند. ما داخل مقر الوارثین نگران بچه ها بودیم. گفتیم با گردان هایی که ادامه دفع تجاوز می کنند به منطقه برویم.
🍃🌺
🍃🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
@alvaresinchannel
🌿🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌿🌹
#روزهای_حماسه
#عملیات_سیدالشهداء_علیه_السلام
اردیبهشت65
✍️✍️ راوی: #جعفر_طهماسبی
#تخریب_لشگر_10

خبر رسید #مرخصی ها لغو شده و گردان به حالت آماده باش صدرصد در اومد..
بچه ها یک مقدار دمق شدند . دوست داشتن قبل از ماه #رمضون برن تهران و برگردند .
اما خبر آماده باش با پیغام #امام همراه بود که فرموده بود #به_رزمنده ها_بگید_جلوی_دشمن_رو _بگیرند و به او امان ندن. مقر ما که #موقعیت_الوارثین نام داشت در جاده فکه نرسیده به سایت 5 در معرض خطر هجوم دشمن بود. صدای توپخانه دشمن که منطقه رو به شدت میکوبید میومد نيروهاي دشمن به استعداد 2 لشكر پياده مكانيزه و زرهي با پشتيباني آتش توپخانه در محور فكه در تاریخ 10اردیبهشت ماه سال65 تعرض خود را به مواضع پدافندي نيروهاي ما آغاز كردند رزمندگان ارتش که از قدیم پدافند منطقه رو به عهده داشتند غافلگیر شده بودند و دشمن منتظر عکس العمل نیروهای خودی بود تا برای ادامه تعرض تصمیم گیری کنه. در مقر الوارثین همه به حالت آماده باش در آمدند و خبر رسید از فرماندهی لشگر که #بچه های_تخریب به همراه برادران #اطلاعات_عملیات جهت شناسایی دشمن به منطقه اعزام شوند.
شب یازدهم اردیبهشت 65 بود که تعدادی از بچه های تخریب و اطلاعات برای شناسایی رفتند شهید #سعید_صدیق هم رفته بود.
وقتی برگشت از حضور پر حجم دشمن در منطقه فکه می گفت .
من ازسعید از #عمق_میدان_مین پرسیدم و گفت که ما به میدون نرسیدیم و دشمن هنوز فرصت نکرده میدان مین و موانع ایجاد کنه .
🌿🌹
🌿🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel