الوارثین(تخریب لشگر ۱۰)

#سردار_تخریبچی
Channel
Logo of the Telegram channel الوارثین(تخریب لشگر ۱۰)
@ALVARESINCHANNELPromote
537
subscribers
10.3K
photos
645
videos
247
links
❤️رزمندگان تخریب لشگر ۱۰ سید الشهداء (ع)❤️ منتظر نظرات شما هستیم👈👈 @alvaresin1394
Audio
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹
#معبری_که_در_سه_متری_تیربار_دوشکا_باز_شد
#عملیات_عاشورای_3
25 مرداد 64 #منطقع_عمومی_فکه
#سردار_تخریبچی_شهید_حاج_قاسم_اصغری
جانشین گردان تخریب لشگر10

🔴 در آموزش ها به ما آموخته بودند که وقتی معبر لو رفت باید #معبر_تعجیلی بزنید
روایت حاج محمد عدالتی معاون گردان علی اصغر(ع) از معبری که شهید اصغری باز کرد شنیدنی است
او روایت میکند:
برادر اصغری در حالیکه تیربار دشمن در فاصله سه متری سمت چپ معبر او شلیک میکرد معبری به عرض دو نیم متر باز کرد.
نکته جالب روایت او این است که او هم نمیداند که شخصی که خود را روی سیم خاردار انداخت و رزمندگان برای حمله به دشمن از روی او عبور کردند همان تخریبچی بود که معبر زد.
با این روایت های مستند دیگر جای هیچ اما و اگر نیست.
#غریبانه_رفتند
#چه_عاشقانه_رفتند
#یاران_تخریب
🔴 این روایت برای اولین بار بعد از 35 سال منتشر میشود
این حماسه مستند را برای همه ی عاشقان فرهنگ دفاع مقدس ارسال نمایید
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹
#روز_آخر
روز 22 تیرماه 1367 چه گذشت
#سردار_تخریبچی_شهید_اربابیان
شهادت تیرماه 67
✍️✍️✍️ راوی: #سعید_گلشن

حوالی ساعت ده صبح به پیشنهاد شهید #حاج_ناصر_اربابیان قرار شد خود ایشان و یکی از برادران به نزدیکی های محل استقرار دشمن بروند و اطلاعاتی کسب کنند، فکر کنم ابتدا برادر قاسم خانی و شهید اربابیان قرار شد بروند که ظاهراً برادر قاسم خانی کمی مشکل و مریضی داشتند و برادر مجتبی کوهی مقدم ترک موتوری که شهید حاج ناصر اربابیان روشن کرده بود نشست و این دو برادر برای گشت زنی و جمع آوری اطلاعات به نزدیکی دشمن رفتند.
خیلی زمان گذشت و این دو همرزممان برنگشتند و همه ی ما دل توی دلمان نبود. هر کدام از دوستان از این دیرکرد تحلیلی داشت و کماکان منتظر بودیم.یک مقدار هم فکر و احساس این که دشمن بعد از توقف شب گذشته مجدد شروع به حرکت به جلو کرده و این دو همرزم به دست آن ها اسیر یا شهید شده اند قوت گرفته بود و هر لحظه انتظار رویارویی با دشمن را داشتیم و به ضرس قاطع یقین داشتیم همگی در این دفاع نابرابر شهید خواهیم شد.
الاایحال حدود عصر بود که برادر مجتبی کوهی مقدم خسته و خاک آلود به تنهایی و بدون حاج ناصر و با پای پیاده به مقر الوارثین برگشتند و همه ی ما او را حلقه کردیم و هر کسی سوالی می کرد.
حاج مجید گفت : کمی صبر داشته باشید، یک مقدار آب بیاورید برادر مجتبی بخورد، کلمن را از آب گرم منبعی که برای سرویس های بهداشتی داشتیم پر کردیم و آوردیم و داخل یک لیوان ساندیسی آب ریختیم تا برادر مجتبی گلویی تازه کند، بعد از نوشیدن آب، کل ماجرا را برایمان تعریف کرد و گفت :
داشتیم با احتیاط و کنکاش تو جاده به سمت سایت می رفتیم، سایت را هم رد کردیم، کمی جلوتر سمت چپ جاده دو نفر را دیدیم که آچار به دست بودند، فکر کردیم برادران ارتشی هستند ولی کمی که جلوتر رفتیم با چند نفر دیگر مواجه شدیم که متوجه شدیم عراقی ها هستند و سریع دور زدیم که برگردیم با اون دو نفر روبرو شدیم و تازه متوجه شدیم اسلحه هم دارند و شروع به تیراندازی کردند و حاج ناصر یک آخ گفت و با موتور زمین خوردیم و من هم لا به لای تپه ماهورها شروع به فرار کردم و از آن موقع الان رسیدم مقر، ازش سوال کردیم پس حاج ناصر چی شد؟ گفت : مجروح شد و به دست عراقی ها افتاد و من چون فرار کردم چیز دیگه ای متوجه نشدم
🌷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
@alvaresinchannel
Audio
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹
#معبری_که_در_سه_متری_تیربار_دوشکا_باز_شد
#عملیات_عاشورای_3
25 مرداد 64 #منطقع_عمومی_فکه
#سردار_تخریبچی_شهید_حاج_قاسم_اصغری
جانشین گردان تخریب لشگر10

🔴 در آموزش ها به ما آموخته بودند که وقتی معبر لو رفت باید #معبر_تعجیلی بزنید
روایت حاج محمد عدالتی معاون گردان علی اصغر(ع) از معبری که شهید اصغری باز کرد شنیدنی است
او روایت میکند:
برادر اصغری در حالیکه تیربار دشمن در فاصله سه متری سمت چپ معبر او شلیک میکرد معبری به عرض دو نیم متر باز کرد.
نکته جالب روایت او این است که او هم نمیداند که شخصی که خود را روی سیم خاردار انداخت و رزمندگان برای حمله به دشمن از روی او عبور کردند همان تخریبچی بود که معبر زد.
با این روایت های مستند دیگر جای هیچ اما و اگر نیست.
#غریبانه_رفتند
#چه_عاشقانه_رفتند
#یاران_تخریب
🔴 این روایت برای اولین بار بعد از 35 سال منتشر میشود
این حماسه مستند را برای همه ی عاشقان فرهنگ دفاع مقدس ارسال نمایید
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹
#روز_آخر
#سردار_تخریبچی_شهید_اربابیان
شهادت تیرماه 67
✍️✍️✍️ راوی: #سعید_گلشن

حوالی ساعت ده صبح به پیشنهاد شهید #حاج_ناصر_اربابیان قرار شد خود ایشان و یکی از برادران به نزدیکی های محل استقرار دشمن بروند و اطلاعاتی کسب کنند، فکر کنم ابتدا برادر قاسم خانی و شهید اربابیان قرار شد بروند که ظاهراً برادر قاسم خانی کمی مشکل و مریضی داشتند و برادر مجتبی کوهی مقدم ترک موتوری که شهید حاج ناصر اربابیان روشن کرده بود نشست و این دو برادر برای گشت زنی و جمع آوری اطلاعات به نزدیکی دشمن رفتند.
خیلی زمان گذشت و این دو همرزممان برنگشتند و همه ی ما دل توی دلمان نبود. هر کدام از دوستان از این دیرکرد تحلیلی داشت و کماکان منتظر بودیم.یک مقدار هم فکر و احساس این که دشمن بعد از توقف شب گذشته مجدد شروع به حرکت به جلو کرده و این دو همرزم به دست آن ها اسیر یا شهید شده اند قوت گرفته بود و هر لحظه انتظار رویارویی با دشمن را داشتیم و به ضرس قاطع یقین داشتیم همگی در این دفاع نابرابر شهید خواهیم شد.
الاایحال حدود عصر بود که برادر مجتبی کوهی مقدم خسته و خاک آلود به تنهایی و بدون حاج ناصر و با پای پیاده به مقر الوارثین برگشتند و همه ی ما او را حلقه کردیم و هر کسی سوالی می کرد.
حاج مجید گفت : کمی صبر داشته باشید، یک مقدار آب بیاورید برادر مجتبی بخورد، کلمن را از آب گرم منبعی که برای سرویس های بهداشتی داشتیم پر کردیم و آوردیم و داخل یک لیوان ساندیسی آب ریختیم تا برادر مجتبی گلویی تازه کند، بعد از نوشیدن آب، کل ماجرا را برایمان تعریف کرد و گفت :
داشتیم با احتیاط و کنکاش تو جاده به سمت سایت می رفتیم، سایت را هم رد کردیم، کمی جلوتر سمت چپ جاده دو نفر را دیدیم که آچار به دست بودند، فکر کردیم برادران ارتشی هستند ولی کمی که جلوتر رفتیم با چند نفر دیگر مواجه شدیم که متوجه شدیم عراقی ها هستند و سریع دور زدیم که برگردیم با اون دو نفر روبرو شدیم و تازه متوجه شدیم اسلحه هم دارند و شروع به تیراندازی کردند و حاج ناصر یک آخ گفت و با موتور زمین خوردیم و من هم لا به لای تپه ماهورها شروع به فرار کردم و از آن موقع الان رسیدم مقر، ازش سوال کردیم پس حاج ناصر چی شد؟ گفت : مجروح شد و به دست عراقی ها افتاد و من چون فرار کردم چیز دیگه ای متوجه نشدم
🌷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹
#تدوین_حماسه_رزم_عملیات_عاشورای_3
با حضور فرماندهان و رزمندگان شرکت کننده در این عملیات برگزار میگردد
در اولین جلسه در سال 1400 حماسه عملیات از زبان حاج محمد عدالتی معاون #گردان_علی_اصغر_علیه_السلام
گردان حضرت علی اصغر علیه السلام در عملیات عاشورای 3 با حمله به مواضع دشمن در #تپه_رزمی از دو جناح وارد عملیات شد و در این محور بود که #سردار_تخریبچی_شهید_حاج_قاسم_اصغری روی سیم خاردار خوابید و رزمندگان برای حمله به دشمن از روی بدنش عبور کردند. برادر عدالتی تاکید داشتند که #تخریبچی دیگری نیز بعد از خوابیدن شهید اصغری روی سیم خاردار برای تسریع در حمله به مواضع دشمن روی سیم خاردار خوابیده است.
🔴 تیم بچه های تخریب در این محور متشکل از شهیدان مهدی اسماعیل پور ، علیرضا طحانی ، رحمان میرزازاده بود که همه در سال های دفاع مقدس به شهادت رسیده اند.
عملیات عاشورای 3 در 25 مرداد 1364 در منطقه عمومی فکه توسط رزمندگان لشگر10 انجام شد
عزیزان رزمنده ای که از نزدیک شاهد این حماسه بودند با ما تماس بگیرند
تماس با ما👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿👇🏿
@alvaresin1394
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
#روزگار_وصل_یاران_یاد_باد
سی و چهارمین سالگرد شهادت
#سردار_تخریبچی_علیرضا_عاصمی
فرمانده تخریب قرارگاه خاتم الانبیاء(ع)
13 دیماه 1365 کرمانشاه

🔴 دی ماه 65 وقتی عراق با موشکهای جدید خود کرمانشاه را هدف قرار داده بود. برای خنثی کردن یک #موشک عمل نکرده داخل گودال رفت.
همه نیروها را از محل اصابت موشک دور کرد. گویی می دانست لحظه دیدار فرا رسیده.
دقایقی بعد صدای #انفجار مهیبی آمد. این انفجار #علمدار_تخریب را به آسمان فرستاد.
او دیگر بر نگشت.
و هیچ چیزی از بدن مادی او به جا نماند.
@alvaresinchannel
Audio
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹
#معبری_که_در_سه_متری_تیربار_دوشکا_باز_شد
#عملیات_عاشورای_3
25 مرداد 64 #منطقع_عمومی_فکه
#سردار_تخریبچی_شهید_حاج_قاسم_اصغری
جانشین گردان تخریب لشگر10

🔴 در آموزش ها به ما آموخته بودند که وقتی معبر لو رفت باید #معبر_تعجیلی بزنید
روایت حاج محمد عدالتی معاون گردان علی اصغر(ع) از معبری که شهید اصغری باز کرد شنیدنی است
او روایت میکند:
برادر اصغری در حالیکه تیربار دشمن در فاصله سه متری سمت چپ معبر او شلیک میکرد معبری به عرض دو نیم متر باز کرد.
نکته جالب روایت او این است که او هم نمیداند که شخصی که خود را روی سیم خاردار انداخت و رزمندگان برای حمله به دشمن از روی او عبور کردند همان تخریبچی بود که معبر زد.
با این روایت های مستند دیگر جای هیچ اما و اگر نیست.
#غریبانه_رفتند
#چه_عاشقانه_رفتند
#یاران_تخریب
🔴 این روایت برای اولین بار بعد از 35 سال منتشر میشود
این حماسه مستند را برای همه ی عاشقان فرهنگ دفاع مقدس ارسال نمایید
@alvaresinchannel
🔻🔸🔻🔸🔻🔸🔻🔸🔻🔸🔻🔸🔻🔸
🔸🔻
دیشب تا پاسی از شب صوت های بجا مانده از #عملیات_عاشورای_3 رو گوش میدادم
یکی از اون ها مربوط به گزارش عملیات فرماندهان #گردان_علی_اصغر_علیه_السلام بود
#شهید_حاج_اصغر_آجرلو و برادر عدالتی از عملیات میگفتند.
از #کار_بچه_های_تخریب در بازگشایی معبرها تعریف میکردند و بعد از 35 سال اولین روایت نزدیک از جانفشانی #سردار_تخریبچی_شهید_حاج_قاسم_اصغری رو شنیدم
روایت ایشون برای من که بارها حماسه #خوابیدن_شهید_اصغری روی سیم خاردار در #میدان_مین در #عملیات_عاشورای_3 رو نقل کرده بودم تازگی داشت.
ایکاش این حماسه ها مستند شود
ایکاش فرماندهان و رزمندگان این عملیات تا فرصت هست بجنبند
تا دیر نشده و این تلاش ها به گور نرفته فکری کنند.

✔️🔘 من یقین دارم خدا #حاج_آقا_فضلی رو دوباره به ما برگردوند.
نه برای اینکه مجددا توی #سپاه مسوولیت بگیره یا بهش تکلیف کنند.
اون مسوولیت رو دیگری هم میتونه انجام بدهد.
اما ثبت و مستند کردن حماسه ی #رزمندگان_لشگر_10 فقط با حضور و پیگیری #حاج_آقای_فضلی است که به سرانجام میرسه
فکر نمیکنم این خواسته زیادی باشه که از فرمانده مون بخواهیم برای این کارها بیشتر وقت بگذاره.

🔷 لذا به عنوان یه رزمنده از فرمانده تقاضا میکنم : بیاییم با کمک هم نگذاریم هویت مان در خاک دفن شود به قول فرمانده ما #شهید_نوریان.
#بداد_خود_برسید_که_وقت_تنگ_است
#جعفر_طهماسبی
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹
#روز_آخر
#سردار_تخریبچی_شهید_اربابیان
شهادت تیرماه 67
✍️✍️✍️ راوی: #سعید_گلشن

حوالی ساعت ده صبح به پیشنهاد شهید #حاج_ناصر_اربابیان قرار شد خود ایشان و یکی از برادران به نزدیکی های محل استقرار دشمن بروند و اطلاعاتی کسب کنند، فکر کنم ابتدا برادر قاسم خانی و شهید اربابیان قرار شد بروند که ظاهراً برادر قاسم خانی کمی مشکل و مریضی داشتند و برادر مجتبی کوهی مقدم ترک موتوری که شهید حاج ناصر اربابیان روشن کرده بود نشست و این دو برادر برای گشت زنی و جمع آوری اطلاعات به نزدیکی دشمن رفتند.
خیلی زمان گذشت و این دو همرزممان برنگشتند و همه ی ما دل توی دلمان نبود. هر کدام از دوستان از این دیرکرد تحلیلی داشت و کماکان منتظر بودیم.یک مقدار هم فکر و احساس این که دشمن بعد از توقف شب گذشته مجدد شروع به حرکت به جلو کرده و این دو همرزم به دست آن ها اسیر یا شهید شده اند قوت گرفته بود و هر لحظه انتظار رویارویی با دشمن را داشتیم و به ضرس قاطع یقین داشتیم همگی در این دفاع نابرابر شهید خواهیم شد.
الاایحال حدود عصر بود که برادر مجتبی کوهی مقدم خسته و خاک آلود به تنهایی و بدون حاج ناصر و با پای پیاده به مقر الوارثین برگشتند و همه ی ما او را حلقه کردیم و هر کسی سوالی می کرد.
حاج مجید گفت : کمی صبر داشته باشید، یک مقدار آب بیاورید برادر مجتبی بخورد، کلمن را از آب گرم منبعی که برای سرویس های بهداشتی داشتیم پر کردیم و آوردیم و داخل یک لیوان ساندیسی آب ریختیم تا برادر مجتبی گلویی تازه کند، بعد از نوشیدن آب، کل ماجرا را برایمان تعریف کرد و گفت :
داشتیم با احتیاط و کنکاش تو جاده به سمت سایت می رفتیم، سایت را هم رد کردیم، کمی جلوتر سمت چپ جاده دو نفر را دیدیم که آچار به دست بودند، فکر کردیم برادران ارتشی هستند ولی کمی که جلوتر رفتیم با چند نفر دیگر مواجه شدیم که متوجه شدیم عراقی ها هستند و سریع دور زدیم که برگردیم با اون دو نفر روبرو شدیم و تازه متوجه شدیم اسلحه هم دارند و شروع به تیراندازی کردند و حاج ناصر یک آخ گفت و با موتور زمین خوردیم و من هم لا به لای تپه ماهورها شروع به فرار کردم و از آن موقع الان رسیدم مقر، ازش سوال کردیم پس حاج ناصر چی شد؟ گفت : مجروح شد و به دست عراقی ها افتاد و من چون فرار کردم چیز دیگه ای متوجه نشدم
🌷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
@alvaresinchannel
🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹🌺🌹
🌺🌹
🌹
#روز_پاسدار_مبارک
#مداح_اهل_بیت_علیهم_السلام
#سردار_تخریبچی
#پاسدار_به_معراج_رفته
#حاج_محمد_حاج_ابوالقاسمی

او از پاسدار های قدیمی بود
سال ها در کنار یار و همرزمش #شهید_حاج_کاظم_رستگار فرمانده لشگر10 در جبهه با دشمن جنگیده بود
افتخارش این بود که روزگارانی با #یاران_تخریبچی_اش اوقات گذرانده بود.
از غافله شهدا جامانده بود
وصیت کرد وقت دفن من در خانه قبر ، لباس سبز سپاه را هم با من دفن کنید تا در روز محشر به آن مباهات کنم و سندی باشد در محضر اربابم اباعبدالله(ع) که تا آخر عمر پاسدار بودم .
#غریبانه_رفتند.................. #یاران_تخریب
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#خط_و_نشان_به_خدا
#سردار_تخریبچی
#شهید_حاج_عبدالله_نوریان
#عملیات_والفجر_8
✍️✍️✍️ راوی: #اسدالله_سلیمانی

با #حاج_عبدالله داشتیم می رفتیم #فاو، دقیقا یادم نیست چنذنفر بودیم.
شاید ۵ نفر و یا بشتر، احمد خسروبابایی و حبیب فرخی هم بودند.
3ماشین رو گذاشتیم این طرف آب، سوئیچش رو گذاشتیم کنار لاستیک ماشین تا هرکس قرار شد برگرده بیاید بردارد و استفاده کند. سوار قایق شدیم رفتیم توی ساحل فاو پیاده شدیم.
دنبال یه جای مناسب می گشتیم تا به عنوان #مقر_بچه_های_تخریب انتخاب کنیم.
حاج عبدالله خیلی گرفته بود. از خودش شاکی بود که چرا تو این مدت چند سال جبهه بوده حتی یه خراش کوچیک هم برنداشته و زخمی هم نشده است.
بعدش هم خودش به خودش دلداری می داد. ما هم که شنونده بودیم، راستش دیگران را نمی دونم ولی من از معنویت شکایتش و دلداری خودش داشتم لذت می بردم.
تو همین حال بودیم گفت خدایا برای اینکه من تکلیفم با خودم روشن بشه امروز تا ظهر یه نشونی نشون من بده
تو همین حال و هوا بودیم و دنبال جا برای مقر می گشتیم که یه دفعه انگار حاجی را برق گرفته باشه گفت وای آنجا را همه روبه رو را نگاه کردیم یه رزمنده داشت راه می رفت. ما متوجه ماسک اون نشده بودیم. گفت احتمالا عراق #شیمیایی_می زنه این ها مجهز شده اند و نیروهای ما بدون ماسک دارند می آیند منطقه آلوده.
رو به من کرد و گفت بدو برو ماشین وردار و برو دنبال ماسک، ماسک را اینجا نروسندی نه می خوابی نه استراحت
من و حبیب فرخی برای آوردن ماسک از #حاج_عبدالله جدا شدیم.
بعدا فهمیدم تا قبل از ظهر همان روز #هواپیماهای_دشمن نزدیکی حاجی را زده بودند و حاجی تمام سر و صورتش سوخته و باند پبچی شده بود
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹
🌹
مراسم سی و دومین سالگرد
شهادت #سردار_تخریبچی
#شهید_علیرضا_عاصمی
برگزار میگردد

#زمان : پنجشنبه ۱۲ دی ماه بعد از نمازمغرب
#مکان : شهرستان کاشمر ، سالن باغمزار
.
از کلیه #رزمندگان_تخریبچی_دفاع_مقدس و مقاومت دعوت می گردد تا در این مراسم حضور بهم رسانند .
🔹مجمع پیشکسوتان و رهروان شهدای تخریب چی کشور
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹
#خط_و_نشان_به_خدا
#سردار_تخریبچی
#شهید_حاج_عبدالله_نوریان
#عملیات_والفجر_8
✍️✍️✍️ راوی: #اسدالله_سلیمانی

با #حاج_عبدالله داشتیم می رفتیم #فاو، دقیقا یادم نیست چنذنفر بودیم.
شاید ۵ نفر و یا بشتر، احمد خسروبابایی و حبیب فرخی هم بودند.
3ماشین رو گذاشتیم این طرف آب، سوئیچش رو گذاشتیم کنار لاستیک ماشین تا هرکس قرار شد برگرده بیاید بردارد و استفاده کند. سوار قایق شدیم رفتیم توی ساحل فاو پیاده شدیم.
دنبال یه جای مناسب می گشتیم تا به عنوان #مقر_بچه_های_تخریب انتخاب کنیم.
حاج عبدالله خیلی گرفته بود. از خودش شاکی بود که چرا تو این مدت چند سال جبهه بوده حتی یه خراش کوچیک هم برنداشته و زخمی هم نشده است.
بعدش هم خودش به خودش دلداری می داد. ما هم که شنونده بودیم، راستش دیگران را نمی دونم ولی من از معنویت شکایتش و دلداری خودش داشتم لذت می بردم.
تو همین حال بودیم گفت خدایا برای اینکه من تکلیفم با خودم روشن بشه امروز تا ظهر یه نشونی نشون من بده
تو همین حال و هوا بودیم و دنبال جا برای مقر می گشتیم که یه دفعه انگار حاجی را برق گرفته باشه گفت وای آنجا را همه روبه رو را نگاه کردیم یه رزمنده داشت راه می رفت. ما متوجه ماسک اون نشده بودیم. گفت احتمالا عراق #شیمیایی_می زنه این ها مجهز شده اند و نیروهای ما بدون ماسک دارند می آیند منطقه آلوده.
رو به من کرد و گفت بدو برو ماشین وردار و برو دنبال ماسک، ماسک را اینجا نروسندی نه می خوابی نه استراحت
من و حبیب فرخی برای آوردن ماسک از #حاج_عبدالله جدا شدیم.
بعدا فهمیدم تا قبل از ظهر همان روز #هواپیماهای_دشمن نزدیکی حاجی را زده بودند و حاجی تمام سر و صورتش سوخته و باند پبچی شده بود
🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹
#روز_آخر
#سردار_تخریبچی_شهید_اربابیان
شهادت تیرماه 67
✍️✍️✍️ راوی: #سعید_گلشن

حوالی ساعت ده صبح به پیشنهاد شهید #حاج_ناصر_اربابیان قرار شد خود ایشان و یکی از برادران به نزدیکی های محل استقرار دشمن بروند و اطلاعاتی کسب کنند، فکر کنم ابتدا برادر قاسم خانی و شهید اربابیان قرار شد بروند که ظاهراً برادر قاسم خانی کمی مشکل و مریضی داشتند و برادر مجتبی کوهی مقدم ترک موتوری که شهید حاج ناصر اربابیان روشن کرده بود نشست و این دو برادر برای گشت زنی و جمع آوری اطلاعات به نزدیکی دشمن رفتند.
خیلی زمان گذشت و این دو همرزممان برنگشتند و همه ی ما دل توی دلمان نبود. هر کدام از دوستان از این دیرکرد تحلیلی داشت و کماکان منتظر بودیم.یک مقدار هم فکر و احساس این که دشمن بعد از توقف شب گذشته مجدد شروع به حرکت به جلو کرده و این دو همرزم به دست آن ها اسیر یا شهید شده اند قوت گرفته بود و هر لحظه انتظار رویارویی با دشمن را داشتیم و به ضرس قاطع یقین داشتیم همگی در این دفاع نابرابر شهید خواهیم شد.
الاایحال حدود عصر بود که برادر مجتبی کوهی مقدم خسته و خاک آلود به تنهایی و بدون حاج ناصر و با پای پیاده به مقر الوارثین برگشتند و همه ی ما او را حلقه کردیم و هر کسی سوالی می کرد.
حاج مجید گفت : کمی صبر داشته باشید، یک مقدار آب بیاورید برادر مجتبی بخورد، کلمن را از آب گرم منبعی که برای سرویس های بهداشتی داشتیم پر کردیم و آوردیم و داخل یک لیوان ساندیسی آب ریختیم تا برادر مجتبی گلویی تازه کند، بعد از نوشیدن آب، کل ماجرا را برایمان تعریف کرد و گفت :
داشتیم با احتیاط و کنکاش تو جاده به سمت سایت می رفتیم، سایت را هم رد کردیم، کمی جلوتر سمت چپ جاده دو نفر را دیدیم که آچار به دست بودند، فکر کردیم برادران ارتشی هستند ولی کمی که جلوتر رفتیم با چند نفر دیگر مواجه شدیم که متوجه شدیم عراقی ها هستند و سریع دور زدیم که برگردیم با اون دو نفر روبرو شدیم و تازه متوجه شدیم اسلحه هم دارند و شروع به تیراندازی کردند و حاج ناصر یک آخ گفت و با موتور زمین خوردیم و من هم لا به لای تپه ماهورها شروع به فرار کردم و از آن موقع الان رسیدم مقر، ازش سوال کردیم پس حاج ناصر چی شد؟ گفت : مجروح شد و به دست عراقی ها افتاد و من چون فرار کردم چیز دیگه ای متوجه نشدم
🌷
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
@alvaresinchannel
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹
#کمپوت_روحیه
#سردار_تخریبچی
#شهید_غلامرضا_زعفری
شهادت 19 اسفند 66
#جبهه_جنوب
✍️✍️✍️✍️ راوی : #عباس_جهانبخش

تازه به #گردان_تخریب اومده بودم و متاسفانه به #عملیات_نصر_4 نرسیدم
بعد از چند روز از #پادگان_امام_علی سنندج که #عقبه _گردان_تخریب بود به مقر عملیاتی اومدیم
همون شب اول اقا جعفر مداحی کرد و خبر شهادت #اقا_سید_محمد_فرمانده_گردان_تخریب رو داد
به هر حال بعد از چند روز بچه ها برگشتند به سنندج و ما با چند نفر برای جمع کردن مقر ماندیم
چون خیلی از نیروها عقب رفته بودند و آشپزخانه مطابق قبل غذا پخته بود به هر نفر برای ناهار یه مرغ کامل بدون برنج داده بودند
سر سفره ناهار یکی دو نفر بخاطر اینکه فکر میکردند بچه ها آمار اضافی دادند و غذا گرفتند قهر کردند و نون خشک خوردند
مابقی نفری یه مرغ رو خوردند
در طول خوردن غذا #شهید_زعفری سر به سر قهر کرده ها میگذاشت و بقیه رو میخندوند
اخر هم موقع دعا گفت: خخخدایا ما که سیر ششششدیم گشششششنه ها رو هم هر ججججور صلاح میدونی
#شهید_غلامرضا زعفری در 19 اسفند ماه 66 از جبهه ی جنوب آسمانی شد و در روستای لزربن تنکابن میهمان خاک شد
🌹🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
@alvaresinchannel
More