#سحابیهمیشه این بحثها مطرح بود که نهضت آزادی، مذهب را وارد سیاست نموده. جبهه ملی مخالف مذهبی کردن مبارزات بود. برای همین جبهه ملی، نهضت آزادی را به رسمیت نمیشناخت. حتی مهندس حسیبی و اللهیار صالح (که خود عقاید مذهبی داشتند) نیز با کار نهضت موافق نبودند. در آن زمان ما جزو جناح رادیکالهای نهضت بودیم و حتی شرکت در کنگره جبهه ملی را (در حالی که آنان ما را به رسمیت نمیشناختند) درست نمیدانستیم.
مهندس بازرگان، پدرم، مهندس منصور عطایی، آقای طالقانی و آقای نزیه به صفت شخصی از سوی جبهه ملی به شرکت در کنگره دعوت شدند. ما که هیئت اجرایی نهضت بودیم، برای مهندس بازرگان یادداشت میفرستادیم که شما باید در به رسمیت شناخته شدن نهضت آزادی اصرار بورزید، وگرنه باید کنگره را ترک نمایید. ولی آنان توجهی به این حرف نداشتند. پس از اتمام کنگره در جلسه شورای نهضت آزادی مهندس بازرگان توضیحاتی داد که تاکنون نشنیده بودیم.
بازرگان معمولاً از خدمت خود یا عیب دیگران سخنی به میان نمیآورد، ولی در آن جلسه - چون مورد اعتراض ما و مرحوم رحیم عطایی قرار گرفت و کار به اختلاف نظرهای شدید کشیده میشد - این سخن را بیان نمود. ایشان گفت رفتن من در شورای جبهه ملی این فایده را داشت که مانع پناه آوردن آنان به دربار شوم!
ماجرا از این قرار بود که شورای جبهه ملی برای تحصن در مجلس سنا رفته بودند و در آنجا در محاصره ساواک قرار گرفته و عملاً زندانی شدند و کسی هم نمی توانست به درون مجلس رفته و آنان را ملاقات نماید. آقای تقی زاده که در آن روز ریاست مجلس سنا را بر عهده داشت، از اینان پذیرایی نمود و انصافاً احترام گذاشت. ولی اعضای شورای جبهه بدون آن که برنامه ای برای روزهای بعد داشته باشند و دغدغه ای برای ادامه مبارزه، به بحث و گفتگو مشغول بودند. سپس دکتر سنجابی پیشنهاد کرد که به دربار رفته و آنجا متحصن شویم، زیرا تحصن در مجلس سنا، تحصن در قوه مقننه بود که مجلس سنا، بر دولت اعمال اثری بنماید و حال آنکه مفید واقع نشده. پس باید به دربار برویم. استدلال وی نیز این بود که مصدق نیز در سال ۱۳۲۸ به دربار رفت و متحصن شد.
این پیشنهاد دکتر سنجابی نزدیک به تصویب بود؛ مهندس بازرگان ادامه داد که من در آنجا وقت صحبت گرفتم و گفتم دربار حالا با دربار سال ۲۸ بسیار فرق دارد. دربار حالا درباری است که با یک کودتا در سال ۱۳۳۲ روی کار آمده است. شاه نیز آن روز اینقدر خیانت نکرده بود. در واقع شاه امروز اصل و سمبل بیگانه و ضدیت با ملت است. اگر دکتر مصدق زمانی به دربار رفت، چنین موقعیتی نبود.
پس از این صحبت ها، رفتن به دربار منتفی شد و دیگر حرفی از آن به میان نیامد.