خوانده‌هایم. شنیده‌هایم این روزها. دیدگاهی دیگر.

Channel
Logo of the Telegram channel خوانده‌هایم. شنیده‌هایم این روزها. دیدگاهی دیگر.
@studycasedidgahidigarPromote
199
subscribers
لینک دیدگاهها و فایلها و عکسها و اخبار بعضی خوانده‌هایم که به مخاطبان پیشنهاد می‌دهم اما الزاما موافق آنها نیستم.
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 گفت‌وگویی منتشر نشده با کیانوش سنجری؛ "۲۰ سیلی پیش از اولین سوال"

مرگ کیانوش سنجری، روزنامه‌نگار و فعال حقوق بشر، با ابهام‌ها و پرسش‌های فراوانی همراه شده است. او در گفت‌وگو با دویچه وله فارسی که برای نخستین‌بار منتشر می‌شود، از تجربه بارها حبس انفرادی و آثار آن بر زندگی و جهان‌بینی خود گفته بود.
@dw_farsi
🔴آکسیوس: در حمله اسرائیل به مراکز نظامی جمهوری اسلامی واحد «فوق‌ سرّی» اتمی در پارچین ویران شد

🔹همزمان با سفر رافائل گروسی مدیرکل آژانس بین‌المللی انرژی اتمی به ایران، پایگاه خبری «آکسیوس» به نقل از مقامات آمریکایی و اسرائیلی گزارش داد که در جریان حمله هوایی اسرائیل به مراکز نظامی جمهوری اسلامی، یک مرکز تحقیقاتی «فوق سرّی» تسلیحات هسته‌ای فعال در سایت پارچین ویران شد.

🔹یک مقام آمریکایی می‌گوید، «در آن مرکز تحقیقات مرتبط با تولید سلاح هسته‌ای انجام می‌شد که کاملاً محرمانه بود و حتا تعداد کمی در حکومت ایران از وجود آن با خبر بودند».
-تصاویر ماهواره‌ای شرکت ماکسار (MAXAR) نشان می‌دهد واحد «طالقان۲» بطور کل نابود شده است.

🔹جو بایدن از بنیامین نتانیاهو خواسته بود به تأسیسات هسته‌ای جمهوری اسلامی حمله نکند اما از آنجا که «طالقان۲» بخشی از برنامه هسته‌ای اعلام‌شده‌ی جمهوری اسلامی نبوده است، حکومت ایران نمی‌تواند بدون اعتراف به نقض پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای، به اهمیت حمله به سایت مربوطه اذعان کند.



@Xornews2
🛑 اصفهان؛ ٢٢ متهم سیاسی در مجموع به ١۶١ سال حبس محکوم شدند


بیست و دو متهم سیاسی ساکن اصفهان توسط دستگاه قضایی جمهوری اسلامی ایران در مجموع به ١٦١ سال زندان تعزیری و مجازات تکمیلی محکوم شدند. اسامی این متهمان سمانه عموشاهی، مریم فرهنگ، مرجان بشتام، مینا ندایی، زینب پرنده، مینو حیدری، بهار سلیمانی، شمیم بهارزاده، مهشاد کشانی، هدی صادقی، عرفان خلیلیان، مهرشاد برجیان پویا طالبیان، کیان طالبی، روزبه دانا، پویا دانا، محمدرضا قطبی‌زاده، سیما ترکیان، محمد سخنور، امیر عجمیان، پارسا حاجی‌آقایی و امیر سالاری عنوان شده است.

🆔@Hengaworg



https://hengaw.net/fa/news/2024/11/article-111
Forwarded from دیدگاهی دیگر (Behnam Shadravan)
دوستان گرامی: اگر با اضافه شدن نامتان در این بیانیه #نه_به_اعدام موافق هستید لطفاً خبرم کنید. بنویسید موافق هستید که نامتان در بیانیه بیاید و نام و نام خانوادگیتون را برایم بفرستید به
@behnamshadravan

توجه بفرمایید که نامتان در لیست منتشر می‌شود

بیانیه دادخواهان و فعالان حقوق بشر در رابطه با حکم اعدام وریشه مرادی و سونامی اعدام‌ها در ایران!

ماه‌هاست که  ازبند زنان زندان اوین، و بیست و دو زندان دیگر صدای «نه به اعدام» می‌آید.
در پی اجرای روز افزون احکام اعدام در ایران در دو سال گذشته و اعدام بیش از ٢٤٠ نفر از زمان روی کار آمدن پزشکیان، روزی نیست که شاهد اعدام حداقل پنج نفر در ایران نباشیم.

ما، جمعی از خانواده‌های دادخواه و فعالان مدنی و حقوق بشری ایران، با نگرانی و تأسف عمیق نسبت به افزایش بی‌سابقه اعدام‌ها در کشور، این فراخوان را به عنوان یک اقدام مشترک و اعتراض دسته‌جمعی منتشر کرده و از مردم ایران، جامعه حقوق بشری و نهادهای بین اللملی می‌خواهیم که فورا اقداماتی را در دستور بگذارند.

مردم ایران: با حضور در تجمعات اعتراضی و رساندن صدای خود، به جهانیان نشان دهند که ما خواستار پایان دادن به اعدام‌ها و رعایت حقوق بشردر ایران هستیم. همبستگی و همراهی شما نیروی بزرگی در این مسیر است.
سازمان‌های حقوق بشری: ما از سازمان‌های حقوق بشری داخلی و بین‌المللی مانند عفو بین‌الملل، دیده‌بان حقوق بشر، و شورای حقوق بشر سازمان ملل درخواست داریم با پیگیری مستمر وضعیت زندانیان در ایران، فشار بر حکومت اسلامی را برای توقف احکام اعدام افزایش دهند.

دولت‌های جهان و سازمان‌های بین‌المللی: ما از دولتهای مختلف و نهادهای بین‌المللی می‌خواهیم تا با استفاده از تمام ابزارهای دیپلماتیک و حقوقی، جمهوری اسلامی را تحت فشار بگذارند و مانع ازقتل عمد دولتی توسط این حکومت شوند. بعداز قتل جمشیدل شارمهد شهروند آلمانی /امریکایی بستن سه کنسولگری در آلمان یک قدم مثبت در جهت نشان دادن عکس العمل به اعدامها بود.این روند باید ادامه یابد و به بستن سفارتخانه ها و قرار دادن سپاه در لیست سازمانهای تروریستی بیانجامد.

رسانه‌ها و خبرنگاران: ما از رسانه‌ها و خبرنگاران داخلی و خارجی می‌خواهیم که با پوشش گسترده وضعیت اعدام‌ها و نقض حقوق بشر در ایران، افکار عمومی را نسبت به این وضعیت آگاه و حساس سازند

ما از همه ایرانیان در خارج کشور میخواهیم که با برگزاری میتینگ و تظاهرات و ارتباط گرفتن با نمایندگان دولتها و پارلمانها ، زمینه را برای اعمال فشار به حکومت اسلامی فراهم تر کنند.
برای نجات وریشه مرادی و پخشان عزیزی و همه محکومین به اعدام فراخوان ما برگزاری تظاهرات همزمان در دهها شهر جهان است و امیدواریم روز بیست و پنجم نوامبر روز جهانی اعتراض به خشونت بر علیه زنان روزی باشد که در دهها شهر دنیا به خیابان رفته و فریاد متحدانه نه به اعدام سر دهیم.

در پایان ما به عنوان  جمعی از دادخواهان و فعالان، مخالف هرگونه سرکوب و خشونت دولتی علیه مردم هستیم و باور داریم که تنها از طریق عدالت، برابری و احترام به حقوق انسانی می‌توان به جامعه‌ای عادلانه و صلح‌آمیز دست یافت
Forwarded from عکس نگار
🖊️ناهید حسینی
طراح پوستر: مجید.م

مرگ اجباری کیانوش سنجری و صدور حکم اعدام برای شش جوان از اکباتان، جامعه را در شوک و نگرانی فرو برده است. اجرای چنین احکامی نه تنها عدالت را تأمین نمی‌کند، بلکه زخم‌های اجتماعی را عمیق‌تر کرده و بر خشم و ناامیدی عمومی می‌افزاید. در دنیای امروز که حقوق بشر و کرامت انسانی، بنیان عدالت و زندگی سالم اجتماعی هستند، استفاده از اعدام و اعمال خشونت برای سرکوب نارضایتی‌های سیاسی و اجتماعی، گامی آشکار به عقب و مغایر با اصول انسانی است.
مرگ اجباری کیانوش سنجری، که بر اثر فشارهای روحی و جسمی مداوم حکومت رخ داد، نمونه‌ای تلخ از شکنجه‌های روانی و جسمی‌ست که افراد معترض یا منتقد به آن دچار می‌شوند. او بارها دستگیر و در زندان تحت آزار و فشار قرار گرفت؛ وضعیتی که به معنای واقعی، مرگ تدریجی او بود. در هفته گذشته دو دختر دانش آموز به زندگی خود پایان دادند. این گونه مرگ‌های اجباری، که امروز خطر جدی برای جوانان کشورمان محسوب می‌شود، باید هشداری برای همه خانواده ها باشد که دارای فرزندان جوان هستند.
این وضعیت نگران‌کننده و افزایش ناامیدی‌ها، پیامدهای یک سیستم ناکارآمد است که مسئولین آن باید روزی پاسخگوی چنین جنایت‌هایی باشند. بر خانواده‌ها واجب است که در این شرایط حساس، مراقبت و همدلی بیشتری با فرزندان خود داشته باشند تا شاید بتوان در این شرایط بحرانی اجتماعی و سیاسی، از دست دادن جوانان بیشتری جلوگیری کنیم.

#بچه‌های_اکباتان #کیانوش_سنجری


#رسانه_زنان
#استقلال_و_برابری_پایدار_زنان
@mediawise
Forwarded from دیدگاهی دیگر (Behnam Shadravan)
یاداوری معدل نوزده و نیم

https://t.center/studycasedidgahidigar/1533

حکایت معدل نوزده و نیم محسن رضایی من رو یاد خاطره‌ای انداخت.

وقتی دانشگاه شریف ترم اول بودیم، شنیده بودیم نمره‌ها را پایین می‌دهند، به ویژه ریاضی یک را.
همان اوایل ترم بود که گفتند نمره ریاضی یک دانشجویانی که تابستان درس داشته‌اند جلوی دانشکده ریاضی اعلام شده.

لیست بلند بالایی بود و ما ترم اولی‌ها برای این که پیش بینی از آینده داشته باشیم، رفتیم نمره‌ها رو ببینیم.

اولین نمره‌‌ها که دیدم ناامید کننده بود. ۴، ۵ ، ۹، ۸، ۱۱، ۱ وجودم پر از ترس شد. بعد بقیه نمره‌ها رو دیدم. ۱۴، ۸، ۱۷، ۱۹. خیلی امیدوار شدم. نه پس می‌شه نمره خوب هم گرفت! خلاصه با شادی این همه نمره پاس شده رو می‌دیدم و ادامه می‌دادم تا رسیدم به ۲۵!

سرم سوت کشید! نمره از چند است؟ بالای ستون رو نگاه کردم! نمره از صد بود! سرگیجه گرفته بودم!! در کل آن ستون اول نمره ها بین شاید پنجاه نمره یکی بالای پنجاه بود!

بعدتر البته متوجه شدیم که آنهایی که تابستان درس رو گرفته بودند، معمولشان همان سهمیه‌هایی مثل محسن رضایی بوده‌اند.

البته قضیه درس خواندن محسن رضایی را در جریان هستم که اساتید را یکی یکی می‌گفت بروند در دفترش.

یک استادی که از استاد بودن آن زمان محسن رضایی پشیمان است می‌گفت ماه رمضان عصر رفتم دفترش. گفتند جلسه است. افطار شد و هنوز در جلسه بود. و بعد آن که افطارش را در «جلسه» خورده بود بدون آن که حتی لیوان آبی به استاد بدهد، استاد را به اتاق راه داده بود.
Forwarded from عکس نگار
🖊️ناهید حسینی
طراح پوستر: مجید.م

مرگ اجباری کیانوش سنجری و صدور حکم اعدام برای شش جوان از اکباتان، جامعه را در شوک و نگرانی فرو برده است. اجرای چنین احکامی نه تنها عدالت را تأمین نمی‌کند، بلکه زخم‌های اجتماعی را عمیق‌تر کرده و بر خشم و ناامیدی عمومی می‌افزاید. در دنیای امروز که حقوق بشر و کرامت انسانی، بنیان عدالت و زندگی سالم اجتماعی هستند، استفاده از اعدام و اعمال خشونت برای سرکوب نارضایتی‌های سیاسی و اجتماعی، گامی آشکار به عقب و مغایر با اصول انسانی است.
مرگ اجباری کیانوش سنجری، که بر اثر فشارهای روحی و جسمی مداوم حکومت رخ داد، نمونه‌ای تلخ از شکنجه‌های روانی و جسمی‌ست که افراد معترض یا منتقد به آن دچار می‌شوند. او بارها دستگیر و در زندان تحت آزار و فشار قرار گرفت؛ وضعیتی که به معنای واقعی، مرگ تدریجی او بود. در هفته گذشته دو دختر دانش آموز به زندگی خود پایان دادند. این گونه مرگ‌های اجباری، که امروز خطر جدی برای جوانان کشورمان محسوب می‌شود، باید هشداری برای همه خانواده ها باشد که دارای فرزندان جوان هستند.
این وضعیت نگران‌کننده و افزایش ناامیدی‌ها، پیامدهای یک سیستم ناکارآمد است که مسئولین آن باید روزی پاسخگوی چنین جنایت‌هایی باشند. بر خانواده‌ها واجب است که در این شرایط حساس، مراقبت و همدلی بیشتری با فرزندان خود داشته باشند تا شاید بتوان در این شرایط بحرانی اجتماعی و سیاسی، از دست دادن جوانان بیشتری جلوگیری کنیم.

#بچه‌های_اکباتان #کیانوش_سنجری


#رسانه_زنان
#استقلال_و_برابری_پایدار_زنان
@mediawise
Forwarded from دیدگاهی دیگر (Behnam Shadravan)
امیدم را مگیر از من ‌‌....

امیدمان را ناامید کردند اما جامعه همچون ققنوس از زیر خاکستر خواهد رویید.

زمان انتخابات نمایشی دوستی می‌گفت بگذارید همین انرژی و امید باشد. به او گفتم وقتی از یک کاندیدای نمایشی قهرمان می‌سازند، امید جامعه را می‌سوزانند.

ولی باور دارم جامعه ایران همچون ققنوس از زیر خاکستری که ج.ا ساخته، خواهد رویید و آن زمانی است که جامعه از ج.ا عبور می‌کند.

#امید #کیانوش_سنجری

پوستر فوق با کمک هوش مصنوعی
Forwarded from جنگ پژوهی🪖
انسان‌ها چگونه احمق می‌شوند؟

درتاریک ترین فصل تاریخ آلمان، زمانی
که اراذل و اوباشِ تحریک‌شده به مغازه‌های مردم بی‌گناه حمله کرده و سنگ پرتاب می‌کردند و کودکان در کوی و برزن ظالمانه تحقیر می‌شدند،
یک کشیشِ پروتستان جوان به نام دیتری بنهوفر (۱۹۰۶- ۱۹۴۵) شروع به سخنرانی علیه این وحشی‌گری‌ها کرد
هدف او تغییر ذهنیت مردم بود و دغدغه‌ی او این پرسش بود که چگونه کشوری که مردمش، سرآمد ادیبان و متفکران و شعرا بودند اینگونه رقت‌انگیز دچار دروغ و بزدلی و فساد شدند او سرانجام او پاسخش را در زندان دریافت کرد.

دیتریش بنهوفر بر این باور بود که انسان‌های احمق به‌مراتب خطرناک‌تر از انسان‌های شرورند، چون ما می‌توانیم علیه انسان‌های شرور مبارزه کنیم، در مقابل احمق‌ها بی‌دفاع هستیم؛ استدلال و پذیرش حقیقت به گوش‌های کر کارساز نیست
بنهوفر در کتاب (After Ten Years) به ما بخت‌برگشتگان هشدار می‌دهد که چگونه قدرت‌گرفتن عده‌ای خاص در کشوری ، می‌تواند به نتایج فاجعه‌باری منتهی شود.

شنیدن حقیقت تلخ بهتر از رویای شیرین دروغین است
پیشنهاد می‌کنم این ویدیوهای کوتاه را تماشا کنید

ادمین لی

https://t.center/updateworlddnews
Forwarded from دیدگاهی دیگر (Behnam Shadravan)
اعدام نکنید.
فاجعه است که در دوران پزشکیان با تمام ادعاها برای هراساندن مردم در شرایط جنگی که ایجاد شده میزان اعدام‌ها بسیار بیشتر شده است.
#نه_به_اعدام
#بچه‌های_اکباتان
بعد از آن طبق دستور باید هرچند ماه یک بار به آن مجموعه مراجعه می‌کردم، چند نفر دور میز می‌نشستند، چند سؤال روتین و تکرار می‌پرسیدند و من را با یک نامه رسمی ارجاع می‌دادند به دایره نظارت زندان اوین و در مراجعه به آن دایره دوباره نامه‌ای در پاکت منگنه‌شده می‌گرفتم و طبق دستور به یک مرکز روان‌پزشکی مراجعه می‌کردم. چندین هفته در چند نوبت در مراکز دیگر همچون بیمارستان روان‌پزشکی روزبه در تهران و یک مرکز در محمدشهر کرج بستری شدم و در یکی از این بستری‌ها تحت شوک الکتریکی قرار گرفتم. ابزاری شبیه یک هدفون فلزی خیلی بزرگ روی سر من قرار می‌گرفت و وقتی من کاملا بی‌هوش بودم جریان الکتریسیته از آن ابزار وارد مغز من می‌شد و بعدا وقتی از زندان خارج شدم توانستم راجع به آن مطالعه کنم و متوجه شوم که چه اتفاقی رخ می‌داد. بعد از این عملیات خیلی سریع افراد را در حالتی که هنوز بی‌هوش بودند از روی تخت بلند می‌کردند و به صورت خیلی ناشایست روی تخت دیگری می‌انداختند تا تخت خالی شود که نفر بعدی روی آن قرار گرفته و بی‌هوش شود و شوک الکتریکی روی او اعمال شود. خب این پروسه خیلی کوتاه انجام می‌شد و با خشونت همراه بود.
یعنی چه‌طور با خشونت همراه بود؟
سنجری: یعنی برای این که فرد از بی‌هوشی بیدار شود ضربات محکمی به بدن آن فرد می‌زدند و من همه این جزئیات را به‌چشم می‌دیدم و قاعدتا اینها روی بدن من هم اعمال می‌شد و من ساعت‌ها دچار فراموشی می‌شدم و اصلا به خاطر ندارم که وقتی بی‌هوش بودم چه اتفاقی بر من حادث می‌شد. وقتی به هوش آمدم اصلا نمی‌دانستم چه کسی هستم، اسمم چیست؟ اینجا کجا و من چرا اینجا هستم؟ این که چه کسی من را به اینجا آورده؟ چرا مطلقا هیچ خاطره‌ای، هیچ تجربه‌ای ندارم؟ ساعت‌ها خالی بودم، از هر تجربه، از هر خاطره، از هر گذشته
سیستمی که تجربه‌ سرکوب‌های سیاسی دهشتناکی را از سر گذرانده، اعدام‌ها، شکنجه‌ها، تجاوزها، قتل‌های سیاسی و ترورها…و به راحتی برای دگراندیشان و مخالفان سیاسی خودش پرونده‌سازی کرده و بسیاری را سربه‌نیست و ترور کرده و حالا شما با این واقعیت روبه‌رو می‌شوید که این سیستم می‌خواهد با شما در آن فضا چه‌گونه برخورد کند و چند وقت قرار است که شما را آنجا محبوس نگه دارد. به این چیزها آنجا فکر می‌‌کنید و حالا بسته به جهان‌بینی و فهم شما نسبت به اتفاقی که رخ داده و فهم‌تان از شیوه عملکرد سیاسی بخصوص در این مدل از دیکتاتوری و درک شما از تاریخچه و ریشه این ماجراها و تجربه زیسته شما واکنش شما در آن محیط نسبت به اتفاقی که افتاده می‌تواند تنظیم شود.

در یک چنین فضایی ناخواسته قرار گرفته‌اید. به اجبار و با اهداف غیرپزشکی به این فضا منتقل شدید. چه‌ کار کردید؟ یا به عبارت راحت‌تر بپرسم چه‌طور جان به در بردید؟
سنجری: توانستم که خودم را متقاعد کنم که باید صبور باشم و این مرحله را از سر بگذرانم و در برابر این رخ‌داد هولناک و این رنج طاقت‌فرسا از پا درنیایم و بدانم این پایان زندگی نیست و زندگی همچنان ادامه خواهد داشت و من باید مثل گذشته خودم را قوی نگه دارم و ذهنم را کنترل کنم و متوجه باشم که چه بازی کثیفی در جریان است و به یاد داشته باشم که چرا اینجا هستم تا از پا درنیایم و مقاومت کنم و به آرمان و حقیقتی که در ذهنم و جهان پیرامونم وجود دارد ایمان داشته باشم.

خب آنجا، وارد که می‌شوید چه اتفاقی می‌افتد؟ برای خود شما چه اتفاقی افتاد؟ سیر وقایع بعد از این که متوجه شدید اصلا کجا هستید و در چه وضعیتی هستید چه‌گونه بود؟
سنجری: همان شب اول من را بردند در یک اتاق. فردی که روپوش به تن داشت از من خواست که دراز بکش. سرباز وظیفه همراه من بود. من قفل و زنجیر بودم و راهی برای ممانعت یا سرپیچی از دستور نداشتم. دراز کشیدم. ایشان سرنگی را بیرون آورد و ماده‌ای را به بدن من تزریق کرد و پرسیدم این چیست. گفت آرام‌بخش است یا چنین چیزی. من را منتقل کردند به تختی در محیط بسته که پنجره‌هاش بسته است و دیوار است و واقعا زندان است، دست و پای من را زنجیر کرده بودند به تخت! دستم را به میله فلزی تخت بسته بودند و یکی از پاهام را هم با پابند به میله فلزی و سرباز در تخت بغلی من دراز کشیده بود و من بر اثر تزریق آن ماده به‌شدت حالت منگی و گیجی داشتم و دیگر چیزی یادم نیست و البته یادم است که قدرت تکلم خودم را از دست دادم. دهانم خشک شده بود و زبانم حرکت نمی‌کرد و نمی‌چرخید. مثل انسانی که لال است سعی می‌کردم حرف بزنم و چیزی بگویم ولی نمی‌توانستم. تا این که فردا از خواب بیدار شدم و خودم را در آن حالت زنجیرشده به تخت دیدم.
هم‌اتاقی‌هاتان چه کسانی بودند؟ از نظر سطح بیماری روانی در چه وضعی بودند؟ و این زنجیر که می‌گویید به دست و پای شما بسته بودند بعد از بستری شدن هم بازش نکردند؟ چه ضرورتی داشت اصلا؟
سنجری: یکی از آنها خاطرم هست که بر اثر مصرف مقادیر زیادی شیشه مرتکب قتل شده بود و شش ماه بود که روی همان تخت در آن مرکز محبوس بود. تصور کنید من ساعات طولانی در روز و شب به صورت زنجیرشده

روی تخت دراز کشیده بودم. وقتی می‌خواستم بروم توالت دست من را از تخت باز می‌کردند اما پابند داشتم. دو تا حلقه فلزی شبیه دست‌بند که در عکس‌ها دیدید دور مچ پایم بسته بود و این دو حلقه با یک زنجیر به هم وصل بود و این زنجیر روی زمین کشیده می‌شد و من راه می‌رفتم با همین حالت و وارد توالت می‌شدم. سرباز پشت در توالت نگهبانی می‌داد و من داخل توالت می‌نشستم و تصور کنید که زنجیر پابند داخل کاسه توالت می‌رفت و وقتی من ادرار می‌کردم ادرار روی آن می‌ریخت و من مجبور می‌شدم شلنگ آب را روی زنجیر بگیرم و بشویم و با همین حالت بیار کثیف و غیربهداشتی و چندش‌آور به اتاق برگردم و روی تخت دراز بکشم و آن زنجیر دوباره به میله فلزی تخت بسته شود! تصور کنید که یک زندانی سیاسی وارد چنین فضایی شده. آیا این فضا می‌تواند در بهبود حال آن زندانی نقشی داشته باشد؟ به‌راستی نه! قضاوت با شما!
حتی گاهی که غذا می‌آوردند روی تخت می‌‌گذاشتند، دست من هنوز بسته بود و سرباز رفته بود در حیاط سیگار بکشد. همان حیاطی که به روی ما بسته بود و کسی نبود که دست من را باز کند تا بتوانم غذا بخورم.

کیانوش سنجری پس از یک هفته به زندان اوین بازگشت. پس از آن سه ماه از زندان بیرون بود اما این تازه شروع ماجرا بود….
سنجری: این تازه شروع ماجرا بود چرا که به دستور دایره نظارت بر متهمان امنیتی و سیاسی زندان اوین من را سپردند به کمیسیون‌های پزشکی که زیرمجموعه پزشکی قانونی و قوه قضاییه است.
شرایطم را به ایشان توضیح دادم و گفتم که من به خاطر بیان افکار و عقاید سیاسی‌ام و مخالفتم با سیستم سیاسی کشور با این پرونده روبه‌رو شده‌ام و توضیح دادم که تحت فشار روانی هستم و گناهی ندارم، دزدی نکرده‌ام، اختلاس نکرده‌ام، از دیوار مردم بالا نرفته‌ام، جنایت و قتل نکرده‌ام، کسی را دعوت به خشونت نکرده‌ام و فقط کارم خبرنگاری بوده. من یک مخالف سیاسی هستم که سعی شده صدای‌ام خفه شود. ایشان وقتی متوجه شد من به‌راستی هیچ جرمی مرتکب نشده‌ام گفت که با درخواست من برای مرخصی استعلاجی موافقت خواهد کرد. مدتی بعد از آن ملاقات من در بهداری زندان که مراجعه کرده بودم متوجه شدم که نامه‌ای وجود دارد که با مرخصی من موافقت شده بود اما اجرایی نشده بود. این نامه به طریقی به دست من رسید و من آن را در ملاقات حضوری ماهانه به خانواده‌ام دادم و این را به یک مقام قضایی رساندند.

خب بعد چه اتفاقی افتاد؟ یعنی به خاطر این نامه شما منتقل شدید؟ اصلا چه‌طور شما را منتقل کردند؟ به شما اعلام کردند که داریم شما را می‌بریم به بیمارستان روان‌پزشکی؟ به امین‌آباد؟
سنجری: یک روز صبح زود به بهانه بررسی مسأله مرخصی استعلاجی من را از زندان خارج کردند. همراه چند زندانی من را سوار یک ون کردند. آن زندانی‌ها را مقابل دادگاه‌‌ها پیاده کردند. طبق معمول که در بیست و سه چهار سال گذشته من با دادگاه و زندان سر و کار داشته‌ام. البته در سال ۷۹ مثلا که من در اعتراضات دانشجویی دستگیر شده بودم ما را در ماشین حمل گوشت که هیچ پنجره‌ای هم نداشت به مراکز قضایی منتقل می‌کردند حالا امروز با ون منتقل می‌شویم…زندانی‌ها که یک به یک پیاده شدند، دو سرباز وظیفه به دست و پای من دستبند و پابند زدند. ماشین از تهران دور شد. در محدوده‌ای که من دیگر موقعیت جغرافیایی اطرافم را نمی‌شناختم و نمی‌دانستم در آن لحظه در کدام قسمت شهر بودیم. نام تیمارستان امین‌آباد را خب قبلا شنیده بودم؛ به عنوان یکی از قدیمی‌ترین مراکز نگه‌داری بیماران اختلالات حاد روان اما اصلا نمی‌دانستم که این مرکز در کجای تهران است. بعدها فهمیدم که این مرکز در قسمت شرقی شهرری است و حتی نمی‌دانستم که قرار است به این مرکز منتقل بشوم. به هر حال ماشین رفت و من در یک آن سردر و تابلوی این مرکز را از پنجره ماشین دیدم و خواندم که نوشته بود مرکز روان‌پزشکی رازی که نام جدیدی است برای همان امین‌آباد!

یعنی شما ناگهان تابلو را دیدید و متوجه شدید که دارید منتقل می‌شود به امین‌آباد و بعد چه شد؟
سنجری: وارد شدیم. در بسته شد و درست مثل یک زندان در آنجا محبوس شدم. اول فکر می‌کردم برای یک آزمایش یا معاینه پزشکی به آنجا منتقل شده‌ام. اما وقتی خودم را دیدم با دست بسته و پای زنجیرشده در کنار بیماران مبتلا به اختلالات حاد روانی،‌ وقتی به پنجره‌های بسته و در بسته و گارد و نگهبان‌ها نگاه کردم تازه متوجه شدم که چه اتفاقی در حال رخ دادن است؛‌ من یک زندانی عقیدتی و سیاسی به جای رفتن به مرخصی استعلاجی که برای من درخواس

ت شده بود حالا در محیطی بودم که به هیچ عنوان نمی‌توانست حتی به بهبودِ‌ افسردگی من که ناشی بود از بحرانِ حکم سنگین زندان و اتهامات واهی سیاسی و پرونده‌سازی توسط وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی کمکی کند. بلکه آن محیط و آن شوک یک بحران عصبی و فروپاشی روانی در من ایجاد کرد. من نمی‌‌دانستم قرار است چند وقت در آن محیط بسته محبوس باقی بمانم؟‌ در آن محیط، در آن تیمارستان من مجبور بودم در کنار بیمارانی که از اختلالات شدید اعصاب و روان رنج می‌برند و من متخصص نیستم اما به مبحث روان علاقه‌مندم و درباره‌ش کتاب خوانده‌ام و می‌دانم که آن انسان‌ها را می‌توان در دسته‌بندی بیماران حاد سایکوتیک قرار دهیم یعنی کسانی که کنترلی روی رفتارهایشان ندارند. روی حرف زدن و واکنش‌‌هاشان. ممکن است شما را دشمن فرض کنند و وارد جدل و درگیری فیزیکی شوند یا مثلا کنترلی روی ادرارشان نداشته باشند یا غذا خوردن یا صداهایی که در خواب به خاطر بیماری‌شان از خود بروز می‌دهند.
چه فضایی بود؟ چه تصویری از آن فضا می‌توانید به ما بدهید؟ وقتی در آن فضا قرار گرفتید محیط به نظرتان چه‌طور می‌آمد؟ چه نگرانی‌هایی داشتید؟
سنجری: خب به هر حال آنجا که هیچ اجتماع و مدنیتی وجود ندارد. هیچ منطقی جز مصرف داروهای قوی که کمک کند به خوابیدن و خوابیدن و خوابیدن حاکم نیست. می‌دانیم که آن دسته از بیماران در مرض‌های خطرناکی از توهم قرار دارند و تصور کنید که در آن فضا قرار دارید و برای عقیده سیاسی‌تان و مخالفت‌تان با ظلم و دیکتاتوری مجبور هستی که در آنجا محبوس باشید و تصور کنید که با یک سیستم حکومتی دیکتاتوری روبه‌رو هستید که هیچ یک از سیاست‌هاش با واقعیت و عقلانیت و منطق مرتبط نیست.
maziyar naini. شریف دهم مهندسی شیمی:
*گزارش‌ها از خودکشی کیانوش سنجری، فعال سیاسی و زندانی پیشین در تهران*

*چند شاهد عینی در تهران جان‌باختن کیانوش سنجری، فعال و زندانی سیاسی پیشین را در پی اقدام به «خودکشی» او تایید کردند. در آخرین پست حساب ایکس آقای سنجری که قبل از جان‌باختنش منتشر شده، آمده است: «هیچ‌کس نباید به‌خاطر بیان عقایدش زندانی شود. اعتراض حق هر شهروند ایرانی است.»*

چند فعال سیاسی تأیید کرده‌اند که شاهد جسد شخصی بوده‌اند که در مرکز تهران خودکشی کرده و شواهد حکایت از آن دارد که متعلق به آقای سنجری است.عبدالله مومنی و حسین رونقی، از فعالان سیاسی که هر دو سابقه سالها حبس در زندان اوین را دارند، از محل حادثه گزارش داده‌اند که آقای سنجری در مرکز تهران درگذشته است.

مهدی (کیانوش) سنجری‌باف ۴۲ ساله، صبح ۲۳ آبان به وقت محلی در توییتی در شبکه اجتماعی ایکس نوشته بود که اگر تا ساعت ۷ عصر، فاطمه سپهری، نسرین شاکرمی، توماج صالحی و آرشام رضایی، چهار زندانی سیاسی از حبس آزاد نشوند، خودش را خواهد کشت.

*او نوشته بود: «در اعتراض به دیکتاتوری خامنه‌ای و شرکایش به زندگی‌ام پایان خواهم داد. شاید تلنگری باشد.»*

او ساعت ۷ شب عکسی در حساب ایکسش منتشر کرد و سپس در آخرین پست حساب ایکس خود نوشت: *«زندگی من پس از این توییت به پایان خواهد رسید اما فراموش نکنیم که ما برای عشق به زندگی جان داده و می‌دهیم و نه مرگ.» او آرزو کرده بود که «روزی ایرانیان بیدار و بر بردگی چیره شوند.»*
آقای سنجری پارسال در همین روز (۱۳ نوامبر، ۲۳ آبان ۱۴۰۲) در توییتی، پروفایل خود را در این شبکه «به دلیل برکناری از کار و معیشت به علت دگراندیشی، فقر و نیاز به خرید آذوقه و هزینه درمان» برای فروش آگهی کرده بود.

او پیشتر تصاویری از کارگری و جابجایی بسته‌ها منتشر کرده بود. حساب ایکس او در آن زمان حدود ۹۱ هزار دنبال کننده داشت. او سابقه چندین بار بازداشت و زندانی شدن داشت.

او بعد از چند سال سکونت در آمریکا مهرماه ۱۳۹۵ به ایران بازگشت و چند روز بعد، بازداشت و به ۱۱ سال زندان (پنج سال حبس تعزیری، ۶ سال حبس تعلیقی) و دو سال ممنوع‌الخروجی محکوم شد.

آقای سنجری در فروردین ۱۴۰۱ پس از طی مدت زندان و ممنوع‌الخروجی، دوباره ایران را ترک کرد اما مدتی بعد بازگشت و دوباره بازداشت شد.

او سپس در پی «موافقت» رهبر جمهوری اسلامی ایران با عفو «دهها هزار» زندانی، آزاد شد.

او به «تبلیغ علیه جمهوری اسلامی» متهم شده بود. آقای سنجری پیشتر گفته بود که وزارت اطلاعات این اتهام را بر اساس اظهارنظرهایش در شبکه‌های مجازی به او وارد کرده ولی او این اتهام‌ها را رد کرده بود.

*مصاحبه فهیمه خضر حیدری باکیانوش سنجری در مورد شکنجه‌های وارد شده بر او در دوران اسارتش*

*انگ روان‌پریشی به مخالفان سیاسی؛ روایت زندانیان از انتقال اجباری به بیمارستان‌های روان‌پزشکی*
اولین راوی کیانوش سنجری است. روزنامه‌‌نگار و فعال سیاسی که از تهران با من گفت‌وگو کرده. بیش از ده بار زندانِ جمهوری اسلامی را تجربه کرده و او را برای تحقیر و تنبیه به امین‌آباد فرستاده‌اند.


از او می‌پرسم از کجای این تجربه‌ی هولناک می‌خواهد شروع کند به حرف زدن؟
کیانوش سنجری: خب در بین کسانی که در سال‌های گذشته به مراکز روان‌پزشکی منتقل شدند ممکن است برخی‌ها دچار اختلال افسردگی بوده‌ باشند یا بر اثر فشارها و شرایط زندان، بر کارکرد اعصاب و روان‌شان اختلال ایجاد شده باشد و بهداشت روان‌شان در معرض بیماری قرار گرفته باشد که من از چند و چون هر پرونده باخبر نیستم اما بدون شک این روند که من می‌بینم یک مسأله مربوط به بهداشت روان نیست بلکه روند تازه‌ای است از سرکوب سیستماتیک سیاسی؛ دست‌کم برای خود من این اتفاق افتاد.

اجازه بدهید برگردیم به اتفاقی که برای خود شما افتاد. می‌‌خوام خواهش کنم از تجربه خودتان صحبت کنید. آخرین باری که به زندان رفتید شما هم یکی از زندانیان سیاسی بودید که منتقل شدید به بیمارستان روان‌پزشکی، مشخصا به امین‌آباد. چه روندی طی شد؟ چه‌طور این اتفاق افتاد؟
سنجری: اگر بخواهیم به‌طور خلاصه به این سؤال شما پاسخ بدهم خب من پس از این که بعد از ده سال کار و زندگی در آمریکا به ایران برگشتم و پس از پرونده‌سازی توسط وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی و محکومیت در دادگاه انقلاب برای تحمل حبس به زندان اوین منتقل شدم، در زندان بر اثر فشارهای شدید دچار افسردگی شدم و این دهمین دوره حبس سیاسی من بود و برایم غیرقابل تحمل بود. در زندان اوین توسط یک نماینده پزشکی قانونی ملاقات شدم.
Telegram Center
Telegram Center
Channel