ماجراهایی از یک سفر انقلابی 🇨🇺سازمان انقلابیِ حزب تودهی ایران [که بعدها در سال ٥٨ با چند گروه مائوئیست دیگر حزب رنجبران را شکل دادند و مسعود فراستی نیز سخنگوی آن حزب بود]، یکی از سازمانهای سیاسیِ چپگرای منشعب از حزب توده بود. اعضای جوان این سازمان که غالبا یا سابقهی فعالیت در سازمان جوانان حزب توده در ایران را داشتند یا در دوران دانشجوییِ خود در غرب ارتباطات و مناسباتی با آن حزب داشتند، از اوایل دههی ۱۳۴۰ ضمن آنکه از گسترش روابط میان دولت شوروی و دولت پهلوی دلزده بودند، تدریجا به این جمعبندی رسیدند که حزب توده یک مشی تجدیدنظرطلبانه و رفرمیستی یافته است و دیگر حزبی انقلابی نیست. آنها که تحت تأثیر انقلاب کوبا و انقلاب الجزایر به مبارزهی مسلحانه گرایش یافته بودند، در پی بیمیلی حزب توده به این نوع از مبارزه، منظما بر واگراییشان با آن حزب افزوده شد؛ تا جایی که سرانجام راه خود را جدا کردند، سازمان انقلابی حزب توده را تشکیل دادند و مائوئیسم را به عنوان ایدئولوژی خویش برگزیدند.
یکی از کشورهایی که اعضای سازمان انقلابی حزب توده در سال ۱۳۴۵ به منظور دریافت آموزشهای نظامی به آن سفر کردند کوبا بود. در کوبا در آغاز آنها را در هتل مجللی در هاوانا اسکان دادند. این مسئله باعث رنجش اعضای سازمان انقلابی شد؛ چراکه آنان امکانات و تشریفات موجود در این هتل را «بورژوایی» ارزیابی میکردند. در نتیجه، اقدام به برگزاری جلسهای کردند و طی آن تصویب کردند که تا حد امکان از امکانات و تشریفات موجود در هتل استفاده نکنند. به عنوان نمونه در راستای اجرای این تصمیم، برای صرف غذا به جای رفتن به رستوران هتل، از سلفسرویس مربوط به خدمهی هتل استفاده میکردند. امری که باعث تعجب کوباییها میشد.
اعضای سازمان انقلابی حزب توده پس از مدتی اقامت در هتل، جهت بازدید به نقاط مختلف کوبا برده شدند. در جریان این بازدیدها، مهمانیهایی به افتخار آنان ترتیب داده میشد. فضای شاد این مهمانیها مایهی آزار اعضای سازمان انقلابی گردیده بود؛ چراکه آن مهمانیها را برای روحیهی انقلابی خود مضر میدانستند. در این اثنا در جریان بازدید از یکی از شهرهای کوبا، زمانی که مقامی محلی آنها را به تماشای رقص دعوت کرد، گروه ایرانی دچار سوءظن شدند و پس از مشورت با یکدیگر به این نتیجه رسیدند که توطئهای پشت این دعوت است. ارزیابی گروه این بود که احتمالا دولت کوبا پی برده است که سازمانشان نه کاستریست و طرفدار رویکردهای فیدل کاسترو بلکه مائوئیست و متمایل به چین است و تصمیم دارد با بردن آنها برای تماشای رقص، به نقطهضعفهای اخلاقیشان واقف شود تا در فرصتی مقتضی ضربهی خود را وارد کند. این در حالی بود که رقص و تماشای رقص در کوبا امری عادی و مقولهای گره خورده با زندگی روزمرهی کوباییها بود.
اعضای سازمان انقلابی حزب توده پس از این سیاحتها به سربازخانهای در بیرون شهر هاوانا منتقل شدند تا به پرچم کوبا سوگند یاد کنند و دورهی آموزش نظامی آنان آغاز شود. اعضای سازمان انقلابی در این دورهی آموزشی با مشقات و مسائلی مواجه شدند؛ چراکه از سویی غالبا ناآزموده و ناورزیده بودند و از سوی دیگر دورهی آموزش نظامی کوباییها دشوار بود. در نتیجهی این امر بود که فرایند آموزش نظامیشان با بروز تنشهایی میان آنها و فرمانده کوبایی همراه شد. در یکی از موارد تعدادی از انقلابیونِ ایرانیِ تحتِ آموزش، اسلحههای خود را گم کردند. امری که باعث خشم شدید فرمانده کوبایی شد. در موردی دیگر به گروه ایرانی دستور داده شد که اسپاگتی بپزند اما قادر به این کار نشدند و تصادمی دیگر میان آنها و فرمانده کوبایی ایجاد شد. سرانجام در یکی از این موارد کار بالا گرفت و به دلیل سرپیچی از دستورات، نه تنها آموزش نظامیشان متوقف شد بلکه در معرض خطر محاکمهی نظامی قرار گرفتند.
نهایتا با اغماض کوباییها اعضای سازمان انقلابی حزب توده مورد محاکمهی نظامی قرار نگرفتند و برای گذراندن روزهای پایانی حضورشان در آن کشور، ویلایی در حومهی شهر هاوانا برای آنها در نظر گرفته شد اما در این ویلا داستان دیگری بروز کرد. در ویلا اعضای سازمان انقلابی گمان کردند انتخاب دختری جوان و جذاب به عنوان مسئول رسیدگی به امور ویلا که رفتاری دوستانه داشت، توطئهای از جانب دولت کوبا به منظور ایجاد آبروریزیِ اخلاقی برای سازمان انقلابی است. گروه ایرانی یکی از اعضای خود را مسئول مراقبت از این امر کرد که میان هیچ یک از اعضای سازمان با مسئول ویلا، تعاملی صمیمانه صورت نگیرد. سازمان انقلابی پس از چند روز در پی رفتوآمدهای دوستپسرِ این دختر جوان به ویلا، دریافت که دچار سوءتفاهم شده و رفتار دوستانهی دختر کوبایی با اعضای این سازمان صرفا در چارچوب برخوردهایی عادی میان زنان و مردان در کوبا بوده است.
◾برگرفته از کانال فرنام شکیبافر
#چپ
#تحجر🌎📚 @sociologycenter 📚🌍