#گزیدههای_عقل_در_تاریخ2⃣ بخش دوم
📄 صفحات ۴-۶
پیشنویس نخست
گونههای تاریخنویسی
بدینسان نویسندگان تاریخهای دست اول رویدادها و کارها و اوضاع همزمان خود را به شکل اثری تصویری برای(قوه)تصور(خواننده) در میآورند.
۱ از اینجا بر میآید که محتوای این تاریخها نمیتواند جامع باشد.
ماده اساسی آنها چیزی است که در آن تجربه خاص مورخ و منافع واقعی افراد زنده صورت می بندد چیزی است که در محیط آنها زنده و واقعی است.
نویسنده، اموری را وصف میکند که خود کم و بیش در آنها شرکت داشته و کم و بیش آنها را تجربه کرده است: (یعنی) دورههای زودگذر و چهرههای انفرادی آدمیان و رویدادها آنچه باز می گوید تجربه ای است که خود حس کرده است. او تابلوی خود را با خطوطی مشخص و فارغ از تفکر(فلسفی)میکشد تا به نسلهای پس از خود تصویری به روشنی همان چه از راه مشاهدات خویش یا از راه گزارش شاهدی دیگر دریافته است نشان دهد.
در این گونه تاریخنویسی(زمینه)فرهنگی نویسنده و رویدادهایی که اثر او از آنها فراهم میآید(یعنی)روح نویسنده و روح کارهایی که او روایت میکند یگانه و یکسان است. از این رو او به اندیشیدن درباره موضوع خود نیاز ندارد؛ زیرا خود در روح رویدادها زیست می کند و برخلاف آنچه در هر گونه اندیشیدنی رخ میدهد از رویدادها برتر نمی رود. این یگانگی روحی میان نویسنده و رویدادها به این معنی است که حتی اگر تاریخنویس در گونه های تاریخنویسی جامعهای زیست کند که جامعه به طبقات تقسیم شده باشد و فرهنگ و اصول اخلاقی(هر فرد)، تابع طبقۀ او باشد تاریخنویس باید به طبقه کشورداران و سرداران و کسانی از این گونه وابسته باشد که هدفها و خواستها و کارهایشان جزئی از جهان سیاسی موضوع گزارش اوست. روح رویدادها چون به کمال پرورش یافته باشد از خودآگاه میشود؛ یک جنبۀ اساسی زندگی و کار در چنین جامعهای آگاهی آن از غایات و منافع و نیز اصول خویش است - و ویژگی دیگر روش آن در توجیه رفتار خویش در برابر دیگران و طرز تأثیرش بر روش تصور آنان برای برانگیختن اراده ایشان است.
در میان آدمیزادگان گفتار با کردار یکی است؛ بلکه گفتار، کرداری است مهم و مؤثر راست است که گاه کسانی چون دیگران از سخنشان برنجند، در دفاع از خود میگویند که "فقط سخنی گفته اند." اگر این داوری آنان درباره خویشتن درست باشد که گفتارشان جز حرف چیزی نبوده است بیگناهی آنان مسلم است؛ ولی در آن حال چنین گفتاری را باید سخنی یاوه دانست و مزیت سخن یاوه آن است که کسی گمان بدخواهی در حق گوینده آن نمیبرد ولی سخنانی که اقوام با هم یا قوم دیگر می گویند یا سخنان کسانی که قومی را مخاطب خود قرار میدهند یا شهریاران، در حکم کردار است و به این عنوان یکی از موضوعات تاریخ، بویژه تاریخ باستان است.
پس تاریخنویس با تفکر شخصی خود، این آگاهی را توضیح و تفسیر نمیکند بلکه باید افراد و ملتها را آزاد گذارد تا آنچه میخواهند و آنچه را گمان میکنند که میخواهند خود بازگویند او نیازی ندارد که انگیزه ها [و احساسهای] آنان را به نام خود توضیح دهد و در(قالب)آگاهی ویژه خود درآورد. او سخنان خود یا دیگران را در دهان آنان نمیگذارد؛ و هرچند گفتههایشان را خود پرورده باشد، محتوی(آن گفتهها)و فرهنگ و آگاهی او همان محتوی و آگاهی کسانی است که او از زبانشان سخن می گوید. بدینگونه در نوشتههای توکودیدس سخنان پریکلس، پرفرهنگ ترین و اصیلترین و گرانمایهترین سیاستمدار و نیز گفته های سخنوران و فرستادگان و جز آنان را مییابیم.
این مردان در گفتههای خود اندرزهای رایج در میان قومشان و شخصیت ویژه و آگاهی خود از اوضاع سیاسی و نیز طبیعت اخلاقی و معنوی و هدفهای اساسی و آئین کار قوم خویش را آشکار نموده اند. تاریخنویس چندان مجالی برای تفکر شخصی نداشته است و آنچه از زبان سخنوران میگوید(ترجمان)آگاهی یا وجدانی بیگانه از آنان نیست که به عاریت به آنان داده شده باشد بلکه فرهنگ و وجدان خودشان است. اگر بخواهیم گوهر تاریخ را بشناسیم و روح ملتها را دریابیم و در آن و با آن زندگی کنیم، باید در نوشتههای این مورخان به ژرفی بنگریم و در آنها درنگ کنیم، و هیچکس نمیتواند در آنها چندانکه باید درنگ کند زیرا تاریخ هر قوم یا حکومت در روایت آنان به گونهای تازه و زنده و دست اول عرضه میشود. هر کس تنها بخواهد که از تاریخ لذت ببرد و هوای آن را در سر نداشته باشد که تاریخنویس دانشمند شود، میتواند کم و بیش یکسره به آثار این نویسندگان بسنده کند.
ولی اینگونه تاریخنویسان بر خلاف آنچه گمان میرود پرشماره نیستند. از هردوت، پدر، یعنی بنیانگذار تاریخ و به این عنوان بزرگترین تاریخنویسان و از توکودیدس پیشتر نام بردم. سادهدلی این هر دو تن شگفتانگیز است.
#هگل #تاریخ#فلسفه_تاریخ
🌎📚 @sociologycenter 📚🌍