•|غُلامِحُسَـــــین|•

#مادرم
Channel
Logo of the Telegram channel •|غُلامِحُسَـــــین|•
@shahid_saberiPromote
136
subscribers
6.39K
photos
1.16K
videos
1.81K
links
کـانال رسمی شهید مدافع حریم ولایت میـــــرزا مــهدی صابــری "غلامحسین" فرمانده گروهان حضرت علی اکبر(ع) لشکـــــــــر ســـــــــــرافراز فــاطمیـون با مدیریت خانواده شــهید | ارتبـــاط با خادمین @Seyed_meisam76 | @karbala19427
#مادرم_خدیجه

قنوت امشب زهرا فقط شده مـادر
به روی سینه مادر نهاده سر،کوثر

الهی مادر یاســـم غریب می میـرد
غریب بود و غریبانه جــان دهد آخـر

رحلت بزرگ بانوی جهان اسلام تسیلیت باد
@shahid_saberi
https://goo.gl/QJkBk5

من هميشه،به ياد او هستم 
#پدرم بوی سيب را می داد
پدرم با نفس كشيدن خود
عطر #امن_يجيب را می داد
رفت اما هنوز یادم هست
وقت رفتن چگونه می خندید
یا همان بغض ها زمانی که
#مادرم را کنار خود می دید
پدرم بی صدا،تكلم كرد
با نگاهی كه غرق پاكی بود
ياد کارون،شروع اشك پدر
ياد آن #چفيه‌ای كه خاكی بود
ياد چشمان منتظر به در
و ياد آن #لاله ای كه پرپر شد 
ياد آن سنگری كه تركش خورد
ياد همسنگری،كه بی سر شد
قصه ی كودكی من اين است
پدرم، عاشقانه می جنگيد 
زیر باران تیر و ترکش ها
#كربلا را به چشم خود می ديد

به یاد شهزاده سه ساله
حضرت رقیه سلام الله

و به یاد لاله های پرپر امنیت و دفاع

کانال رسمی شهید مدافع حرم «مهدی‌صابری»
https://t.me/joinchat/AAAAADzPRVIP2ulf3ztFAw
علاقه شهید #مهدی_جعفری به برادر کوچکش

خیلی مهربون بود ،به بچه های کوچیک علاقه داشت مخصوصا به #برادر کوچیکش که الان دوسالشه

شبا وقتی از سر #کارش میومد همین که به «محمدامین #برادرشهید » میگفتیم #مهدی اومد چهار #دست و پا میرفت دم در دنبال مهدی

وقتیم که رفت #سوریه زنگ که میزد میگفت: گوشی رو بده به #محمد با اینکه اون موقع محمد یه سالش بود و #حرف زدن بلد نبود...

همش میگفت: تا من بیام «محمد» میتونه راه بره بعضی وقتا میگفت: اگه #نبودم محمد جای منو پر میکنه

ما هم میگفتیم: یعنی چی هر کسی جای خودشو داره جای تورو #هیچکس پر نمیکنه

الان #مادرم میگه: «محمد» عین #بچگی های «مهدی» شده الان «محمدامین» راه میره ولی دیگه «مهدی» نیست تاراه رفتنش رو ببینه

#مـــــهدی ۱۲ماه #مفقودالاثربودوبـــــعداز۱۲ماه درحضورانصاروخانواده های #شهداومردم قم تشیع ودربهشت معصومیه قطعه ۳۱شهدای مدافعان حرم به خاک سپرده شدبرای شادی روحش وشهدای حرم ازجمله شهدای قریب فاطمیون صلوات.....

#عملیات_بصره_الحریر


─═हई╬«ڪاناڸ رسمے شــ‌هید مہدے صابرے»╬ईह═─
telegram.me/joinchat/BsmY8DzPRVKd4da7nNHsGw
خاطره ای از شهید «سیدعلی اصغر حسینی» و طریقه اجازه گرفتن از #مادرش برای رفتن به #سوریه



«علی اصغر» در محل کارش با #مشکلات زیادی روبرو بود،طبق معمول یه شب داشتیم با هم #چت میکردیم خیلی ناراحت بود

گفتم: «علی اصغر» #جان‌مادر گرفته به نظر میرسی؟ گفت: فقط دلم گرفته ست

گفت:مادر برام دعا کن که دعای مادر #انسان رو بلند میکنه شما اگه دعا کنید من امروز که هیچ عاقبتمم #ختم بخیر میشه،گفتم:همیشه دعا میکنم پسرمو

گفت: #مادر جانم یه سوال؟گفتم بپرس؟پرسید:چقد #امام‌زمان(عج) رودوست داری؟گفتم: خیلی گفت: خیلی یعنی چقدر؟ گفتم: عاشقشم

گفت:تا حالا برا اینکه #عاشق بودنت رو به مولای خودت نشون بدی چیکار کردی؟

گفتم:هرکاری که ازم بر بیاد #دریغ نمیکنم ؛ گفت رو حرفت هستی؟ گفتم: آره گفت:چند #درصد؟گفتم:صد در صد ؛ گفت: اجازه بده برم سوریه

پرسیدم: چه ربطی داشت؟ گفت:عشق این نیست که بشینی و بگی #عاشقم و دوست دارم ؛ #عاشق باید قدم برداره،باید حرکت کنه

گفتم: خب که چی بشه؟گفت: مادرم #امام‌زمان(عج) به #عمه خودش حضرت زینب(س)حساسه عمه جانش رو هم خیلی دوست داره ؛ درست میگم یا نه؟گفتم:صد درصد

گفت:وقتی رو حرم #عمه جان داره #خمپاره میباره یعنی داره رو دل امام زمان(عج) خمپاره و تیر میباره چه جور عاشقی هستی که #امامت این قدر بی قراره و ناراحت

اما با اینکه تو منو داری ولی یک سال و نیم هست که من ازت اجازه رفتن و سپر شدن از بی بی #زینب(س) رو میخوام ولی داری انکار میکنی،اسمتم گذاشتی عاشق #امام‌زمان(عج)؟

فردا ان شاءالله #ارباب بیاد و شما هم زنده باشین برین کنار ارباب قرار بگیرین بهتون بگه شما چهارتا #پسر داشتین چرا حتی یکیشونو نفرستادین بره از حریم عمه امم #دفاع کنه؟اون وقت چه جوابی داری بدی مادرم؟

«علی اصغر» جوری با من صحبت کرد که دیگه جوابی براش نداشتم و بعد از مدت یکسال و نیم #التماس کردن اجازه دادم بره

وقتی اجازه رو گرفت از ذوق گریه اش گرفت،گفت: #مادرم حلالم کن ؛گفتم حلالت کردم؛ گفتم:تو هم #حلالم کن که خیلی ازم سیلی خوردی

گفت: سیلی مادر گنجه همون #سیلی ها پارسال منو #کربلا برد همون سیلی ها منو نماز صبح بیدار میکنه و الان داره میبره #زیارت و خدمت گزاری عمه #زینب(س)

گفت:مادرم الان اجازه دادی برم پس یه #وصیت دارم عملی میکنین؟ گفتم: به روی دو دیده اگه امکانش باشه

گفت: مادرم برا رفتن به #سوریه ی مقدار پولی هم ماهانه به #رزمندها میدن اگه اومدم که خودم با اجازه شما یه کاریش میکنم اگر هم برنگشتم،مدتی که اونجا هستم پول مقدار #سهمیه منو همونجا هدیه کنین که خرج رزمنده ها بشه

گفتم: باشه خیالت راحت عملی میکنم و انشاالله که بر میگردی،اما رفت و حضرت #زینب(س) پسرمو چنان به آغوش گرفت که حتی یبارم برنگشت

─═हई╬«ڪاناڸ رسمے شــ‌هید مہدے صابرے»╬ईह═─
telegram.me/joinchat/BsmY8DzPRVKd4da7nNHsGw
خاطره اے از شــ‌هید«مــ‌هدے جعفرے» به روایت #خواهر‌شــ‌هید

خیلی به بچه های کوچیک #علاقه داشت مخصوصا به «محمدامین» #برادر کوچیکش که الان دوسالشه

شبا وقتی از سر #کارش میومد همین که به «محمدامین» میگفتیم «مهدی» اومد چهار #دست و پا میرفت دم در

وقتیم که رفت #سوریه زنگ که میزد میگفت: گوشی رو بده به «محمد» با اینکه اون موقع «محمد» یه سالش بود و #حرف زدن بلد نبود

همش میگفت: تا #من بیام «محمد» میتونه راه بره بعضی وقتا میگفت: اگه #نبودم «محمد» جای منو پر میکنه

ما هم میگفتیم: یعنی چی هر کسی جای خودشو داره جای تورو #هیچکس پر نمیکنه

الان #مادرم میگه: «محمد» عین #بچگی های «مهدی» شده الان «محمدامین» راه میره ولی دیگه «مهدی» نیست تا راه رفتنش رو ببینه
🔸🔷«حسین فدایی» خطاب به مادرش میگوید🔷🔸


#مادرم!

🔷من مسیر حیات خودم را دانسته #انتخاب می‌کنم و در این مسیر افتاده‌ام و برای این مسیر انتخاب شده‌ام،الآن نمی‌توانم از این مسیر برگردم

🔶 #مادرم! من در #سوریه نامردی‌هایی دیده‌ام که نمی‌توانم #ساکت بمانم

🔷نمی‌توانم خود را #شیعه_علی(ع) بدانم و دربرابر هتک #حرمت #اهل_‌بیت(ع) ساکت بمانم،من باید بروم

🔶با همین دلایلی که حسین داشت، رفت و در مسیر خود ثابت‌قدم ماند



🔹کانال رسمی شهید #مهدی_صابری🔹
https://telegram.me/joinchat/BsmY8DzPRVJlISmZRYZ3ZA