•|غُلامِحُسَـــــین|•

#پسر
Channel
Logo of the Telegram channel •|غُلامِحُسَـــــین|•
@shahid_saberiPromote
136
subscribers
6.39K
photos
1.16K
videos
1.81K
links
کـانال رسمی شهید مدافع حریم ولایت میـــــرزا مــهدی صابــری "غلامحسین" فرمانده گروهان حضرت علی اکبر(ع) لشکـــــــــر ســـــــــــرافراز فــاطمیـون با مدیریت خانواده شــهید | ارتبـــاط با خادمین @Seyed_meisam76 | @karbala19427
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
روضه #پدر برای #پسر

«روضه خوانی پدر شهید مدافع حرم #مهدی_صابری در تشییع پیکر فرزند شهیدش»

روضه حضرت علی اکبر(علیه السلام)

کانال رسمی شهید مدافع حرم «مهدی‌صابری»
t.me/joinchat/BsmY8DzPRVKd4da7nNHsGw

#یاامام_حسن_مجتبی

دست و دلبازترین مرد جهان آمده است
بنویسید #حسن ، شیر زمان آمده است

#پسر_حضرت_زهرا_آمد
#یا_کریم_اهل_بیت
#تبریک


«غلامحسین»
@Shahid_saberi
📢 #درنـــــگ

#شایدموقت
.
امروز داشتیم به این مسئله فکر میکردیم که با این همه دستگاه های الکترونیکی و عصر #ارتباطات و ...
شبکه های اجتماعی از مدل های مختلف اش...
چه نقشی بر پرونده #اعمال ما خواهند داشت!
.
قبلا اگر یک کار اشتباهی انجام می دادیم!
نهایتش چند نفر دور اطراف خودمان را هم آلوده می کردیم!
یا به تعبیری از #راه_به_در می کردیم!
در حد دوستان هم #کوچه و محل و نهایتا #شهر!!
.
اما حالا با این اوضاع و احوال!!
یوقت پرونده ی اعمالمان را دستمان می بینیم!
می بینیم #بعله...
از جای جای سرزمین مادری!
افرادی توسط ما #گمراه شدند...
.
.
چند ساعت پیش مطالبی را خواندیم در فضای مجازی که بسیار تکان دهنده بود!
از #پاشیدن خانواده های مذهبی و مومن!
از #لغزش جوان های مسلمان و معتقد!
.
.
جالب است بدانید لغزش ها به خاطر عکس های #اونجوری و فیلم های #شیطانی نبود!
.
از #زوجی که عکس های عاشقانه! خودشان را در لحظات مختلف شبانه روز و #شیرین زندگی منتشر کردند!
.
از دختر محجبه ای که عکس با #پوشیه خود را با #دست به #ضریح و #کپشن دل ربا!!
.
از پسر خوش تیپ و #نورانی ای که عکس محاسن #صاف و بی خط و خش!
تسبیح #شاه_مقصود و انگشتر #فیروزه که با #ناز ژست گرفته!!!
.
.
و برآیند نظرات که این زندگی تجملاتی و پر از احساسی که شاید فقط در #قاب پنجره ی #اینستاگرام بیرون بیاید!
باعث لرزش #دل ها شده...
.
چند پسر جوان دم بخت در حسرت این #دختر آرمانی...
و یا چند دختر جوان که در آرزوی پسری #نماز_شب خوان و #شهادت طلب!!
.
و زوج جوانی که به خاطر #قیاس زندگی خودشان با این بساط #اشرافیِ_روحانی!!
زندگی شان #مختل گردید!
.
.
با #زندگی خوب خودمان که به خیال خام داریم در فضای مجازی #گسترش فرهنگ اسلامی راه می اندازیم...
زندگی دیگران را #ویران نکنیم!!
.
.
.
گفتند که دستگاه #شیطان هم #الکترونیکی شده!
اصلا شاید یوقت با #پوشیه و #عبا و انگشتر #فیروزه ی اصل در روز حساب!!
#جهنمی شدیم...
.
.
پی نوشت یکم: خواهران محجبه #جدی بگیرید!
پی نوشت دوم: برادران انقلابی #جدی بگیرید!
پی نوشت سوم: #زوج های خوشبختِ #رویایی جدی بگیرید!
.
.
اصلا یک #سوال
برادر یا خواهر گرامی!
حاضرید در #خیابان چند دقیقه با همین عکس هایی که در #فضای_مجازی منتشر می کنید!
بایستید و #پسر یا #دختر رهگذر؛
چند دقیقه به شما #زل بزند؟!؟!؟!؟

پی نوشت آخر: با #دل ها بازی نکنیم...


#حیا #غیرت #خانواده #دل
#شهدا_بیاید_و_ببرید_ما_را
#سبک_زندگی_شهدایی_ام_آرزوست

این همه خوبانی که در فضای مجازی #رخ نشان می دهند؛ #۳۱۳ نفر نمی شوند؟!


─═हई╬«ڪاناڸ رسمے شــ‌هید مہدے صابرے»╬ईह═─
https://telegram.me/joinchat/BsmY8DzPRVKd4da7nNHsGw
Forwarded from عکس نگار


#زندگی_به_سبک_شهدا

#همسر_شهید :

برای جایگاه زن اهمیت ویژه ای قائل بودو این کار را با عشق و خواست قلبی خودش انجام میداد و نه به اجبار یا اصرار من!
.
در بخشش محبت به من هیچ خساست و غروری به خرج نمیداد و بسیار در بذل و بخشش مهر و عشــق به همســــرش دست و دلباز بود.
.تا جایی که مثلا زمانیکه برای خرید به بازار یا به گردش و مسافرت میرفتیم اجازه نمیداد هیچ وسیله ای را من کمکش بیاورم!! حتی سبکترین چیزهایی هم که خریده بودیم یا به همراه داشتیم را هم خودش می آورد!
حتی اجازه نمیداد علی اکبرمان را بغل کنم؛ با یک دست علی اکبر را میگرفت و با دست دیگر کیف و وسایل را!
میگفت برای من خیلی زشت است که در کنار خانمم باشم و همســــرم حتی یک پاکت را همراه بیاورد....
میگفت خانمم شما فقط موا‌ظب #چادر و حجابت باش.


فرازی از وصیت نامه ی #شهید_علیرضا_نوری :
.
بسم الله رمز عشق ب خدا و توکل به اوست...
.
همواره بر #پدر و #مادر احترام بگذارید که ««#عاقبت_بخیری در دنیا و آخرت برگرفته از احترام به پدرومادر است»»...

همیشه برایم دعا کنید و مرا از یاد نبرید و همیشه پشتیبان #رهبر و #ولایت_فقیه باشید
. و «««در دستوراتشان شک نکنید و با جان و دل بپذیرید»»»...
.
سلام بر #پسر عزیزم علی اکبرم...
.
تو و مادرت از بزرگترین سرمایه های زندگی من بودید!
در زندگی ات بسیار به مادرت احترام بگذار که از زنان پاک و بزرگ روزگار است وهرچه میخواهی از مادرت بخواه تا برایت دعاکند...
.
در زندگیت همواره رهرو و پشتیبان #رهبری باش که امتداد ولایت #حضرت_مهدی امام عصر(عج) و فرمانش فرمان #ولایت و فرمان #خدا ست!...


#قهرمان_من
#شهید_مدافع_حرم_علیرضا_نوری
.
شهادت۹۳/۱۲/۲۹

#بهترین_رفقا_شهدا
#شهادت_هنر_مردان_خداست


─═हई╬«ڪاناڸ رسمے شــ‌هید مہدے صابرے»╬ईह═─
https://telegram.me/joinchat/BsmY8DzPRVKd4da7nNHsGw
خاطره ای از شهید «سیدعلی اصغر حسینی» و طریقه اجازه گرفتن از #مادرش برای رفتن به #سوریه



«علی اصغر» در محل کارش با #مشکلات زیادی روبرو بود،طبق معمول یه شب داشتیم با هم #چت میکردیم خیلی ناراحت بود

گفتم: «علی اصغر» #جان‌مادر گرفته به نظر میرسی؟ گفت: فقط دلم گرفته ست

گفت:مادر برام دعا کن که دعای مادر #انسان رو بلند میکنه شما اگه دعا کنید من امروز که هیچ عاقبتمم #ختم بخیر میشه،گفتم:همیشه دعا میکنم پسرمو

گفت: #مادر جانم یه سوال؟گفتم بپرس؟پرسید:چقد #امام‌زمان(عج) رودوست داری؟گفتم: خیلی گفت: خیلی یعنی چقدر؟ گفتم: عاشقشم

گفت:تا حالا برا اینکه #عاشق بودنت رو به مولای خودت نشون بدی چیکار کردی؟

گفتم:هرکاری که ازم بر بیاد #دریغ نمیکنم ؛ گفت رو حرفت هستی؟ گفتم: آره گفت:چند #درصد؟گفتم:صد در صد ؛ گفت: اجازه بده برم سوریه

پرسیدم: چه ربطی داشت؟ گفت:عشق این نیست که بشینی و بگی #عاشقم و دوست دارم ؛ #عاشق باید قدم برداره،باید حرکت کنه

گفتم: خب که چی بشه؟گفت: مادرم #امام‌زمان(عج) به #عمه خودش حضرت زینب(س)حساسه عمه جانش رو هم خیلی دوست داره ؛ درست میگم یا نه؟گفتم:صد درصد

گفت:وقتی رو حرم #عمه جان داره #خمپاره میباره یعنی داره رو دل امام زمان(عج) خمپاره و تیر میباره چه جور عاشقی هستی که #امامت این قدر بی قراره و ناراحت

اما با اینکه تو منو داری ولی یک سال و نیم هست که من ازت اجازه رفتن و سپر شدن از بی بی #زینب(س) رو میخوام ولی داری انکار میکنی،اسمتم گذاشتی عاشق #امام‌زمان(عج)؟

فردا ان شاءالله #ارباب بیاد و شما هم زنده باشین برین کنار ارباب قرار بگیرین بهتون بگه شما چهارتا #پسر داشتین چرا حتی یکیشونو نفرستادین بره از حریم عمه امم #دفاع کنه؟اون وقت چه جوابی داری بدی مادرم؟

«علی اصغر» جوری با من صحبت کرد که دیگه جوابی براش نداشتم و بعد از مدت یکسال و نیم #التماس کردن اجازه دادم بره

وقتی اجازه رو گرفت از ذوق گریه اش گرفت،گفت: #مادرم حلالم کن ؛گفتم حلالت کردم؛ گفتم:تو هم #حلالم کن که خیلی ازم سیلی خوردی

گفت: سیلی مادر گنجه همون #سیلی ها پارسال منو #کربلا برد همون سیلی ها منو نماز صبح بیدار میکنه و الان داره میبره #زیارت و خدمت گزاری عمه #زینب(س)

گفت:مادرم الان اجازه دادی برم پس یه #وصیت دارم عملی میکنین؟ گفتم: به روی دو دیده اگه امکانش باشه

گفت: مادرم برا رفتن به #سوریه ی مقدار پولی هم ماهانه به #رزمندها میدن اگه اومدم که خودم با اجازه شما یه کاریش میکنم اگر هم برنگشتم،مدتی که اونجا هستم پول مقدار #سهمیه منو همونجا هدیه کنین که خرج رزمنده ها بشه

گفتم: باشه خیالت راحت عملی میکنم و انشاالله که بر میگردی،اما رفت و حضرت #زینب(س) پسرمو چنان به آغوش گرفت که حتی یبارم برنگشت

─═हई╬«ڪاناڸ رسمے شــ‌هید مہدے صابرے»╬ईह═─
telegram.me/joinchat/BsmY8DzPRVKd4da7nNHsGw