•|غُلامِحُسَـــــین|•
#حرف
Channel
@shahid_saberi
Promote
136
subscribers
6.39K
photos
1.16K
videos
1.81K
links
﷽ کـانال رسمی شهید مدافع حریم ولایت میـــــرزا مــهدی صابــری "غلامحسین" فرمانده گروهان حضرت علی اکبر(ع) لشکـــــــــر ســـــــــــرافراز فــاطمیـون با مدیریت خانواده شــهید | ارتبـــاط با خادمین
@Seyed_meisam76
|
@karbala19427
•|غُلامِحُسَـــــین|•
•|غُلامِحُسَـــــین|•
#تلـــــــــنگــــــــر_اندڪي_تفڪر
#این
جماعت...
#وقتی
چادر میپوشم،بانگاه هایشان
#مسخره
ام میکنند...
#وقتی
چفیه می اندازم،انگشت هایشان را به
#سویم
میگیرند...
#وقتی
بسیج میروم،نگاه ها یشان امانم نمی دهد...
#وقتی
عکس
#حضرت
آقا.
#روی
صفحه ی گوشی یا
#کامپیوتر
میگذارم،به اعتقاداتم
#توهین
میکنند...
وقتی بی تابی
#مناطق
جنوب را میکنم،بی تابی ام را به
#مسخره
می گیرند...
وقتی راهی
#مزار
شهدا می شوم،می خندند به
#علاقه
هایم...
وقتی در برابرشان
#بحث
هم می کنم، جوابم را با
#فحش
می دهند...
وقتی میخواهم
#حرفی
بزنم هم کاری می کنند که
#سکوت
را برگزینم...
وقتی غصه ی
#غصه
های
#امامت
را میخوری،غصه هایت را با
#حرف
هایشان دو چندان میکنند...
و...
دیگر قلمم
#عاجز
است از تو صیفشان.
#عجب
جماعتی هستند این
#جماعت
...
وحال که
#اینگونه
هستند،
بگذار برایت بگویم که
#همرنگ
این جماعت شدن
#رسوایت
می کند...
حال که این جماعت را شناختی،
#بگذار
قافیه ها را عوض کنیم...
#خواهی
نشوی همرنگ،رسوای جماعت شو...
و
خواهی نشوی رسوا،
#همرنگ
#شهیدان
شو.
که رنگشان بی_رنگی است
#شھدا_گاھے_نگاھے
🌹
ڪانال فرمانده شھید«مھدیصابری»
telegram.me/joinchat/BsmY8DzPRVKd4da7nNHsGw
•|غُلامِحُسَـــــین|•
#حرف_گنده_ترازدهـــــان
شھادت روباهیچ چیزےعوض نمےکنم... .
هنگام شهادت یقین دارم آقااباعبدالله الحسین علیه السلام میان بالا سرم
#یادداشت_هاےمھدی
🌹
─═हई╬«شــهید مہدے صابرے»╬ईह═─
@shahid_saberi
•|غُلامِحُسَـــــین|•
چقدر سخت است ، حال
#عاشقی
که نمی داند
#محبوبش
نیز هوای او را دارد یا نه ...
ای شهیدان ، از همان لحظه ای که
#تقدیر
، ما را از شما جدا کرد
#یاد
شما ، خاطره های دنیای
#پاک
شما ، امید حیاتمان گشته.
ما به عشق شما
#زنده
ایم و به امید
#وصل
کوی شما زنده ایم .
اما شما ، شما علی الظاهر دلیلی ندیدید که اوقات پر اجرتان را صرف ما کنید .
چه بگوییم ؟
راستی چگونه
#حرف_دلمان
را فریاد کنیم که بدانید بر ما چه می گذرد ؟
مگر نه اینست که اجر عاشقی جز
#وصال
نباشد .
ما را هم با خود ببرید !!!
#اللهم_الرزقنا_شهادت_فی_سبیلک
http://www.axgig.com/images/19378862202359662471.jpg
─═हई╬«ڪاناڸ رسمے شــهید مہدے صابرے»╬ईह═─
https://telegram.me/joinchat/BsmY8DzPRVKd4da7nNHsGw
•|غُلامِحُسَـــــین|•
Forwarded from
•|غُلامِحُسَـــــین|•
"
#حرف_گنده_تر_از_دهان
"
شهادت رو با هیچ چیزی عوض نمی کنم ... .
هنگام شهادت یقین دارم آقا اباعبدالله الحسین ع ، میان بالا سرم
#یادداشت_های_مهدی
🌹
─═हई╬«شــهید مہدے صابرے»╬ईह═─
@shahid_saberi
•|غُلامِحُسَـــــین|•
"
#حرف_گنده_تر_از_دهان
"
شهادت رو با هیچ چیزی عوض نمی کنم ... .
هنگام شهادت یقین دارم آقا اباعبدالله الحسین ع ، میان بالا سرم
#یادداشت_های_مهدی
🌹
─═हई╬«شــهید مہدے صابرے»╬ईह═─
@shahid_saberi
•|غُلامِحُسَـــــین|•
جـنون يعـنــی :
کسے در شهــــر خود ســر می کند امـا
دلش در کوچه های زینبیه آواره مـاندہ...
#حرف_دله_یه_جامانده_
...
─═हई╬«شــهید مہدے صابرے»╬ईह═─
@shahid_saberi
•|غُلامِحُسَـــــین|•
•|غُلامِحُسَـــــین|•
علاقه شهید
#مهدی_جعفری
به برادر کوچکش
خیلی مهربون بود ،به بچه های کوچیک علاقه داشت مخصوصا به
#برادر
کوچیکش که الان دوسالشه
شبا وقتی از سر
#کارش
میومد همین که به «محمدامین
#برادرشهید
» میگفتیم
#مهدی
اومد چهار
#دست
و پا میرفت دم در دنبال مهدی
وقتیم که رفت
#سوریه
زنگ که میزد میگفت: گوشی رو بده به
#محمد
با اینکه اون موقع محمد یه سالش بود و
#حرف
زدن بلد نبود...
همش میگفت: تا من بیام «محمد» میتونه راه بره بعضی وقتا میگفت: اگه
#نبودم
محمد جای منو پر میکنه
ما هم میگفتیم: یعنی چی هر کسی جای خودشو داره جای تورو
#هیچکس
پر نمیکنه
الان
#مادرم
میگه: «محمد» عین
#بچگی
های «مهدی» شده الان «محمدامین» راه میره ولی دیگه «مهدی» نیست تاراه رفتنش رو ببینه
#مـــــهدی
۱۲ماه
#مفقودالاثربودوبـــــعداز۱۲ماه
درحضورانصاروخانواده های
#شهداومردم
قم تشیع ودربهشت معصومیه قطعه ۳۱شهدای مدافعان حرم به خاک سپرده شدبرای شادی روحش وشهدای حرم ازجمله شهدای قریب فاطمیون صلوات.....
#عملیات_بصره_الحریر
➖
➖
➖
➖
➖
─═हई╬«ڪاناڸ رسمے شــهید مہدے صابرے»╬ईह═─
telegram.me/joinchat/BsmY8DzPRVKd4da7nNHsGw
•|غُلامِحُسَـــــین|•
✍
خاطره اے از شــهید«مــهدے جعفرے» به روایت
#خواهرشــهید
خیلی به بچه های کوچیک
#علاقه
داشت مخصوصا به «محمدامین»
#برادر
کوچیکش که الان دوسالشه
شبا وقتی از سر
#کارش
میومد همین که به «محمدامین» میگفتیم «مهدی» اومد چهار
#دست
و پا میرفت دم در
وقتیم که رفت
#سوریه
زنگ که میزد میگفت: گوشی رو بده به «محمد» با اینکه اون موقع «محمد» یه سالش بود و
#حرف
زدن بلد نبود
همش میگفت: تا
#من
بیام «محمد» میتونه راه بره بعضی وقتا میگفت: اگه
#نبودم
«محمد» جای منو پر میکنه
ما هم میگفتیم: یعنی چی هر کسی جای خودشو داره جای تورو
#هیچکس
پر نمیکنه
الان
#مادرم
میگه: «محمد» عین
#بچگی
های «مهدی» شده الان «محمدامین» راه میره ولی دیگه «مهدی» نیست تا راه رفتنش رو ببینه