#سکه_ماه #مرجانآهنگ از
#آرش_سزاوارشعر از
#حسین_منزوی چشماتو وا کن که سحر، تو چشم تو بیدار بشه
صدام بزن که از صدات، باغ دلم باهار بشه
اون که میخواد میون ما ــ من و تو ــ دیوار بکشه
دل میگه نفرینش کنم، به درد من دچار بشه
بارون سنگم که بیاد، بر نمیگردم از تو من
از این که بدتر نمیشه، هرچی میشه، بذار بشه
یه دل نه صد دل چیزی نیست، وقتی تماشات میکنم
میگم توی دلم که کاش، دلم هزار هزار بشه!
دلم میخواد یه روز که تو، بالای برجت ایستادی
یه هو افق چاک بخوره، جاده پر از غبار بشه
من برسم صدات کنم، تا یه نفر که جز تو نیس
از اون بالا بیاد پایین، به ترک من سوار بشه
هی بزنیم به اسبمون، بریم به شهری که در اون
سحر پشت سحر بیاد، باهار پشت باهار بشه
با من بیا، با من بمون، نذار که تنها بمونم
نذار که خونهٔ دلم، دوباره تنگ و تار بشه
شاخای دیوو میشکونم، سر به ستاره میزنم
یه روز اگه دستای من، با دستای تو یار بشه
عاشق شیم و دعا کنیم که شاید از معجزِ عشق
یه روز بیاد که روزگار، دوباره روزگار بشه.