مریم #الهه_سرور (زاده ۱ ثور ۱۳۶۸ در اصفهان) یک خواننده جوان اهل افغانستان است. الهه سرور با شرکت کردن در برنامه ستاره افغان شبکه طلوع به شهرت رسید.
نوشتهای از جانا امینیان: چند روز گذشته، بعد از انتشار ویدئوی کنسرت فصل ششم «روتس ریوایوال» با همراهی #الهه_سرور که به موسیقی هزاره اختصاص داشت، بازخوردهای خیلی مثبتی گرفتیم و همین به ما یادآوری کرد که مردم افغان چقدر به عادی بودن شرایط زندگی نیاز دارند. یادآوری کرد چه درد و آسیبهایی از آوارگی کشیدهاند که در مخیله نمیگنجد.
🔵۱۸۶۲ م- آبراهام لینکلن برای قرائت نخستین پیشنویس اعلامیهٔ آزادی بردگان با کابینهاش دیدار کرد. کنگرهٔ آمریکا در ژوئیهٔ ۱۸۶۲ با تصویب قانون دوم توقیف، بردگان را آزاد ساخت. لینکلن به دلیل خاتمه دادن به بردهداری در آمریکا مشهور است.
🔵۲۰۰۳ م- جنگ عراق: عُدی و قُصی، پسران صدام حسین، دیکتاتور پیشین عراق توسط نیروهای نظامی آمریکا در پناهگاه محل اختفایشان بر اثر تبادل آتش با نیروهای هوابرد ۱۰۱ کشته شدند.
#زادروزها💚 🟢۱۲۸۹ خ- عبدالله دهش یا شیخ عبدالله دهش کرمانی شاعر و نویسنده و عارف کرمانی معاصر.
👈جشن نیلوفر جشنی باستانی ، که در روز ششم تیرماه برگزار میشود . #گل_نیلوفر، نماد الهه یا ایزدبانوی آناهیتا می باشد و به نظر می رسد برگزاری این جشن در این زمان احتمالاً برپایه شکوفا شدن گلهای نیلوفر در آغاز تابستان بوده است.این جشن امروزه در فراهان ، محلات و خمین با عنوان جشن اول تووستونی (اول تابستانی) همچنان برگزار میشود
برنامه ویژه زنده یاد استاد #حسین_یاحقی با #قوامی، #مرضیه، #الهه و سایر خوانندگان «برنامه گلها » #حسین_یاحقی بیش از ۵۰۰ آهنگ، پیش درآمد، رنگ و ترانه ساخته که از بهترین آثار موسیقی کلاسیک ایران به شمار میرود. «برق غم»، «جوانی»، «بیخبر» و «گل مستان» برخی از ساختههای حسین یاحقی است، وی همه زندگیاش را با موسیقی گذراند. یاحقی مردی فروتن و خوشرو و به دور از خودپسندی بود. یاحقی از اینکه فرهنگ صوتی ایران زمین آسیب ببیند و نواهای بیگانه آن را خدشهدار کنند بسیار رنج میبرد، به همین خاطر بود که همچون پدری مهربان زندگیاش را صرف تربیت شاگردانش کرد
🔹امروز، روز خبرنگار است. روزی برای کسانی که کارشان پرسش است و پیگیری، حقیقت است و صداقت، تحریر است و رقم زدن. خبرنگاری حرفهای است که از گذشته تاکنون سخت بوده و زیانآور. اما این روزها کار از سختی گذشته است. اگر در سالهای گذشته خبرنگاران همیشه درگیر مسائلی چون مشکلات معیشتی، مسائل صنفی، وضعیت آزادیبیان، دسترسی به اطلاعات و نداشتن امنیت شغلی بودند، اما وضعیت هرچه بود باز هم میشد نفس کشید، میشد انتقاد کرد و کمتر نگران بود.
🔹روزنامهنگاری این روزها از سخت و زیانآور بودن گذشته و شغلی پرخطر شده. نوشتن دشوار شده. هنگام نوشتن یک متن انتقادی باید بار حقوقی کلمهها را بیشتر از قبل در نظر داشت. باید روی هر کلمه مکث کرد که مبادا مسئلهای ایجاد کند. اما شرایط هرچه که هست خبرنگار باید صدای مردم باشد. باید حرف دل مردم را بزند. نوری باشد مقابل تاریکی. در چندسال گذشته بهخصوص از پارسال که جامعه عاصی، ملتهب و نگران است و مطالبات بیشتری دارد، نوشتن از درد جامعه نیز تبعات بیشتری پیدا کرده است.
🔹جامعهای که در آن خیلی چیز ها سرجای خودش نیست. به هر حوزهای که نگاه کنیم با انبوه مسائل و مشکلات مواجه میشویم. در سوی دیگر مردمی ناراضی قرار دارند. مردمی که خود را در جامعهای مییابند که در سراشیبی قرار گرفته است. معتقدند فرصتهای جامعه، عادلانه توزیع نشده است. جامعهای که بنیانهای اخلاقی خود را بیشازپیش از دست میدهد، اعتماد اجتماعی در آن پایین است و آیندهای روشن پیش روی خود نمیبیند. رسانهها در سالهای اخیر از نارضایتی مردم نسبت به وضع عمومی و بیاعتمادی به نهادهای عمومی، تأثیر منفی پذیرفتهاند.
🔹مسئله دیگر اینکه، رسانهها اعم از مکتوب و آنلاین در بخشهایی از ساختار رسمی کشور بهعنوان ابزاری دیده میشوند که باید روایت مطلوب قدرت را بیان کنند. وقتی شیوه روایتگری در رسانههای رسمی در قالبهای محدودکننده قرار میگیرد طبیعی است که جایگاه خودش را از دست میدهد و تضعیف میشود. بدتر اینکه ازسوی جامعه پس زده میشود و اعتماد مردم را از دست میدهد. درحالیکه رسانه باید در خدمت بازتاب واقعیتها و حقیقتهای جامعه باشد. اما اگر ساختار قدرت علاقمند باشد که رسانه به روایتهایی تبلیغی بپردازد که تمام حقایق را بازتاب نمیدهد، اینجاست که رسانه نقش بوق را پیدا میکند.
🔹امروز روز خبرنگار است. روزی است برای کسانی که میخواهند در چارچوب قانون اساسی بهشکل آزاد و بدون ترس و واهمه از خطر اخطار، شکایت و بازداشت بنویسند. آزادیمطبوعات بخش مهمی از آزادیبیان در کشور است. توسعه بدون آزادیبیان رخ نمیدهد. مطبوعات که آزاد نباشند، فساد رشد پیدا میکند. این روزها صدای مردم بودن بسیار دشوار شده و نوشتن برای مردم، دشوارتر. روزنامهنگاری حال و روز خوبی ندارد. روزنامه و روزنامهنگار را دریابیم که امروز تنهاتر از همیشه است./هم میهن
۲ نوامبر از سوی سازمان ملل «روز جهانی پایان دادن به مصونیت از مجازات جنایت علیه روزنامهنگاران» نامگذاری شده است. در چهار دهه گذشته شماری از روزنامهنگاران در ایران کشته یا اعدام شدهاند، صدها روزنامهنگار بازداشت، شکنجه و زندانی شدهاند و هماکنون #نیلوفر_حامدی و #الهه_محمدی بهخاطر گزارشهایشان درباره کشته شدن #مهسا_امینی در بازداشت هستند.
#شاماران، #الهه_دانائیها و #نگهدارنده_رازها، از کهنترین اسطورههای بجا مانده از دوران کردستان باستان است. باور ملت کرد به اسطوره شاماران بخشی از تاریخ و فرهنگ و تمدن آنها را در بر گرفته و نماد زایایی و برکت و دانایی است. ✨✨✨
شاماران یکی از الهەهای آیین میترائیسم است. شاماران یک داستان یا افسانەی وهمی نیست. شاماران فلسفە زندگیست، یک ایدئولوژی و یک جهان بینیست. ✨✨✨✨ در تاریخ و تمدن ملت کرد پایە و اساس ادیانی همچون ایزدی و یارسان (اهل حق) بر اساس همین فلسفە، ایدئولوژی و جهان بینی شکل گرفتە است
✨🔸این افسانه به عنوان میراث ناملموس ثبت ملی شد. افسانه شاماران دانش گیاهان، علم طب و شناخت گیاهان دارویی را هم شامل میشود. در صنایع دستی مناطق مختلف کردنشین از کردهای کرمانشاه کردستان و کرمانج طرح شاماران وجود داشت. امروزه در ترکیه در زیورآلات و کاشیها، طراحیهای بسیاری صورت میگیرد، و آنها برای پیشرفت صنعت توریسم از این طرح و نقشها استفاده میکنند. متاسفانه در ایران افسانهها و آیینهای گذشته فراموش شده، و حتی از آنها برای جلب توریست استفاده نمی شود.
به روزنامه نگاری میاندیشم که برای بخشودگی زندانیان سیاسی امضا جمع میکرد. او بهخوبی میدانست که این کار نفعی برای زندانیان سیاسی ندارد. هدف واقعی هم آزاد کردن زندانیان سیاسی نبود؛ بلکه میخواستند نشان دهند که هنوز هم افرادی هستند که هراس به دل راه نمیدهند. آنچه میکردند حالت نمایشی داشت؛ اما تنها راه ممکن بود. برای آنان امکان انتخاب میان عمل موثر و نمایش، وجود نداشت؛ یا میبایست هیچ کاری انجام ندهند، یا اینکه فقط به کار نمایشی اکتفا کنند. انسان گاهی در پارهای از موقعیتها گرفتار میشود که چارهای جز نمایش ندارد.
نامه ای به نوادگانم صدای من را از ایران می شنوی، زمین در تپش قدوم مبارک نخستین شعله های رنگ رنگ پاییزسال ۱۴۰۱ است، و قلبم دارد داغ داغ در آتشی فرو خورده میسوزد.. میدانم کنون که تو در حال خواندن تکه پاره های قلب من هستی، روی خاک همین سرزمین،شاید موهای زیبایت را در باد آغشته به عطر نفس های پاییز، رها کرده باشی و آزاد و رها، سر بر شانه های آنکه دوستش میداری در حافظیه ی شیراز، یا در تخت جمشید، یا آرامگاه فردوسی، یا در سواحل عطشناک خلیج فارسمان، یا در میدان آزادی تهران، یا هر آن جای دیگر که روزی من در آن نفس کشیده ام، سالها پیش از تو، در روزهای تلخ و خفه، که نستعلیق نگاه زیبای مهسا را بر سر در تاریخ تاریک این سرزمین، تکه تکه شکستند... ای نوادگان من، روزهای نزدیک به پاییز رنگ رنگ و زیبا که شد، برای زخم این روزهای سرزمینم، به وسعت تمام بوسه هایی که خشکید و شوقهایی که در نطفه خفه شد، معشوقت را ببوس و امواج پریشان گیسوانت را بر ساحل همیشه عطشناک این سرز مین بریز، از تو میخواهم به مزار مهسای مه سیما برو و به اندازه ی تمام کشاکش آن لحظه ی معصومی که نفس گرمش سرد شد، به اندازه ی تمام دلهره های این ادمهای خسنه و ناکام جشن بگیر و برقص، در آن هنگام که نخستین رگه های طلایی پاییز در برگها دمید، به اندازه ی تمام اشکهای ما بخند، به اندازه ی تمام آغوشهای له شده ، به اندازه ی تمام بوسه های تکه پاره، به اندازه تمام گیسوهای زیر خاک که حسرت عطر باد پاییزی را داشتند، گیسو به هم بپاش... @SazoChakameoKetab 🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂 به قلم: #الهه #مهسا #ژینا
الهه از ۷ سالگی علاقه به خواندن داشت اما پدرش متدین و بسیار سختگیر بود و به او اجازه خواندن نمیداد. ۱۳ ساله بود که فهمید #مجید_وفادار ، در همسایگی شان زندگی می کند. نزد او رفت و تلاش زیادی کرد تا اصول #آواز_خوانی را از وی بیاموزد اما وفادار بعلت سن کم او از آموزشش سر باز زد، اما ذره ای از ذوق و شوق وی برای یادگیری کم نکرد و نزد خود به خواندن ادامه داد.
اولين پخش رسمی صدای الهه با نام مستعار #پريچهر در #فيلم#مردی_که_رنج_می_برد ، بود. وفادار که حالا سن و سال الهه و صدای او را مناسبتر ديده بود، او را به کارگردان فيلم معرفی کرد و از او خواست که در اين فيلم فضايی به او داده شود. الهه ۲ آهنگ در اين فيلم اجرا کرد که آهنگ #خنده_خنده او در آن زمان، بسیار گل کرد.
بعد از اين اجرا بود که وفادار او را به #راديو معرفی کرد و در تست صدايی که از الهه گرفته شد، به او گفتند: صدایت خوب است، اما پختگی ندارد. او به #هنرستان_موسيقی نزد #عبد_الله_دوامی رفت و ۲ سال نیز زیر نظر #بنان ، #ردیف_دستگاه_ها را آموخت و اینبار که برای امتحان به راديو رفت، قبول شد.
به گفته بانو #پریدخت_آور#همسر_بنان : تنها به یک شرط بنان حاضر شد که او را بپذیرد که آواز نخواند. بنان معتقد بود خواندن آواز کار هر کسی نیست مگر اینکه سالها زحمت و تلاش نزد اساتید داشته باشد و به تایید همگان برسد. بنان معتقد بود بهترست خانمها ترانه بخوانند تا آواز. استاد علاقه خاصی به صدای گرم او داشت. با ورودش به راديو نام خود را از پريچهر به الهه تغيير داد.
در دهه ۳۰ زمانیکه #پیر_نیا#موسس_برنامه#گلها در یک مهمانی صدای او را شنید و از آنجائی که به صدایش بسیار علاقمند بود، مجوز خواندن در برنامه گلها را برایش صادر کرد. الهه ۱۵ سال همراه با #مرضیه و #پوران مهمترین خواننده گلها بود که ۱۰۰ برنامه اجرا کرد. نزدیک به ۴۰۰ ترانه نیز با صدای او باقیمانده که توسط بزرگانی چون: #پرویز_یاحقی ، #بدیعی ، #خرم ، #تجویدی ، #عباس_شاپوری ، #جواد و #بزرگ#لشکری خلق شد. او پس از انقلاب به خارج از کشور کوچ کرد. از او ۴ پسر به نامهای فرید، داریوش، شاهرخ و برزو و یک دختر بنام آویشه باقی ماند.
الهه (سوگولی داوود پیرنیا) بعد از ۱۵ سال در اوج بودن و با خروج پيرنيا، بهمراه جمع ديگری از اساتید، رسماً از راديو استعفا داد. سال ۸۵ او بهمراه پسرش فرید به تهران بازگشت و درخانه قدیمیاش ساکن شد و ۲۴ مرداد ۸۵ بعلت سرطان کبد در بیمارستان پارسیان درگذشت و در لواسان به خاک سپرده شد. روحش شاد و نامش جاویدان.