Volupté(جستارهایی درباره‌ی هنر و فرهنگ)

#یالوم
Канал
Логотип телеграм канала Volupté(جستارهایی درباره‌ی هنر و فرهنگ)
@volupteПродвигать
1,17 тыс.
подписчиков
1,48 тыс.
фото
7
видео
22
ссылки
"نقطه‌ی آغازين هميشه كامجویی(وولوپته) است؛ تكانه‌ی لذتی كه در رويارويی با اثر هنری به انسان دست می‌دهد. بعد منتقد گامی جلوتر می‌گذارد تا چرايی اين لذت را تحليل كند." https://www.instagram.com/volupte_art_and_culture?igsh=Z ادمین: @hoomanh71
هر چند مرگ جسمانی, ما را از بین می‌برد ولی آگاهی از مرگ, نجات‌مان می‌دهد.

متن: خیره به خورشید نگریستن, اروین د. یالوم
تصویر: مرگ سقراط, ژاک لویی داوید

#یالوم #داوید

@volupte
از تجربه‌ی شخصی و تخصصی‌ام به این باور رسیده بودم که ترس از مرگ همیشه در افرادی که احساس می‌کنند زندگی غنی و کاملی نداشته‌اند, بیشتر است. یک فرمول کاربردی خوب چنین است: هر قدر زندگی ناموفق‌تر, یا استعدادهای شکوفا نشده بیشتر باشد, ترس از مرگ بیشتر است.

متن: دژخیم عشق, اروین د. یالوم

#یالوم

@volupte
《تنهایی من در شور و شوق ما حل شده بود.》بارها این جمله را شنیده‌ام! این جمله وجه مشترک همه‌ی اشکال سعادت - عاطفی, جنسی, سیاسی, مذهبی و عارفانه - بود. همه به این ادغام سعادتمند علاقه دارند و از آن استقبال می‌کنند.

متن: دژخیم عشق, اروین د.یالوم

#یالوم

@volupte
پوچی به‌ندرت به‌عنوان یک مقوله‌ی بالینی جدا نام برده شده زیرا معمولا آن را نشانه‌ی سندرم بالینی اصلی و آشناتری دانسته‌اند. در واقع فروید در جایی گفته: 《لحظه‌ای که انسان در مورد معنای زندگی سؤال می‌کند, بیمار است... . با پرسیدن این سؤال, فرد به وجود انباری از لیبیدوی ارضانشده اعتراف می‌کند که باید اتفاق دیگری در آن افتاده باشد, نوعی تخمیر که اندوه و افسردگی پدید آورده است.》بر این اساس, پوچی علامتی از یک سندرم زمینه‌ای مهم‌تر مثل الکلیسم مزمن یا سایر اشکال سؤ مصرف مواد, اعتمادبه‌نفس پایین, افسردگی و بحران هویت دانسته شده است.

متن: روان‌درمانی اگزیستانسیال, اروین د.یالوم

#فروید #یالوم

@volupte
کامو واژه‌ی《پوچ》را برای موقعیت اساسی انسان در جهان به‌کار برد: گرفتاری موجودی متعالی و جویای معنا که باید در جهانی فاقد معنا زندگی کند. کامو می‌گفت ما موجوداتی اخلاقی هستیم که انتظار داریم جهان بنیانی برای قضاوت اخلاقی فراهم کند: یعنی نظامی معنایی که طرح کلی ارزش‌ها به‌طور تلویحی در آن لحاظ شده باشد. ولی جهان چنین چیزی فراهم نمی‌کند: کاملا نسبت به ما بی‌اعتناست. تنش میان آرمان انسانی و بی‌تفاوتی جهان همان چیزی‌ست که کامو《پوچی》موقعیت انسانی نام نهاده است.

متن: روان‌درمانی اگزیستانسیال, اروین د.یالوم

#یالوم #کامو

@volupte
ک. گ. یونگ معتقد بود پوچی زندگی را از سرشاری و آکندگی بازمی‌دارد و در نتیجه《معادل بیماری است》. او نوشته است:《فقدان معنا در زندگی نقش سرنوشت‌سازی در علت‌شناسی روان‌نژندی دارد. روان‌نژندی را باید در نهایت رنج یک روح انسانی دانست که معنای خویش را درنیافته است... نزدیک به یک‌سوم بیماران من از هیچ روان‌نژندی‌ای که از لحاظ بالینی قابل وصف باشد, در رنج نیستند, بلکه از بی‌معنایی و بی‌هدفی زندگی‌شان در رنجند.》

متن: روان‌درمانی اگزیستانسیال, اروین د.یالوم

#یالوم #یونگ

@volupte
فروید مفهوم《نماد》را در ساختار روانی توضیح داد. او در فصل پنجم تعبیر رویاها نمادهای گوناگونی را توصیف می‌کند که درون‌مایه‌ای جنسی - اندام جنسی و یا عمل جنسی - دارند. فروید هشدار می‌دهد به این عقیده که چیزی《نشانه》ی چیز دیگری است, نباید خیلی هم افراطی نگاه کرد: یک سیگار همیشه هم نماد آلت مردانه نیست;《گاهی یک سیگار فقط یک سیگار است.》ولی فروید در این هشدار تا آنجا که باید پیش نمی‌رود. گاهی ممکن است رابطه‌ی جنسی خود نماد چیز دیگری باشد. اگر ژرف‌ترین دلواپسی‌های غایی انسان ماهیتی اگزیستانسیال داشته باشد و مربوط به مرگ, تنهایی و پوچی باشد, پس کاملا محتمل است که این ترس‌ها با دلواپسی‌های فرعی مثل مسائل جنسی جابه‌جا و نمادینه شود.

متن: روان‌درمانی اگزیستانسیال, اروین د.یالوم

#یالوم #فروید

@volupte
هایدگر برای توصیف موقعیتی که فرد حس آشنا بودن با جهان را در آن از دست می‌دهد, اصلاح《غریب》(《در خانه نبودن》) را به کار می‌برد. هایدگر معتقد است وقتی فرد (دازاین) کاملا درگیر جهانی با ظاهری آشناست و ارتباطش را با موقعیت اگزیستانسیالش از دست داده, در حالت《روزمره》و《گمراه》قرار دارد. اضطراب راهنمایی‌ست که او را به‌وسیله‌ی غربت آگاهی از تنهایی و پوچی به راه بازمی‌گرداند:

وقتی دازاین گمراه می‌شود, اضطراب با جذب او به《جهان》, به راه بازمی‌گرداندش. آشنایی روزمره فرو می‌ریزد...《موجود درونی》به《حالت》اگیستانسیال《در خانه نبودن》قدم می‌نهد. منظورمان از غربت چیزی جز این نیست.

متن: روان‌درمانی اگزیستانسیال, اروین د.یالوم

#یالوم #هایدگر #اگزیستانسیالیسم

@volupte
افراد اغلب از دیگران و از اجزای خود جدا می‌افتند, ولی در عمق این جداافتادگی‌ها, تنهایی اساسی‌تری جای دارد که به هستی مربوط است, تنهایی‌ای که به‌رغم رضایت‌بخش‌ترین روابط با دیگران و به‌رغم خودشناسی و انسجام درونی تمام‌عیار, همچنان باقی‌ست. تنهایی اگزیستانسیال به مغاکی اشاره دارد که میان انسان و هر موجود دیگری دهان گشوده و پلی هم نمی‌توان بر آن زد. نیز بر تنهایی‌ای اشاره دارد که بسیار بنیادی‌تر و ریشه‌ای‌تر است: جدایی میان فرد و دنیا.《جدایی از دنیا》که عبارت درستی به‌نظر می‌رسد, هنوز گنگ و مبهم است.

متن: روان‌درمانی اگزیستانسیال, اروین د.یالوم

#یالوم

@volupte
وقتی فرد آرزویش را تجربه کرد, با تصمیم یا انتخاب مواجه می‌شود. تصمیم پل میان آرزو و کردار است. تصمیم‌گیری به‌معنای متعهد کردن خویش به زنجیره‌ای از کردارهاست. معتقدم اگر عملی از فرد سر نزند, تصمیمی حقیقی هم در کار نبوده, بلکه فرد فقط با تصمیم بازی کرده است. گونه‌ای نظم ناکام. در انتظار گودوی ساموئل بکت تجسمی‌ست از تصمیم عقیم‌مانده. شخصیت‌های داستان می‌اندیشند, قصد می‌کنند, تعلل می‌ورزند, عزم می‌کنند ولی تصمیم نمی‌گیرند. نمایشنامه با این گفت‌وگو به پایان می‌رسد.

ولادیمیر: برویم?
استراگون: برویم.
[هیچ کدام حرکت نمی‌کنند.]

متن: روان‌درمانی اگزیستانسیال, اروین د. یالوم
تصویر: در انتظار گودو

#یالوم #بکت

@volupte
کسی روشن‌تر و جذاب‌تر از فرانتس کافکا احساس گناه اگزیستانسیال را شرح نداده است. امتناع فرد از اعتراف به گناه اگزیستانسیال خویش و رویاروی شدن با آن, موضوع رایج آثار کافکاست. محاکمه این طور آغاز می‌شود:《کسی باید به جوزف ک. تهمتی زده باشد, زیرا در یک صبح زیبا, بی‌آنکه گناهی مرتکب شده باشد, بازداشت شد》از یوزف ک. می‌خواهند اعتراف کند ولی او تاکید می‌کند《من کاملا بی‌گناهم.》تمامی شرح تلاش‌های یوزف ک. برای رهایی از دادگاه است. او از هر منبع قابل تصوری کمک می‌جوید ولی فایده‌ای ندارد زیرا با یک محکمه‌ی قضایی رسمی معمولی مواجه نیست. خواننده کم‌کم متوجه می‌شود یوزف ک. با دادگاهی درونی روبه‌روست, محکمه‌ای واقع در اعماق نهانی وجودش.

متن: روان‌درمانی اگزیستانسیال, اروین د.یالوم
تصویر: محاکمه, اورسن ولز

#یالوم #کافکا #ولز

@volupte
فرد همان قدر در برابر خود و دنیای خود گناهکار است که مسئول. گناه از اجزای بنیادین Dasein (یعنی آدمیزاد) است:《گناهکار بودن نتیجه‌ی یک وامداری و بدهکاری نیست, بلکه برعکس, بدهکاری تنها بر پایه‌ی یک گناهکاری نخستین یا ازلی پدید می‌آید.》هایدگر سپس با طرح این موضوع ادامه می‌دهد که《در ایده‌ی 'گناهکار', خصلت 'منفی' نهفته است.》Dasein همواره برگزیننده و انتخاب‌کننده است و《مدام از استعدادهایش عقب می‌افتد.》بنابراین گناه در ارتباط تنگاتنگ با استعداد یا بالقوگی است. وقتی《ندای وجدان》شنیده می‌شود (یعنی ندایی که فرد را به عقب و به مواجهه با شیوه‌ی《اصیل》هستی برمی‌گرداند), فرد همیشه《گناهکار》است و به این دلیل گناهکار است که نتوانسته استعداد اصیل را بالفعل کند.

متن: روان‌درمانی اگزیستانسیال, اروین د.یالوم

#یالوم #هایدگر

@volupte
شناخت و پذیرش《مسلمات》بیرونی (همان ضریب بداقبالی), به‌معنای انتخاب موضعی منفعل نسبت به محیط بیرونی نیست. در واقع, نومارکسیست‌ها و هواداران روانپزشکی بنیادگرا اغلب همین اتهام را به جنبش بهداشت روان وارد می‌کنند: اینکه شرایط نامناسب فرد را نادیده می‌گیرد, شرایطی که وادارش می‌کند بی‌چون‌وچرا سرنوشت را (که سرمایه‌دار بر او تحمیل کرده) در زندگی بپذیرد. ولی پذیرش کامل مسئولیت تنها به این معنی نیست که فرد دنیا را سرشار از اهمیت کند, بلکه به این معنا هم هست که فرد این آزادی و مسئولیت را دارد که در صورت امکان محیط بیرونی خویش را نیز تغییر دهد. وظیفه‌ی مهم او شناسایی ضریب بداقبالی خود اوست. در این مقوله وظیفه‌ی نهایی درمان, کمک به بیماران برای تفسیر دوباره‌ی چیزهایی‌ست که قادر به تغییر آن نیستند.

متن: روان‌درمانی اگزیستانسیال, اروین د.یالوم

#یالوم

@volupte
نخستین گام درمانگر برای کمک به‌بیمار در جهت پذیرش مسئولیت, به‌کارگیری اسلوب نیست, بلکه اتخاذ منشی‌ست که اسلوب بعدی در آن نهفته است. درمانگر باید مدام در این چارچوب کار کند که گرفتاری‌های بیمار آفریده‌ی خود اوست. این بخت‌واقبال, سرنوشت بد یا ژن‌های بد نیست که باعث می‌شود فرد تنها, گوشه‌گیر, مورد سو استفاده‌ی مزمن یا بی‌خواب باشد. درمانگر باید نقش بیمار را در مشکلی که با آن روبروست, مشخص کند و راهی بیابد تا این بصیرت را با بیمار درمیان بگذارد. تا زمانی که فرد متوجه نباشد خود پدیدآورنده‌ی ملال خویش است, انگیزه‌ای برای تغییر وجود نخواهد داشت.

متن: روان‌درمانی اگزیستانسیال, اروین د.یالوم

#یالوم

@volupte
نه تنها فروید به تنهایی رشته ی رواندرمانی را ابداع کرد بلکه به یکباره چنین کرد. در سال 1859 در کتاب مطالعاتی درباره ی هیستری (تالیف مشترک با یوزف بروير)، او فصل پیشگویی کننده و حیرت انگیزی را درباره ی روان درمانی نوشت که بسیاری از تحولات عمده ای را که قرار بود طی صد سال بعدی به وقوع بپیوندد از پیش تعیین کرد. در این فصل فروید بنیادهای این رشته را مشخص کرد: ارزش بینش و خودکاوی و ابراز خود به نحوی عمیق؛ وجود مقاومت، انتقال، رنج و درد سرکوب شده؛ کاربرد رویا و تخیل، نقش بازی کردن، تداعی آزاد؛ نیاز به توجه به مشکلات شخصیت شناسی و نیز نشانه ها؛ لزوم رابطه ی درمانی قابل اعتماد.

متن: موهبت روان درمانگری، اروین د. یالوم

#فروید #یالوم

@volupte
بسیاری از درمانگران همین که می فهمند منتقدان کار آن ها را صرفاً نوعی معامله برای یافتن دوست می نامند حسابی دلخور و ناراحت می شوند. هر چند در این گفته کمی حقیقت نهفته است، اما سزاوار نیست که خیلی هم به ما بر بخورد. دوستی میان درمانگر و بیمار در فرآیند درمان لازم است - اما کافی نیست. رواندرمانی جانشینی برای زندگی محسوب نمی شود، بلکه درسی است برای زندگی. به عبارت دیگر، هر چند در روان درمانی رابطه ی نزدیک لازم است، رابطه فقط یک وسیله است، هدف نیست.

موهبت روان درمانگری، اروین د. یالوم

#یالوم

@volupte
روان درمانی زنجیره ای است از ابراز عواطف و تحلیل عواطف. به عبارت دیگر، شما بیمار را تشویق می کنید که حالات عاطفی خود را بیان کند. ولی بعد همیشه در عواطف ابراز شده تامل می کنید. این زنجیره در گروه درمانی مشهودتر است، زیرا چنین عواطف محکمی در جلسات گروهی برانگیخته می شود ولی در جلسات فردی نیز به خصوص در گریه مشهود است. در نتیجه، هنگامی که بیمار گریه می کند، من ابتدا بیمار را وارد محتوا و معنای گریه می کنم و بعد حتماً گریه را تحلیل می کنم، به خصوص تا جایی که به <اینجا و اکنون> مربوط می شود.

متن: موهبت روان درمانگری، اروین د. یالوم

#یالوم

@volupte
پیوند بین آزادی و اضطراب به طور شهودی معلوم نیست، زیرا در نگاه اول، آزادی ظاهراً فقط دربرگیرنده ی اشارات ضمنی مثبت و بلاواسطه است. گذشته از این، مگر نه این که تمدن غربی همیشه در جست و جوی آزادی سیاسی بوده است. اما آزادی روی تیره تری دارد. آزادی از دیدگاه انسان خالق، انتخاب، اراده و عمل از لحاظ روانی پیچیده و سرشار از اضطراب است.

متن: موهبت روان درمانگری، اروین د. یالوم

#یالوم

@volupte
از نظر عالم علم اجتماع و درمانگر معاصر روابط بین فردی چنان مهم است که اگر بخواهیم خیلی به آن بپردازیم مثل این است که برای آدم مومن موعظه کنیم. کافی است بگوییم که بدون در نظر گرفتن دیدگاه حرفه ایمان _ خواه خویشاوندان انسان نمای نخستین خود را مورد مطالعه قرار دهیم یا فرهنگ های ابتدایی، تاریخ رشد فردی، یا الگوهای زندگی فعلی را بررسی کنیم _ همسالان، دوستان، معلمان و نیز خانواده تأثیر بسیاری در انسانی که می خواهیم بشویم دارد. تصوری که از خود داریم تا حد بسیاری بر اساس تأثیر ارزیابی هایی است که اشخاص مهم زندگیمان از ما می کنند.

متن: موهبت روان درمانگری، اروین د. یالوم

#یالوم

@volupte
مبتنی بر روان پویه شناسی فرویدی، فردی که غریزه به جلو می رانَدَش، در بحبوحه جنگ با دنیایی است، که کامیابی را از اشتیاق جنسی و پرخاشجویانه دریغ می کند.
(روان درمانی اگزیستانسیال ص۲۲)

تمدن و بستر مدنیت یافته ای که کودک در آن تربیت شده، منجر به شکل گیری مدلی برای ذهن می شود که لذت را محتاطانه و حداقلی اما همیشگی می سازد. اما به تعبیر فروید که بخش زیادی از تفکراتش درباره غریزه متاثر از نیچه است، انسان در مواجهه با غرایزش در بدوی ترین حالتش بروز می کند. بی رحم، پرخطر و حداکثر طلب. و به کوتاه بودن آنچه که در حال شدن است نمی اندیشد. کنش اتفاق می افتد و مجموعه ای از رفتارها و اندیشه ها و احساس ها بروز می یابد. اما فانی بودن لذت ناشی از تجربه های غریزی، بهانه ای است برای نمایان ساختن کشاکشِ میان تعارض ها و رویارو شدن با جدال میان تمدن و بدویت، که حاصلش مجموعه پیچیده ای از اضطراب، انکار، جابجایی و نمادسازی است.

شاید اگر بپذیریم که انسان موجود اجتماعی است و این موجود اجتماعی محکوم به تمدن و رفتارهای متمدنانه است، و به نیروها و محتوای درونیِ برانگیزاننده کشاکش هایمان آگاه شویم، در مواجهه با تعارض هایمان کمی سازگارتر باشیم.

[مهدیسا دباغیان]

#اگزیستانسیالیسم #یالوم #فروید #روان_درمانی_اگزیستانسیال

@volupte
Ещё