به نظر من آفتاب فردا صبح از افق طلوع خواهد کرد, چون بارها این کار را کرده است.
اما استقرا موضوعی مربوط به "امور واقع" است و بنابراین بر خلاف قیاس منطقی نمیتوان دربارهی آن اطمینان داشت.
یک دلیل "کارآمدی" منطق قیاسی "قانون مقدمه و نتیجه" است.
نتیجه نمیتواند حاوی اطلاعاتی بیش از آنچه قبلاً در مقدمه آمده, باشد.
همهی انسانها شش دارند
او یک انسان است
پس او شش دارد
منطق قیاسی اساساً یک ترفند ساده است و به این دلیل "کارآمد" است که صرفاً آنچه را که قبلاً, هرچند نه چندان آشکار, ذکر شده بود تکرار میکند.
...
استقراء به شیوهی قیاسی, هر چقدر که ظاهراً قابل اعتماد باشد, ناممکن است. به این دلیل که استقراء بر پایهی مشاهدهی جهان قرار دارد, و جهان گرچه قابل اتکاء است اما توام با شگفتی نیز هست.
ممکن است زمین از مدار خود خارج شود.
...
به نظر هیوم "مشکل" استقرا ذاتاً غیرقابل حل بود. مشکل زمانی بوجود میآید که استقراء را قیاس تلقی کنید.
...
پراگماتیسم از استقراء استقبال میکند, چون نشان داده است که بینهایت سودمند است (البته فعلاً!) قیاس تنها به خاطر کم جسارت بودنش کارآمد است. نتایج قیاس هرگز "چیز بیشتری" [از آنچه که قبلاً میدانستید] به شما نمیگوید. در مقابل همه حرف در استقراء بر سر این است که این روش توان آن را دارد که دربارهی احتمالات مربوط به تمامی مردان, تمامی طلوعهای خورشید, تمامی روزهای آتی, نکات بیشتری بگوید.
ما اسیر استقراء هستیم, هیچ روش پیشبینی دیگری وجود ندارد که بتوان با استفاده از آن زندگی را قابل فهم کنید. با این حال, آنچه هیوم به ما نشان میدهد این است که یقین ما چیزهای بسیار اندکی را در بر میگیرد.
متن: تجربهگرایی,
دیو رابینسون و بیل میبلین
#دیوید_هیوم #دیو_رابینسون #بیل_میبلین@volupte