Volupté(جستارهایی درباره‌ی هنر و فرهنگ)

#دیو_رابینسون
Канал
Логотип телеграм канала Volupté(جستارهایی درباره‌ی هنر و فرهنگ)
@volupteПродвигать
1,17 тыс.
подписчиков
1,48 тыс.
фото
7
видео
22
ссылки
"نقطه‌ی آغازين هميشه كامجویی(وولوپته) است؛ تكانه‌ی لذتی كه در رويارويی با اثر هنری به انسان دست می‌دهد. بعد منتقد گامی جلوتر می‌گذارد تا چرايی اين لذت را تحليل كند." https://www.instagram.com/volupte_art_and_culture?igsh=Z ادمین: @hoomanh71
راسل سعی کرد نشان دهد که مفهوم《ذهن》چقدر ناواضح است. هنگامی که ذهن‌هایمان فعال است،《رویدادهایی》در ذهن ما رخ می‌دهد که می‌تواند ذهنی، مادی یا از هر دو نوع باشد. واضح‌ترین مثال این مورد عمل ادراک است. آنچه احساس و ادراک می‌کنیم همواره از نوع تأثیرات یا حس _ داده‌ها است. راسل مدعی شد که این پدیده‌های رمزآلود خودشان نه کاملاً ذهنی هستند و نه کاملاً مادی.

برای مثال، رنگ از دید یک روانشناس به عنوان موضوع تجربه‌ی ذهنی و از دید یک فیزیکدان به عنوان یک پدیده‌ی موج نوری تحلیل می‌شود.

بنابراین《رنگ》ذاتاً نه یک پدیده‌ی ذهنی است و نه یک پدیده‌ی مادی.

رنگ وابسته به ارتباط آن با سایر رویدادها و شرایط است. به همین ترتیب یک جسم فیزیکی در واقع مجموعه‌ای از ظواهر است که به دنیای خارج تشعشع می‌کند _ ذهن گیرنده‌ی این ظواهر است _ و احساسات، نوعی رخداد فیزیکی است که در سیستم عصبی رخ می‌دهد. ذهن و ماده کمتر از آنچه فرض می‌شود، متمایزند.


متن: برتراند راسل (قدم اول)، دیو رابینسون و جودی گراوز، ترجمه‌ی پونه شریفی، نشر شیرازه

#برتراند_راسل #دیو_رابینسون #جودی_گراوز

@volupte
هنگامی که راسل وارد کمبریج شد، فلسفه‌ی《ایده‌آلیستی》اف. اچ. برادلی (۱۹۲۴ - ۱٨۴۶) بر این مکان حکمفرما بود. مدعای این فلسفه این است که اگر بخواهید عالم و همه‌ی محتویات آن را بشناسید باید بپذیرید که همه چیزها به هم پیوستگی دارند و جدایی‌ها و تناقض‌ها توهمی بیش نیستند. فیلسوفان ایده‌آلیست در نهایت می‌توانند خود را در شهودی اسرارآمیز از یک کلیت هماهنگ و《مطلق》غوطه‌ور ببینند. عالم و همه‌ی محتویات آن همه یک چیز هستند.

...

راسل فکر می‌کرد که تنها راه معتبر رسیدن به حقیقت، تجزیه و تحلیل است و نه ترکیب (سنتز). راسل در مقاله‌ای (چرا به فلسفه پرداختم، ۱۹۶۶) تفاوت این دو را با توصیف تفکّر دو نوع از فیلسوفان توضیح می‌دهد. برخی مانند برادلی بر این عقیده‌اند که عالم یک کل است، مانند یک کاسه ژله، و تجسم عالم به عنوان چیزی که از تفاوت‌ها و اجزای مستقل ساخته شده هم گمراه‌کننده است و هم اشتباه.

فیلسوفان دیگر اتمیست هستند و بر این عقیده‌اند که تنها راه برای تصور و درک عالم کاهش هر چیز به کوچکترین اجزاء ممکن آن است.

اتمیست‌ها همانند راسل، عالم را بیشتر شبیه《سطلی پر از ساچمه》می‌بینند.

متن: برتراند راسل (قدم اول)، دیو رابینسون و جودی گراوز، ترجمه‌ی پونه شریفی، نشر شیرازه

#برادلی #برتراند_راسل #دیو_رابینسون #جودی_گراوز

@volupte
کارل پوپر از فیلسوفان قرن بیستم است که به آموزه‌ی "اول شخص" معرفت‌شناسی تجربه‌گرایی حمله کرد. این آموزه مدعی است که معرفت باید از تجربیات ذهنی و شخصی آغاز شود. پوپر می‌گوید که بهترین راه تصور کردن معرفت در نظر گرفتن آن به عنوان فرایندی تکاملی است که از طریق حل مسئله پیش میرود. در جهان عینی اشیاء مادی وجود دارد, همانگونه که تفکر ذهنی وجود دارد. در "جهان" انسانی آنچه از اهمیت بیشتری برخوردار است "جهانی" است که انسان‌ها خود بوجود آورده‌اند _ جهان جوامع, حقوق, زبان, علم و هنر. این محیط اجتماعی و فرهنگی است که انسان‌ها را به موجوداتی یگانه بدل می‌کند.

به نظر پوپر دانش باید سازه‌ای عمومی و عینی باشد; بیشتر متکی بر کتابخانه‌ها است تا ذهن‌های افراد, به روی بحث گشوده و مستقل از هر فاعل شناسایی است. دانش چیزی نیست که صرفاً از تجربیات حسی درونی تشکیل شده باشد.

متن: تجربه‌گرایی, دیو رابینسون و بیل میبلین

#کارل_پوپر #دیو_رابینسون #بیل_میبلین

@volupte
میل اظهار داشت که "قواعد" بنیادین منطق نیز از مشاهده‌ی ما از جهان سرچشمه گرفته است. (می‌دانیم که یک گزاره می‌تواند صادق یا کاذب باشد, اما نه هر دو _ جهان این را به ما آموخته است.) و اگرچه به نظر می‌رسد که منطق قیاسی باعث دانش تضمین شده است, میل خاطر نشان می‌کند که چنین امری نقطه‌ی ضعف بزرگی دارد. مقدمات قیاس همواره از مشاهده و استقراء به دست می‌آیند.

هرگز نمی‌توان کاملاً مطمئن بود که "جاذبه" باعث به زمین افتادن تمامی سیب‌ها می‌شود, چون این تعمیمی استقرایی است که صرفاً محتمل است.
و مقدمه "این یک سیب است" تنها از طریق مشاهده قابل تأیید یا انکار است.

متن: تجربه‌گرایی, دیو رابینسون و بیل میبلین

#جان_استورات_میل #دیو_رابینسون #بیل_میبلین

@volupte
به نظر من آفتاب فردا صبح از افق طلوع خواهد کرد, چون بارها این کار را کرده است.

اما استقرا موضوعی مربوط به "امور واقع" است و بنابراین بر خلاف قیاس منطقی نمی‌توان درباره‌ی آن اطمینان داشت.

یک دلیل "کارآمدی" منطق قیاسی "قانون مقدمه و نتیجه" است.
نتیجه نمی‌تواند حاوی اطلاعاتی بیش از آنچه قبلاً در مقدمه آمده, باشد.

همه‌ی انسان‌ها شش دارند
او یک انسان است
پس او شش دارد

منطق قیاسی اساساً یک ترفند ساده است و به این دلیل "کارآمد" است که صرفاً آنچه را که قبلاً, هرچند نه چندان آشکار, ذکر شده بود تکرار می‌کند.
...
استقراء به شیوه‌ی قیاسی, هر چقدر که ظاهراً قابل اعتماد باشد, ناممکن است. به این دلیل که استقراء بر پایه‌ی مشاهده‌ی جهان قرار دارد, و جهان گرچه قابل اتکاء است اما توام با شگفتی نیز هست.

ممکن است زمین از مدار خود خارج شود.

...

به نظر هیوم "مشکل" استقرا ذاتاً غیرقابل حل بود. مشکل زمانی بوجود می‌آید که استقراء را قیاس تلقی کنید.
...

پراگماتیسم از استقراء استقبال می‌کند, چون نشان داده است که بی‌نهایت سودمند است (البته فعلاً!) قیاس تنها به خاطر کم جسارت بودنش کارآمد است. نتایج قیاس هرگز "چیز بیشتری" [از آنچه که قبلاً می‌دانستید] به شما نمی‌گوید. در مقابل همه حرف در استقراء بر سر این است که این روش توان آن را دارد که درباره‌ی احتمالات مربوط به تمامی مردان, تمامی طلوع‌های خورشید, تمامی روزهای آتی, نکات بیشتری بگوید.

ما اسیر استقراء هستیم, هیچ روش پیش‌بینی دیگری وجود ندارد که بتوان با استفاده از آن زندگی را قابل فهم کنید. با این حال, آنچه هیوم به ما نشان می‌دهد این است که یقین ما چیزهای بسیار اندکی را در بر میگیرد.

متن: تجربه‌گرایی, دیو رابینسون و بیل میبلین

#دیوید_هیوم #دیو_رابینسون #بیل_میبلین

@volupte
نیوتون عنوان کرد که زمان و مکان هر دو "مطلق" اند, چون هیچ یک به وجود پدیده‌های فیزیکی یا ایده‌های ما از آنها وابسته نیستند. زمان یکنواخت و بدون ارتباط با هیچ چیز بیرونی جریان دارد. به همین ترتیب سخن گفتن از "مکان" به معنای مطلق نیوتونی آن تنها هنگامی حقیقتاً معتبر است که به روابط مکانی‌ای معتقد باشیم آنگونه که در ذهن وجود دارند.
...

بارکلی اظهار داشت که اعداد نمی‌توانند بیرون از ذهنی که فعالیت‌های ریاضی انجام می‌دهد, وجود داشته باشند. ریاضیات هم‌چنین نمی‌تواند تجربی باشد. ایده‌های حسی ما خود از پیش شماره‌گذاری نشده‌اند.

ریاضیات ابداع خود ما است. این نگرش از بارکلی یک "فرمالیست" ساخت, یعنی کسی که معتقد است اعداد پدیده‌های خیالی سودمندی هستند که واقعیت مستقلی ندارند. بارکلی فلسفه‌ی علم مدرنی دارد. مفهوم "اصل عدم قطعیت" ورنر هایزنبرگ در نظریه‌ی کوانتوم بر نقش "مداخله‌آمیز" مشاهده‌گر تأکید دارد. به این معنا که حضور مشاهده‌گر می‌تواند آزمایش فیزیک ذرات را تحت تأثیر قرار دهد. اگر نظریه‌ی نسبیت اینشتین پابر جاست, احتمالاً مفهوم زمان و مکان به نظر بارکلی نزدیک‌تر خواهد بود تا نیوتون.

متن: تجربه‌گرایی, دیو رابینسون و بیل میبلین

#بارکلی #نیوتون #هایزنبرگ #اینشتین #دیو_رابینسون #بیل_میبلین

@volupte
همه‌ی دانشمندان و فیلسوفان به شکاکیت پسامدرنیست معتقد نیستند. بسیاری از آنها هنوز هم با قاطعیت این دیدگاه را رد می‌کنند که معرفت علمی حاصل از علوم طبیعیِ 《منسجم》فقط یک《گفتار در میان سایر گفتارها》ست یا اینکه《ساخته‌ای اجتماعی》است که وابسته به《جهان‌بینی》خاص غربی است.
...
پسامدرنیست‌ها چگونه می‌توانند از پارادوکسی که همه شکاکان با آن مواجه‌اند, خلاصی یابند؟ آنها چگونه می‌توانند مدعی باشند که عقل《ساختگی》است بی‌آنکه بر برخی از تقریرهای حداقلی از عقل تکیه کنند؟
...
علم به‌وسیله‌ی دانشمندانی حاصل می‌شود که ماهرانه از خودفریبی و تعصبات می‌پرهیزند و این واقعیت است. فایده‌ی علم خوب مطالعه‌ی سختگیرانه و منظم اعمال طبیعت است. این واقعیت است.
شیوه‌های تجربی به نحو غیرقابل انکاری نتایج کیهان‌شناختی, ژنتیک و دیگر زمینه‌ها را به وجود آوردند. کیلومترها, ثانیه‌ها و عمل اندازه‌گیری, ممکن است《برساخته‌های اجتماعی》باشند, اما سرعت نور یک حقیقت علمی است که همیشه ١٨٢,٢٨٢/٣٤ مایل در هر ثانیه می‌ماند و این مستقل از کسی است که آن را می‌داند و این حقیقت از بین نخواهد رفت!

متن: فلسفه, دِیو رابینسون و جودی گراوز

#دیو_رابینسون #جودی_گراوز

@volupte
ویتگنشتاین معتقد بود چیزی نظیر《زبان خصوصی》برای اندیشیدن وجود ندارد.

تفکر زبانی است. زبان محصول اجتماع است و بنابراین آگاهی نمی‌تواند اختصاصی باشد. این امر به این معناست که هر جستجوی《یقینِ》پدیدارشناسانه از نوعِ《اول شخص مفرد》گمراهی است. دکارت و فیلسوفان پیروان پرشمار او همیشه مدعی بودند که تجارب《اول شخص》به نوعی《بی‌واسطه》تر و یقینی‌تر از انواع تجارب‌اند. اما سخن گفتن یا نوشتن در باب تجارب ذهنی بدین معناست که ما زبان عامه را با قواعد مورد توافق عمومی که هم در معانی و هم در ارجاعات آن وجود دارند استعمال کنیم.

متن: فلسفه, دِیو رابینسون و جودی گراوز

#ویتگنشتاین #دیو_رابینسون #جودی_گراوز

@volupte
هیوم مفهوم《علیت》را تحلیل کرد و دریافت که علیت واقعاً چیزی به جز باوری انسانی مبتنی بر گذشته نیست. هر کسی مایل است فکر کند که همه‌ی وقایع, عللی دارند.
...
کانت می‌گوید:《با خواندن آثار هیوم از خواب جزمی عقل‌گرایی برخاستم.》اما کانت با این عقیده‌ی هیوم که اعتقاد ما به علیت را به دلیل القائات تجربیات ما از جهان خارج می‌دانست, مخالف بود.
...
کانت معتقد بود انسان‌ها به این دلیل علیت را در عالم《می‌بینند》که چنین ساخته شده‌اند.
...
هیوم مدعی بود که ما دستگاه مفهومی خود را به تدریج و به وسیله‌ی تجربه می‌سازیم. کانت پاسخ می‌دهد که اگر ما نوعی دستگاه مفهومی ذهنی نداشتیم که با آن آغاز کنیم, هیچ تجربه‌ای ممکن نبود. به این ترتیب او نوعی ایدئالیست پیچیده است.《افکار بدون محتوی خالی هستند, حواس بدون مفاهیم کور هستند》.

متن: فلسفه, دِیو رابینسون و جودی گراوز

#کانت #دیوید_هیوم #دیو_رابینسون #جودی_گراوز

@volupte