مقصود من از جناح, عدهای از شهروندان است که, خواه اکثریتی را تشکیل دهند یا اقلیت, توسط برخی انگیزههای شدید و تعصبآمیز یا بر اساس منفعتجویی علیه حقوق سایر شهروندان یا مصالح دائمی و متمرکز جامعه, برانگیخته و متحد میشوند.
...
آزادی برای جناح مانند هواست برای آتش, سوختی است که بدون آن بیدرنگ خاموش میشود. اما کاری احمقانهتر از برچیدن آزادی نیز نیست, زیرا آزادی پارهی الزامیترین ضروریات زندگی سیاسی است و بساط آن نباید به بهانهی قوی شدن دست جناحها برچیده گردد. همانگونه که برای اطفای حریق نباید هوا را نابود کرد که برای زندگی جانداران ضروری است.
...
یک دمکراسی خالص _ که از نظر من جامعهای است متشکل از شمار کمی شهروند که شخصاً در اخذ تدابیر و ادارهی حکومت شرکت دارند _ به هیچ عنوان نمیتواند صدمهی ناشی از روحیهی جناحی و دستهبندی را درمان کند. منفعت مشترک یا اشتیاق بزرگی, به تقریب در همهی اوضاعواحوال, توسط اکثریت مردم احساس میشود; این خود شکل حکومت است که خاستگاه هر ارتباط و هماهنگی است, و [در چنین شکلی از حکومت,] هیچ چیزی جلوی انگیزههای قربانی نمودن جناح ضعیفتر یا یک فرد غیرقابل تحمل را نمیگیرد.
...
جمهوری, یعنی حکومتی که از نظر من بر اساس طرح نمایندگی است, چشمانداز متفاوتی را میگشاید و وعدهی علاجی را میدهد که ما به دنبالش هستیم.
...
دو تفاوت بزرگ میان دمکراسی و جمهوری به قرار ذیل است: نخست, محول نمودن وظایف حکومت, در جمهوری, به گروه کوچکی از شهروندانِ منتخبِ مردم. دوم, جمهوری [نسبت به دمکراسی خالص] شهروندان بسا بیشتر و قلمرو فراختری را دربرمیگیرد.
فدرالیست ١٠,
جیمز مدیسن متن: مقالات فدرالیست, الکساندر همیلتن,
جیمز مدیسن, جان جی
#جیمز_مدیسن@volupte