Volupté(جستارهایی درباره‌ی هنر و فرهنگ)

#جیمز_مدیسن
Канал
Логотип телеграм канала Volupté(جستارهایی درباره‌ی هنر و فرهنگ)
@volupteПродвигать
1,17 тыс.
подписчиков
1,48 тыс.
фото
7
видео
22
ссылки
"نقطه‌ی آغازين هميشه كامجویی(وولوپته) است؛ تكانه‌ی لذتی كه در رويارويی با اثر هنری به انسان دست می‌دهد. بعد منتقد گامی جلوتر می‌گذارد تا چرايی اين لذت را تحليل كند." https://www.instagram.com/volupte_art_and_culture?igsh=Z ادمین: @hoomanh71
به گفته‌ی همیلتون، لوایح حقوق نه فقط نالازم‌اند، بلکه خطری قطعی نیز هستند، چون‌ این‌گونه القاء می‌کنند که [مردم را] از قدرت‌هایی محافظت می‌کنند که عملاً وجود ندارند _ این چنین، به نظر می‌رسد پاسداری از آزادی بیان به طور ضمنی یعنی در جایی قدرتی هست که آزادی بیان را محدود می کند، اما در واقعیت امر چنین قدرتی وجود ندارد؛ از این رو چنین معافیتی از آن هم لازم نیست.
...
این استدلال به دلایل متقن غالب نشد. تامس جفرسون، در نامه‌ای به مدیسن، نوشت، 《یک لایحه حقوق چیزی است که به شکل کلی یا جزئی مردم در برابر هر حکومتی بر روی زمین مستحق آن هستند و چیزی است که هیچ حکومت عادلی نباید از آن سر باز زند یا آن را به استنباط واگذار کند》. تقریباً همه‌ی ایالت‌ها از مدت‌ها قبل لایحه‌ی حقوق خودشان را داشتند، و وقتی معلوم شد که هیچ لایحه‌ی حقوقی در کنار قانون اساسی پیشنهاد نشده یک بلوای عمومی به پا شد. استدلال همیلتون فوق‌العاده سفسطه‌بازانه تلقی گشت. در نهایت، پنج ایالت به این رأی دادند که تنها به شرطی قانون اساسی را امضا خواهند کرد که یک لایحه‌ی حقوق به آن اضافه شود، و تقریباً همه‌ی ایالت‌ها فهرست‌های حقوق خودشان را که دوست داشتند در چنین لایحه‌ای درج بشود تقدیم نمودند. لوایح حقوق ایالت‌ها یک صبقه و مایه‌ی صراحتاً لاکی داشتند _ لایحه‌ی حقوق ویرجینیا اظهار می‌دارد که مردم《حقوق فطری مشخصی دارند که وقتی وارد یک وضع اجتماعی می‌شوند نمی‌توان آنان را با هیچ قراردادی از آن حقوق محروم کرد یا فرزندانشان را از آن حقوق بی‌بهره ساخت》اما هرچند لایحه‌ی حقوق ایالات متحده چکیده‌ی آن لوایح و حاصل توافق بنیادین بین همه‌ی آنها بود، در کنار آن بر جنبه‌ی دیگری تأکید کرد که فقط در برخی از آنها بدان اشاره شده بود: حق جستجوی خوشبختی؛ ایده‌ای که سراسر یادآور ایده‌ها و آرمان‌های عصر روشنگری است.

متن: به سوی فروغ آزادی، آ. ک. گرِیلینگ، ترجمه‌ی مهدی نصراله‌زاده، نشر بیدگل

#الکساندر_همیلتن  #توماس_جفرسون #جیمز_مدیسن #جان_لاک #آ_ک_گریلینگ

@volupte
مفهوم حاکمیت مردم به‌خودی‌خود هیچ‌گونه رابطه‌ی ضروری با مشروطیت یا دموکراسی ندارد. اتو فون گیرک استدلال کرده است که اندیشه‌ی حاکمیت مردم《هیچ‌گاه نقش مهمی در نظریه‌ی دولت مشروطه نداشته است》. این اندیشه از قرن سیزدهم تا قرن هفدهم نیاز به ملحقات و اضافاتی یافت که تیرنی آن‌ها را《احتیاطات بیشتر》خوانده است. این مفهوم شبیه به اندیشه‌ی جیمز مدیسون در مقاله‌ی《فدرالیست》است:《نخست باید امکان اعمال حکومت بر مردم را فراهم کرد و پس از آن حکومت را به اعمال نظارت بر خویش مجبور ساخت. وابستگی به مردم بی‌شک نخستین عامل کنترل حکومت است; اما تجربه, ضرورت در نظر گرفتن احتیاطات بیشتر را به انسان آموخته است》. اندیشه‌ی حاکمیت مردم, همچون مشارکت دموکراتیک در قرن هجدهم, رویه و اصلی خطرناک تلقی می‌شد. شگفت اینکه اندیشه‌ی حاکمیت مردم و مشارکت دموکراتیک به‌عنوان حلقه‌ی پیوندی میان حاکمیت مطلقه و حاکمیت دولت ملی عمل کرد, اما در صورتی که سلطه می‌یافت, به همان میزان به‌صورت بالقوه مطلق‌گرا بود. بنابراین حاکمیت مردم به همان اندازه‌ی حاکمیت مطلقه نیازمند تحدید بود, مگر آنکه《احتیاطات اضافی》در مورد آن در نظر گرفته می‌شد.

متن: نظریه‌های دولت, اندرو وینسنت

#جیمز_مدیسن #اندرو_وینسنت

@volupte
هیچ‌چیز گمراه‌کننده‌تر از این نیست که بنای محاسبات سیاسی را بر اصول ریاضی بگذاریم. احتمالاً اعتماد کردن و تفویض هر میزانی از اختیارات به شصت یا هفتاد نفر مناسب‌تر است تا شش یا هفت نفر, اما از این حرف نمی‌توان نتیجه گرفت که شش‌صد یا هفت‌صد نفر به همان سیاق بیشتر قابل اعتمادند. اگر ما همین رشته استدلال را تا شش یا هفت هزار دنبال کنیم, کل استدلال باید معکوس شود. حقیقت این است که برای بهره‌مند شدن از رایزنی و بحث و گفتگوی آزاد و به منظور دفاع در برابر جناح‌بندی‌هایی که به آسانی برای اهداف نادرست تشکیل می‌شوند, به نظر می‌رسد که در همه‌ی موردها به شمار معینی بر سبیل حداقل نیاز هست. از سوی دیگر, برای جلوگیری از تشتّت و بی‌اعتدالی در جمع‌های بزرگ ضرورت دارد که حداکثر شمار در گستره‌ی معینی نگاه داشته شود.

فدرالیست ٥٥, جیمز مدیسن

متن: مقالات فدرالیست, الکساندر همیلتن, جمیز مدیسن, جان جی

#جیمز_مدیسن

@volupte
در وارسی احکام مسلم سیاسی نیازی نیست که قوای مقننه, مجریه, و قضائیه حتماً کاملاً بی‌ارتباط با یکدیگر باشند. میزان جدائی ضروری دانسته شده برای حکومتی آزاد, توسط یک حکم, هرگز نمی‌تواند, آن‌طور که شایسته است, در عمل به اجرا گذارده شود, مگر آنگاه‌که سه قُوّه به اندازه‌ای با یکدیگر در ارتباطند و به نحوی درهم ادغام شده‌اند, که به هر یک مهاری ساختاری بر دو قوه‌ی دیگر بدهد.

همه توافق کرده‌اند اختیاراتی که به درستی به قُوّه‌ای تعلق دارد, نباید به طور مستقیم و کامل توسط هیچ یک از دو قوه‌ی دیگر به اجرا درآید. به همان اندازه نیز محرز است که هیچ‌یک از سه قُوّه نباید در اختیارات و اداره‌ی دو قوه‌ی دیگر مستقیماً یا غیرمستقیم دارای نفوذ تعیین‌کننده‌ای باشد. مورد انکار نیست که قدرت, ماهیتاً تجاوزگر است و می‌بایست همواره به نحوی مُثمر مهار گردد تا پا از گلیم خود فراتر ننهد.
...
در دموکراسی, شمار عظیمی از مردم شخصاً در عملکرد قانونگذاری شرکت دارند ولی از آنجا که همه‌ی شهروندان نمی‌توانند به طور مرتب و سامان‌یافته‌ای گرد هم آمده و با رایزنی قوانینی را به تصویب رسانند, عملِ قانونگذاری پیوسته در معرض تبانی‌های بلندپروازانه‌ی کارگزاران اجرایی خواهد بود. هراس از اینکه قُوّه‌‌ی مجریه به بهانه‌ی شرایطِ اضطراری, بساطِ ظلم و ستم بگستراند, شرط عقل و حزم است. اما در یک جمهوری مبتنی بر اصل نمایندگی, هم حوزه‌ی عمل رئیس اجرایی و هم مدت زمان تَصَدّی مقام وی با احتیاط کامل محدود شده است. در چنین حکومتی قدرت قانونگذاری در دست مجمعی است که از فرض نفوذی که بر مردم دارد, نسبت به اقتدار خود از اعتماد به نفس شجاعانه‌ای برخوردار است. شمار اعضای قانونگذاری به میزانی بزرگ است که شورِ محرّکِ  توده‌ها را حس نموده و در عین‌حال نه چندان بزرگ است که اهداف و منویات آنان را با ابزار عقلانی دنبال کند. در چنین نظامی مردم می‌بایست همه‌ی سرمایه‌ی حزم خود را معطوف جاه‌طلبی‌های زیرکانه و تهورآمیز قانونگذاری ساخته و همه‌گونه احتیاطی را هزینه کنند.

فدرالیست ٤٨, جیمز مدیسن

متن: مقالات فدرالیست, الکساندر همیلتن, جیمز مدیسن, جان جی

#جیمز_مدیسن

@volupte
مقصود من از جناح, عده‌ای از شهروندان است که, خواه اکثریتی را تشکیل دهند یا اقلیت, توسط برخی انگیزه‌های شدید و تعصب‌آمیز یا بر اساس منفعت‌جویی علیه حقوق سایر شهروندان یا مصالح دائمی و متمرکز جامعه, برانگیخته و متحد می‌شوند.
...
آزادی برای جناح مانند هواست برای آتش, سوختی است که بدون آن بی‌درنگ خاموش می‌شود. اما کاری احمقانه‌تر از برچیدن آزادی نیز نیست, زیرا آزادی پاره‌ی الزامی‌ترین ضروریات زندگی سیاسی است و بساط آن نباید به بهانه‌ی قوی شدن دست جناح‌ها برچیده گردد‌‌. همان‌گونه که برای اطفای حریق نباید هوا را نابود کرد که برای زندگی جانداران ضروری است.
...
یک دمکراسی خالص _ که از نظر من جامعه‌ای است متشکل از شمار کمی شهروند که شخصاً در اخذ تدابیر و اداره‌ی حکومت شرکت دارند _ به هیچ عنوان نمی‌تواند صدمه‌ی ناشی از روحیه‌ی جناحی و دسته‌بندی را درمان کند. منفعت مشترک یا اشتیاق بزرگی, به تقریب در همه‌ی اوضاع‌واحوال, توسط اکثریت مردم احساس می‌شود; این خود شکل حکومت است که خاستگاه هر ارتباط و هماهنگی است, و [در چنین شکلی از حکومت,] هیچ چیزی جلوی انگیزه‌های قربانی نمودن جناح ضعیف‌تر یا یک فرد غیرقابل تحمل را نمی‌گیرد.
...
جمهوری, یعنی حکومتی که از نظر من بر اساس طرح نمایندگی است, چشم‌انداز متفاوتی را می‌گشاید و وعده‌ی علاجی را می‌دهد که ما به دنبالش هستیم.
...
دو تفاوت بزرگ میان دمکراسی و جمهوری به قرار ذیل است: نخست, محول نمودن وظایف حکومت, در جمهوری, به گروه کوچکی از شهروندانِ منتخبِ مردم. دوم, جمهوری [نسبت به دمکراسی خالص] شهروندان بسا بیشتر و قلمرو فراخ‌تری را دربرمی‌گیرد.

فدرالیست ١٠, جیمز مدیسن

متن: مقالات فدرالیست, الکساندر همیلتن, جیمز مدیسن, جان جی

#جیمز_مدیسن

@volupte