Volupté(جستارهایی درباره‌ی هنر و فرهنگ)

#آنتونی_ایستوپ
Канал
Логотип телеграм канала Volupté(جستارهایی درباره‌ی هنر و فرهنگ)
@volupteПродвигать
1,17 тыс.
подписчиков
1,48 тыс.
фото
7
видео
22
ссылки
"نقطه‌ی آغازين هميشه كامجویی(وولوپته) است؛ تكانه‌ی لذتی كه در رويارويی با اثر هنری به انسان دست می‌دهد. بعد منتقد گامی جلوتر می‌گذارد تا چرايی اين لذت را تحليل كند." https://www.instagram.com/volupte_art_and_culture?igsh=Z ادمین: @hoomanh71
برای اطمینان از وجود ناخودآگاه تمام آنچه نیاز دارید این است که به اَعمال زندگی روحی خودتان به گونه‌ای فکر کنید《که گویی به کس دیگری تعلق دارند》. نتیجه‌گیری فروید این است که《ما باید بیاموزیم خودمان را از اهمیتِ علامتِ 'آگاه بودن' آزاد کنیم》. لکان علناً به تصورِ دکارت از تفوق من حمله می‌کند. فکرِ گسست میان خودآگاه و ناخودآگاه ما را وادار می‌کند دیدگاه دکارت را معکوس کنیم. به جای آن, لکان می‌گوید:《من می‌اندیشم جایی که نیستم, پس من هستم جایی که نمی‌اندیشم》.
...
در《جستجوی خویشتن》, در جستجوی《بیانِ صادقانه‌ی خویشتن》, انسان کورمال دست می‌ساید, انسان به حقیقت مسلمی می‌رسد. انسان می‌گوید:《من》این, آن یا دیگری《هستم》و هنوز کلمات کاملاً از دهان‌اش درنیامده است که او دیگر آن چیز نخواهد بود.

ازرا پاوند, ١٩١٦
...
پیوستگی من یک اسطوره است. انسان, اتمی است که دائماً متلاشی می‌شود و از نو شکل می‌گیرد.

برتولت برشت, ١٩٦٤
...
اینجا کسی است که او زندگی مرا می‌زید
و من هیچ‌چیزی درباره‌ی او نمی‌دانم

لوئیجی پیراندللو, ١٩٣٤

متن: ناخودآگاه, آنتونی ایستوپ

#فروید #لکان #آنتونی_ایستوپ #دکارت #ازرا_پاوند #برشت #پیراندللو #ناخودآگاه

@volupte
برای ژیژک ایدئولوژی چیزی نیست که ما آگاهانه بدان می‌اندیشیم بلکه بیشتر چیزی است که ما ناخودآگاهانه بدان عمل می‌کنیم _ هنگامی که ما طوری رفتار می‌کنیم《که گویی رئیس‌جمهور به اراده‌ی مردم تبلور می‌بخشد, که گویی حزب منافع عینی طبقه‌ی کارگر را بیان می‌کند》. آنچه ژیژک《خیال‌پردازی ایدئولوژیک》می‌نامد عبارت است از ندیدنِ《توهمی که به روابط واقعی و مؤثر ما با واقعیت ساختار می‌دهد》
...
بدفهمی, هویت, انسجام, امر مشهود: در نظر لکان تمام اینها اثراتِ امر خیالی هستند _ آنچه از طریق خیال‌پردازی امر واقعی و امر نمادین را می‌پوشاند, در《من》تأثیری از ثبات ایجاد می‌کند.《ایدئولوژیِ》ژیژک اساساً همان امر خیالیِ لکانی است.

متن: ناخودآگاه, آنتونی ایستوپ

#ژیژک #لکان #آنتونی_ایستوپ

@volupte
فروید خیال‌پردازی را تحقق آرزویی قلمداد می‌کند. لکان آن را به مثابه‌ی روایتی می‌بیند که میل را به صحنه می‌آورد. برای فروید, انسان و خیال جدا هستند _ انسان چیزی را که ندارد می‌خواهد, بعد می‌کوشد این آرزو را در خیال برآورده کند. در لکان چنین نیست. خیال‌پردازی فقدان را به وجود می‌آورد, فقدانی که خیال را خواستنی می‌کند. نزد فروید انسان بیرونِ خیال است, نزد لکان انسان معلول خیال‌پردازی است _ به معنایی انسان همانا خیالات خویش است.

متن: ناخودآگاه, آنتونی ایستوپ

#فروید #لکان #آنتونی_ایستوپ

@volupte
انکار با دنیای درون سروکار دارد, رد عموماً به چیزهای بیرونی مربوط می‌شود. شرح فروید در باب کالاپرستی یا فتیش‌گرایی نمونه‌ای از رد است. او مرد جوانی را که نمی‌توانست جز با زنی با بینی صیقلی عشق ورزد درمان کرد, و از تحلیل روانی او نتیجه گرفت که بینی صیقلی (و تماشای آن) یک فتیش بود. فرایند فتیش‌گرایی بدین‌گونه عمل می‌کند. اگر بچه‌ی کوچکی تصور کند که مادر آلت تناسلی نرینه دارد و بعد بفهمد که چنین نیست, ممکن است از فکرِ اختگی به وحشت بیفتد. فتیش شیئی است که جانشین آلت نرینه‌ی مادر می‌شود و از اینرو فقدان آن انکار می‌گردد.《پسرکی فضول》شاید《از پائین به جهازِ مادینه》سرک بکشد و بعد فتیشی بسازد از چیزی که قبل از کشف خود در آن حوالی دیده است _ فروید به《پا》یا《کفش》,《پشم یا مخمل》حتی《مایوی ورزشی که به عنوان مایوی شنا می‌توان پوشید》اشاره می‌کند. نوع خاصی از پورنوگرافی یا هرزه‌نگاری که با ادواتِ فتیشی مشخص می‌شود, و نیز فروشگاه‌هایی که اجناسی از قبیل زیردامنی کوتاه ساتن با حاشیه‌دوزی توری, شورتِ سیاه کشی, بند جوراب‌های ظریف, و دامن‌های مخصوصِ چرمی می‌فروشند می‌توانند این کشف فروید را تأیید کنند. با چنین شیوه‌های نامتعارفی, [یعنی] با فتیش‌گرایی, من [یا ایگو] خود را حفظ می‌کند.

متن: ناخودآگاه, آنتونی ایستوپ

#فروید #آنتونی_ایستوپ

@volupte
لکان مدعی می‌شود که در تبدیل نوزاد به کودک خودِ زبان مانند اختگی عمل می‌کند: زبان همان فقدانی را که کودک می‌کوشد چاره کند تثبیت می‌کند. لکان می‌گوید:《نماد, خود را قبل از هر چیز به مثابه‌ی قتلِ آن چیز عیان می‌کند.》نماد (کلمه, انگاره یا نشانه) می‌تواند نماینده‌ی آن چیز واقعی باشد; ولی آن چیز با نام گرفتن, تعیین خود, ظرفیت ساده‌ی خود را برای خود بودن از دست می‌دهد. آن چیز به محض نام گرفتن می‌تواند به شیوه‌ی دیگری نام‌گذاری شود.

آنچه کودک با ورود به زبان از دست می‌دهد همانا هویتِ روشنِ خویش است, همان خود بودن خود, که در رابطه‌ی دوجانبه و غیراجتماعی با مادر گویی از آن برخوردار است. ولی کودک, که حال ذهنی سخنگوست, چیزی را کسب کرده است که می‌کوشد این فقدان را با آن جبران کند _ زبان و ارتباطات اجتماعی بشری را. از این نظر, زبان پیوند میان مادر و نوزاد را می‌گسلد و حرکتی از طبیعت به فرهنگ ایجاد می‌کند.

متن: ناخودآگاه, آنتونی ایستوپ

#لکان #آنتونی_ایستوپ

@volupte
فروید در عمل خطر می‌کند و در تفسیر رویاها و نیز شانزده سال پس از آن در درسهای مقدماتی روان‌کاوی فهرستی از نمادهای رویا به دست می‌دهد. اما این فهرست نباید به شیوه‌ای مکانیکی به کار گرفته شود, چون رویا, از هر چه بگذریم, به رویابین مربوط است. ولی اغلب در ذهن داشتن این فهرست مفید فایده است ...

کراوات _ آلت تناسلی مرد: کراوات شیء دراز و آویزان و مختص مرد است; فروید اظهار می‌دارد که کراوات برخلاف آن عضوِ بدن《می‌تواند مطابق سلیقه انتخاب شود》.

چتر _ آلت تناسلی مرد (می‌توان به سکانس مشهور فیلم هالیوودی آواز در باران اشاره کرد)

جعبه و بشکه, قفسه, جعبه‌ی چوبی _ زن ...

پرواز _ هیجان جنسی, نعوظ: توان بالا رفتن و بالا ماندن را داشتن, مانند سوپرمن‌.

چشم‌اندازها _《همواره جهاز تناسلی مادرِ رویابین》: تمام آن نقاشی‌ها در گالری‌های هنری, تپه‌های زیبا, دره‌های پر آب و دشت‌های سرسبز

اسب _ تنِ خود فرد

عزیمت _ مرگ

شعله _ آلت تناسلی مذکر: و اجاق《همتای مونث‌اش》; این نکته را این اصطلاح بی‌ادبانه‌ی مردان انگلیسی تأیید می‌کند که: وقتی داری آتیش رو الو می‌دی به اجاقش نگاه نمی‌کنی.
...
رویاها همان ناخودآگاه نیستند, محتوای نهفته همان ناخودآگاه نیست. رویاها تنها یک شیوه هستند که ناخودآگاه بدان شیوه سخن می‌گوید,《شکل خاصی از اندیشیدن》هستند که به شکل خاصی بازنمایی می‌شوند.
مورد دیگر هنر است. رمان‌ها, فیلم‌ها, شعرها, ترانه‌ها و نقاشی‌ها شبیه رویاهایند و تنها فرقشان این است که رویابین خود به آنها ضمیمه نمی‌شود. آنها《بیرون از ما》, در سخنان مردم حضور می‌یابند, تا کسی خود را به آن‌ها منضم کند.

متن: ناخودآگاه, آنتونی ایستوپ

#فروید #آنتونی_ایستوپ

@volupte