برای فردا باید سوره فلق را حفظ کند. قرآن را باز میکنم و نهایت تلاشم را میکنم که کلیات سوره را به زبانی توضیح دهم که مناسب حال او باشد.
او را در هفت سالگی به قول شمس تبریز، از رساله
ی محمد چه سود؟ که او را رساله
ی خود میباید!
برایش میگویم در این سوره خدا به ما یاد میدهد که از شر چیزهایی که در زندگی ما ترس و بدی و خرابی و نفرت میآورد، به او پناه ببریم که او، خود همه
ی اینها را آفریدهاست:
"بگو به خدا پناه میبرم، از شر آنچه او آفریدهاست، اما مرا میترساند، از شر تاریکی شب که خیالات هراسناک میآورد، از شر مردمی که ما را شاد و آرام نمیخواهند، از شر آنهایی که ما را خسته و بیمار و بدحال میخواهند، پناه میبرم به خدا از شر هر چیزی که زندگی را تاریک و ناشاد میکند..."
سپس، لغت به لغت برایش ترجمه میکنم تا حفظ کردن آسان شود.
"مِن شر" یعنی از شر آن به خدا پناه میبرم.
پشت سر هم میخواند، با زبان کودکانه و پر غلط:
مِن شر نفاثات ....
مِن شر ....
مِن شر....
وقتی با نگاه به انگشتانش، میفهمد پنج آیه
ی سوره فلق تمام شده، ادامه میدهد:
"و من شر مامان وقتی به آدم گیر میدهد."
" اعوذ برب الفلق من شر مامان وقتی نمکدان را قایم میکند...." و میخندد.
راستی چرا تا بهحال به ذهنم نرسیده بود که از شر و آسیبهای پدر و مادر نیز باید به خدا پناه برد؟
قرآن را میبندم. لبخند میزنم و از پسرم میخواهم فهرستی از چیزها و کسانی بگوید که دلش میخواهد از آنها به خدا پناه ببرد.
فکر میکند و میگوید:
_مامان! به فارسی میگمها. ولی "من شر" رو بلدم:
اعوذ به خدا من شر تکلیفهای زیاد.
اعوذ به خدا من شر راستین وقتی اسباببازیهای مرا برمیدارد، ولی از اسباببازیهای خودش چیزی به من نمیدهد.
اعوذ به خدا من شر شبهایی که سایههای ترسناک میبینم.
اعوذ به خدا من شر کرونا که نمیگذارد سوار سرسره شویم.
اعوذ به خدا من شر کرونا، وقتی بعضی شبها خواب میبینم مامان کرونا گرفتهاست.
اعوذ به خدا من شر ..."
همچنان ادامه میدهد و بهاین ترتیب، جلسه
ی حفظ سوره
ی فلق، فرصتی میشود برای بالاآمدن نگرانیهای این روزها، برای بیان اضطرابها، خستگیها و ناکامیها.
وقتی میگویم تمرین قرآن امروز بس است، میگوید مامان! این چقدر خوب بود. مخصوصا آیهای که از شر شب و تاریکی و خوابهای ترسناک به خدا پناه میبردیم. اون رو دوباره بگو. درست حفظش کنم. دلم میخواد هر شب قبل از خواب فکر کنم از چه چیزهایی میترسم و بدم میاد، تا برای خدا بگم و بعد با خیال راحت بخوابم."
برایش تکرار میکنم: " و من شر غاسق اِذا وقب."
و میرود. با احساس رهایی ناشی از بیان ترسها و غمها و خستگیها.
#دانهی_بیدانگی#مادرانه#کودک#فرزندپروری_آگاهانه #پناه#بیان_ترسها#فلق@safaredanebegolhttps://uupload.ir/files/a2xr_5f439399-ef8f-472d-ae51-20a0f96d7a3a.jpeg