ذکر مرگ:
دولت و اخبارِ اعدام
۱. دولت میکُشد. این گزارهای صادق است. دولت میتواند نکُشد. این هم صادق است. دولت میتواند زنده نگه دارد یا دولت زنده نگه میدارد. همچنین این گزارهها هم گزارههایی صادق اند. این سه گزاره اگر سه رأس یک مثلث باشند -مثلثی که هندسهی رابطهی دولت و تبعههاش را ترسیم میکند- من میخواهم و باید که روی یک رأس توقف کنم: رأس اول: دولت چگونه میکشد؟ با چه حقی؟ و به چه وسیلهای؟
پرسش آخر -پرسش از وسایلِ قتلهای دولتی- پرسشی یکسره نشانهشناختی است. دولت میتواند با تحریم و قحطی بکشد؛ مثلاً گرسنگی بدهد. دولت میتواند با شلیک مستقیم بکشد: جمعیتی را به نام قانون به رگبار ببندد. دولت میتواند اعدام کند: فردی را به نام قانون از بین ببرد. اعدام برعکس روش دوم فردی است و نه جمعی: «یک» قربانی دارد: یک دمودستگاه غیرقابلنفوذ به نام دولت (State) در برابر «یک» بدن، یک تبعه، یک شهروند: بدنی که یا در برابر بدنی دیگر از اتباع دولت و یا در برابر خود دولت مرتکب جرمی جبرانناپذیر شده است. حالا چگونه باید او را از بین برد؟ با چه شدتی؟ و با چه ابزاری؟ با این سه پرسش، میتوان تاریخ دولت را همچون تاریخ خلاقیت در اعدام بازخوانی کرد. دولت چگونه مردم را به صورتی مشروع و قانونی، و البته با نظم، یکییکی به نوبت از بین میبرد؟
۲. دولتشهرهای یونانی اولین سرهمبندیهای سیاسی از معنای «دولتی» اند که امروز کموبیش برای ما آشناست: ساماندهی قدرت به نحوی که بدنهایی تبدیل به بدنهای فرمانروا و باقی بدنها [برای خیر خودشان و خیرِ هم] تبدیل به بدنهایی فرمانبردار میشوند. بدنهایی که به صورت پالسها و نبضهایی با فاصلههایی طولانی، حق اظهار نظر هم دارند تا تظاهر کنند که یک ارگانیسمِ متکلّماند. بیایید بردهها را مثل تقدیر همیشگیشان چند لحظه در پرانتز بگذاریم، و بیتعارف بپرسیم دولتشهر یونانی وقتی با شهروندهای آزادش که جرمی مرتکب شدهاند روبهرو میشده چکار میکرده؟ به متون برگردیم. تاریخ مکتوب. نمونههای اسطورهای را که تجلّی عدالتهای فراانسانی و نازلشدنیاند را کنار بگذاریم. متنی گویا دم دست ماست: رسالههای کریتون، فایدون و آپولوژی افلاطون. هر سه تشریح گامبهگام مراحل اداری و اجراییِ به قتل رسیدن سقراط به دست دولتشهر آتن اند. به «دست» دولت. آیا این ترکیب ترکیبی راستنماست؟ به دستِ دولت. دولت آتن با کدام دستش سقراط را میکُشد؟ آیا دولت آتنی اجراکنندهی حکم قتل هم هست یا فقط صادرکنندهی حکم است؟
در محاکمهی سقراط میخوانیم که او را به نوشیدن شوکران محکوم میکنند. او حاضر به هیچ مماشاتی نمیشود. در دادگاه است تا قضات را مجاب کند، نه که فریبشان بدهد یا با احساساتشان بازی کند. در رسالهی کریتون میخوانیم که علاوه بر پیشنهاد فرار، پیشنهاد دیرتر خوردن شوکران را هم رد میکند. باید همینجا صبر کرد. چه شیوهای دارد برای قتل شهروندی اجرا میشود؟ جلاد کیست؟ چه کسی حکم را اجرا میکند؟
سربازی که به دیدار او آمده بود، به سقراط میگوید تو اشرف زندانیان هستی. سقراط به او لقب جوانمرد میدهد. دوستان و شاگردان سقراط در زندان، درست کنار او هستند. پس این زندان تفاوت محسوسی با تصور مدرن ما از زندان دارد. خود سقراط است که به کریتون میگوید برود و جام شوکران را بیاورد. او این آزادی را دارد که اراده کند. امّا به چه چیزی؟ به کشتنِ خود. این چه طرز اعدام است؟ مجری این اعدام خودِ قربانی است. دستهای دولت آتنی متظاهرانه پاک خواهند ماند.
در خوردن/خوراندن شوکران یک انعطافپذیری مفهومی هست: مجریِ مرگ خودِ میرنده است. کسی جز او دست به کار قتل نمیزند. حاکم دهانیست که دستور به مردن میدهد، امّا دستش را از زیر ردای قاضیان درنمیآورد. دستور به خوردن شوکران، دستوری ناسازوار به آزادی-در-خودکشی است. دولت میگوید «بنوش.» شهروند مینوشد. امّا آیا محکوم میتوانست ننوشد؟ ما دربارهی سقراط میدانیم که این حکم را میتوانست به تأخیر بیندازد به اختیار خودش. امّا تا کِی؟ تا چند بار؟ تا ابد؟ او به هرحال مینوشد. درستتر اینکه: مینوشاند. سقراط روی این صحنه عاملیت در مرگ دارد. شوکران به نحوی متناقضنما، بیقاتل میکشد. انگار این مایع، عرق شرمِ دولتشهری است که خود را به عنوان حاصل پیوند ارگانیک همین تکینگیها بازمیشناسد: عصارهی عذاب وجدانی آتنی، که حتا اجرای اعدام را هم به خود «شهروند» برونسپاری میکند: شوکران به صورت کنایهآمیزی نحوهی دموکراتیک اعدام است: شهروند مجری مرگ خود است: مجری قانون. دولت آتنی مرگ شهروند را طلب میکند، «هرچند» از خودِ او.
[...]
«
ادامهی متن در اینستنت ویوی پایین»
🔻