هنوز کفشهایم مرا لنگه به لنگه می پوشند نمی دانم پای زمین لنگ می زند یا چوب دستی چارلی را بابا لنگ دراز غورت داده است من اما تنهاییم را می پوشم تا جلوی هیچ کفشی جفت نشوم
هنوز کفشهایم مرا لنگه به لنگه می پوشند نمی دانم پای زمین لنگ می زند یا عصای چارلی را بابا لنگ دراز قورت داده است اما من قول می دهم جلوی هیچ کفشی جفت نشوم