#رضاشاه و بستر مشروطه
تاریخ را نباید تک خطی خواند. در تاریخ هیچ قهرمان سوال اسبی که به یکباره مبدع اقدامات گوناگون باشد وجود ندارد. گراهام بل اگر تلفن و ادیسون برق را اختراع کرد به خاطر استفاده از بستری بود که مخترعان قبل از آنها فراهم کرده بودند.
جامعه ایران عهد رضاشاه هم اگر در مسیر مدرنیزاسیون قرار گرفت و برخی تغییرات اجتماعی از قبیل ساخت ارتش مدرن و دانشگاه و دادگستری و امثالهم پیگیری شد، برای آن بود که اندیشه مدرن و تفکر مدرن و نیاز به تغییر جامعه از چند دهه قبل توسط نسلی از روشنفکران مشروطه (که اغلب هزینههای سنگینی هم بابت قانونخواهی و وطن دوستی خود داده بودند) وارد ایران شده و گفتمان سنتی سلطنت را که در آن مردم «رعیت» و پادشاه «قبله عالم» تعریف می شد را به چالش کشیده بودند.
اگر ایران عصر رضاشاه در مسیر مدرن شدن قرار گرفت ریشه در تلاش های
#میرزاحسن_رشدیه داشت که سالها زندگی خود را با مرارت و سختی صرف آموزش و ساخت مدارس نو و فهماندن نیاز به آموزش علوم جدید در کشور کرده بود.
اگر جامعه ایران در مسیر متفاوتی در عهد رضاشاه قرار گرفت نتیجه تلاش روزنامه نگاران و شاعران و اندیشمندان وطن دوستی چون
#ملک_الشعرای_بهار و
#دهخدا و نسیم شمال و
#عارف_قزوینی و میرزا آقاخان کرمانی و طالبف تبریزی و میرزایوسف خان و ادیب الممالک و بسیاری دیگر بود که سالها تلاش کرده بودند تا مفهوم وطن و قانون و آزادی را و نیاز به تغییر و گذار از جامعه سنتی به جامعه مدرن و فهم جهان مدرن و نیاز به تحصیل همگانی و نیاز به آموزش زنان و مسائلی از این قبیل را در جامعه نهادینه نمایند.
اگر اندیشه نوخواهی و تجدد در ایران شکل گرفت محصول تلاش روزنامهنگارانی بود که در هر گوشه دنیا با هزاران سختی و مرارت تلاش میکردند که
#حبل_المتین و «عروة الوثقی» و «قانون» و «پرورش» و «اختر» و... چاپ کنند و به هر طریقی شده آنها را به کشور برسانند تا اندک افرادی که سواد خواندن و نوشتن دارند کمی با تغییرات جهان آشنا شده و جامعه ایرانی را در مسیر متفاوتی قرار داده و کشور را از خواب غفلت تاریخی بیدار نمایند.
اگر ایران در مسیر تجدد و دگرگونی قرارگرفت نتیجه تلاش رساله هایی مانند
#یک_کلمه و
#مکتوبات و «سیاحت نامه ابراهیم بیگ» و امثالهم بود که تلاش می کردند مفهوم جدیدی از انسان و حقوق انسان را به رعیت عقب مانده ایرانی بیاموزند.
رضاشاه پهلوی در چنین بستری که با دشواری و مرارت فراوان ایجاد شده بود به قدرت رسید و با کمک برخی رجال نواندیش و وطن دوست دیگری چون مستوفی الممالک و مخبرالسلطنه و
#علی_اکبرخان_داور و
#محمدعلی_فروغی و بسیاری دیگر پایه گذار برخی دگرگونی ها و تغییرات در جامعه شد.
حال بخش بزرگی از سلطنت طلبان امروز به واسطه ثروت و قدرت رسانه ای، جَوی راه انداخته اند که انگار رضاشاه و محمدرضاشاه پهلوی فرشتگانی مبذول شده از سوی پروردگار برای نجات خلق ستمدیده و نمک نشناس ایران بودند و اگر آنها به قدرت نمی رسیدند، ایران هنوز در جهل مرکب و خمودگی فکری خود به سر می برد. این روایت که توسط بخش های بزرگی از جامعه که تاریخ را با چند استاتوس و پست در فضای مجازی و چند مستند و کلیپ شبکه "من و تو" شناخته است، روایتی بسیار باورپذیر و جذاب است و در هر محفل و نشستی به عنوان سند دانایی و شناخت عمیق تاریخی ارائه می شود.
این نگاه توهین آمیز، سرزمین ایران با تاریخ پرشکوه و فرهنگ و ادبیات چندهزارساله را در جایگاه چنان سرزمین عقب مانده ای می نشاند، که حتی به اندازه کشورهای آفریقایی نیز توان مواجهه با مدرنیزاسیون و ابزارهای وارداتی آن را نداشته است. این طیف از متعصبان سلطنت این واقعیت ساده که امروزه حتی در عقب مانده ترین کشورهای دنیا هم آسفالت و راه آهنی هست و مردم با الاغ تردد نمی کنند را نادیده گرفته و می خواهند تمام ابزارهای وارداتی تکنولوژیکی را که از بدیهیات جهان مصرفی قرن بیستم و در راستای صادرات کالاهای صنعتی خود به جهان سوم صورت می گرفت را به نام دستاوردهای تمدنی پهلوی اعلام نمایند.
👈 البته در اینکه خدمات توسعه ای زیادی در عصر رضاشاه صورت پذیرفته است هیچ انسان باانصافی شک و تردید نمی کند اما این بزرگنمایی عجیب که بقای سرزمینی با این تاریخ و قدمت که بزرگان ادبیش تنه به تنه بزرگترین اندیشمندان و ادیبان جهان می زنند را به رضاشاه پهلوی و دستاوردهای او تقلیل دهیم، حقیقتا سخنی گزافه و بیهوده است.
✍ #فرهادقنبریt.center/tarikhdartarazoo 🏛