🏛 تاریخ درترازو 🏛 Date in the balance

#دهخدا
Канал
Логотип телеграм канала 🏛 تاریخ درترازو 🏛 Date in the balance
@tarikhdartarazooПродвигать
1,67 тыс.
подписчиков
6,69 тыс.
фото
1,44 тыс.
видео
6,85 тыс.
ссылок
به ملتی که زتاریخ خویش بی خبر است بجز حکایت محو و زوال ، نتوان گفت... "عارف قزوینی"
#رضاشاه
و بستر مشروطه

تاریخ را نباید تک خطی خواند. در تاریخ هیچ قهرمان سوال اسبی که به یکباره مبدع اقدامات گوناگون باشد وجود ندارد. گراهام بل اگر تلفن و ادیسون برق را اختراع کرد به خاطر استفاده از بستری بود که مخترعان قبل از آنها فراهم کرده بودند.

جامعه ایران عهد رضاشاه هم اگر در مسیر مدرنیزاسیون قرار گرفت و برخی تغییرات اجتماعی از قبیل ساخت ارتش مدرن و دانشگاه و دادگستری و امثالهم پیگیری شد، برای آن بود که اندیشه مدرن و تفکر مدرن و نیاز به تغییر جامعه از چند دهه قبل توسط نسلی از روشنفکران مشروطه (که اغلب هزینه‌های سنگینی هم بابت قانونخواهی و وطن دوستی خود داده بودند) وارد ایران شده و گفتمان سنتی سلطنت را که در آن مردم «رعیت» و پادشاه «قبله عالم» تعریف می شد را به چالش کشیده بودند.

اگر ایران عصر رضاشاه در مسیر مدرن شدن قرار گرفت ریشه در تلاش های #میرزاحسن_رشدیه داشت که سالها زندگی خود را با مرارت و سختی صرف آموزش و ساخت مدارس نو و فهماندن نیاز به آموزش علوم جدید در کشور کرده بود.
اگر جامعه ایران در مسیر متفاوتی در عهد رضاشاه قرار گرفت نتیجه تلاش روزنامه نگاران و شاعران و اندیشمندان وطن دوستی چون #ملک_الشعرای_بهار و #دهخدا و نسیم شمال و #عارف_قزوینی و میرزا آقاخان کرمانی و طالبف تبریزی و میرزایوسف خان و ادیب الممالک و بسیاری دیگر بود که سالها تلاش کرده بودند تا مفهوم وطن و قانون و آزادی را و نیاز به تغییر و گذار از جامعه سنتی به جامعه مدرن و فهم جهان مدرن و نیاز به تحصیل همگانی و نیاز به آموزش زنان و مسائلی از این قبیل را در جامعه نهادینه نمایند.

اگر اندیشه نوخواهی و تجدد در ایران شکل گرفت محصول تلاش روزنامه‌نگارانی بود که در هر گوشه دنیا با هزاران سختی و مرارت تلاش می‌کردند که #حبل_المتین و «عروة الوثقی» و «قانون» و «پرورش» و «اختر» و... چاپ کنند و به هر طریقی شده آنها را به کشور برسانند تا اندک افرادی که سواد خواندن و نوشتن دارند کمی با تغییرات جهان آشنا شده و جامعه ایرانی را در مسیر متفاوتی قرار داده و کشور را از خواب غفلت تاریخی بیدار نمایند.

اگر ایران در مسیر تجدد و دگرگونی قرارگرفت نتیجه تلاش رساله هایی مانند #یک_کلمه و #مکتوبات و «سیاحت نامه ابراهیم بیگ» و امثالهم بود که تلاش می کردند مفهوم جدیدی از انسان و حقوق انسان را به رعیت عقب مانده ایرانی بیاموزند.

رضاشاه پهلوی در چنین بستری که با دشواری و مرارت فراوان ایجاد شده بود به قدرت رسید و با کمک برخی رجال نواندیش و وطن دوست دیگری چون مستوفی الممالک و مخبرالسلطنه و #علی_اکبرخان_داور و #محمدعلی_فروغی و بسیاری دیگر پایه گذار برخی دگرگونی ها و تغییرات در جامعه شد.

حال بخش بزرگی از سلطنت طلبان امروز به واسطه ثروت و قدرت رسانه ای، جَوی راه انداخته اند که انگار رضاشاه و محمدرضاشاه پهلوی فرشتگانی مبذول شده از سوی پروردگار برای نجات خلق ستمدیده و نمک نشناس ایران بودند و اگر آنها به قدرت نمی رسیدند، ایران هنوز در جهل مرکب و خمودگی فکری خود به سر می برد. این روایت که توسط بخش های بزرگی از جامعه که تاریخ را با چند استاتوس و پست در فضای مجازی و چند مستند و کلیپ شبکه "من و تو" شناخته است، روایتی بسیار باورپذیر و جذاب است و در هر محفل و نشستی به عنوان سند دانایی و شناخت عمیق تاریخی ارائه می شود.

این نگاه توهین آمیز، سرزمین ایران با تاریخ پرشکوه و فرهنگ و ادبیات چندهزارساله را در جایگاه چنان سرزمین عقب مانده ای می نشاند، که حتی به اندازه کشورهای آفریقایی نیز توان مواجهه با مدرنیزاسیون و ابزارهای وارداتی آن را نداشته است. این طیف از متعصبان سلطنت این واقعیت ساده که امروزه حتی در عقب مانده ترین کشورهای دنیا هم آسفالت و راه آهنی هست و مردم با الاغ تردد نمی کنند را نادیده گرفته و می خواهند تمام ابزارهای وارداتی تکنولوژیکی را که از بدیهیات جهان مصرفی قرن بیستم و در راستای صادرات کالاهای صنعتی خود به جهان سوم صورت می گرفت را به نام دستاوردهای تمدنی پهلوی اعلام نمایند.

👈 البته در اینکه خدمات توسعه ای زیادی در عصر رضاشاه صورت پذیرفته است هیچ انسان باانصافی شک و تردید نمی کند اما این بزرگنمایی عجیب که بقای سرزمینی با این تاریخ و قدمت که بزرگان ادبیش تنه به تنه بزرگترین اندیشمندان و ادیبان جهان می زنند را به رضاشاه پهلوی و دستاوردهای او تقلیل دهیم، حقیقتا سخنی گزافه و بیهوده است.

#فرهادقنبری

t.center/tarikhdartarazoo 🏛
چرا سفرای کشورهای غربی را به #قزوین دعوت می کنید؟

🔷قزوین پایتختِ ادبیاتِ فکاهی ایران است، شهرِ شعرِ طنز و مرکزِ خوشنویسیِ ایران.چقدر باید حقیر و پَلَشت باشید که برای خوش‌خدمتی، وقتی می‌خواهید سُفرای کشورهای غربی را تهدید کنید، خطاب به او بنویسید:
«بیاقزوین»!

ای بیماران روانی !
مردمِ قزوین را چه فرض کرده‌اید؟ اصلا می‌دانید چه فرهیختگانی ازشهر قزوین برخاسته اند و این شهر چه نقشِ مهمی در خواستگاهِ هویتیِ فرهنگ و هنر و سیاستِ ایران داشته است؟

🔷پی‌نوشت:
شعارنویسیِ عمله های #ارتجاع روی دیوارِ سفارتِ انگلیس !!!
جهت اطلاع تنی چنداز مشاهیرقزوینی که موجب فخر ایران هستند نام می برم:🔻

_علامه محمدقزوینی
_علامه علی اکبر #دهخدا
_ #عمادالکتاب
_میرعمادقزوینی(چهره بی بدیل هنر خوشنویسی)
_ #عبیدزاکانی(شاعر بلندآوازه طنزپرداز)
_حمدالله مستوفی(مورخ ،جغرافی دان وشاعرقرن ۷ هجری)
و....

t.center/tarikhdartarazoo 🏛
« همه چیز برای وطنم » شعاری که رضاشاه به آن واقعا عمل کرد ...

مردان بزرگ همچون روزگاران بزرگ، ماده منفجره‌ای هستند که در آنان نیروی عظیمی بر هم انباشته شده است.
پیش شرط ظهور مردان بزرگ دو چیز بیشتر نیست:
«فرسودگی و از کار افتادگی یک #نظام_فرتوت همچون زمانه پیش از ناپلئون و پیش از رضاشاه و نیز توانمندی خودساخته‌ای برای به پیروزی رساندن تمدن و فرهنگی برتر و پربارتر!..»
هر دو این پیش شرط‌ها به معنی اهمیت مرکزی نتیجه‌مندی و کارآمدی درامر سیاست است.

#احمدکسروی می‌نویسد:
«در زمان قاجار، ایران بسیار ناتوان گردید و از بزرگی و جایگاه و آوازه آن بسیار کاسته شد و انگیزه این بیش از همه یک چیز بود و آن اینکه جهان دیگر شده و کشورها به تکان آمده، ولی ایران به همان حال پیشین خود بازمی‌ماند...
اینان خود کاری نمی‌کردند و دیگران را هم نمی‌گذاردند.»

در دوران سیزده ساله بین به توپ بستن مجلس و #کودتای_سیدضیاء و رضاخان، اتفاقاتی که در دنیا و ایران افتاد، نگاه بسیاری روشن‌فکران مشروطه را به سمت کارآمدی و نتیجه‌مندی سیاست و بویژه اهمیت امنیت و #مدرن‌سازی کشور سوق داد.
افرادی مانند #ذکاءالملک_فروغی، علی_اصغرحکمت، #تیمورتاش، #داور، فخرالدین شادمان به حمایت از پروژه‌ی مدرن‌سازی یا ساختن ایران نوین از سوی رضا شاه کشانده شدند.

اما این رویکرد به این معنی نبود که رضاشاه فردی دموکرات و آزادیخواه است.
رضاشاه چه از نظر خلق و خو و چه از نظر مرامی فرد #مستبدی بود.
اما یک #مستبدروشن‌اندیش و تجددخواه و باورمند به جدایی دین از سیاست و نیز فرهنگ ریشه‌دار و غنی ایران باستان..

با این وجود نباید فراموش کرد که در همین دوران است که احزاب سوسیالیستی، حزب کمونیست ایران، احزاب ناسیونالیستی و گروه‌های مختلف به‌ویژه نهادهای مدافع حقوق زنان در ایران سامان می‌گیرند.

رضا شاه، با وجود رویکرد استبدادی‌اش اما با افرادی رایزنی می‌کرد که مخالفش بودند و مثل امروزه نبود که نتوان از شخص اول مملکت بخاطر عملکردش حتی انتقادی کرد...
دلیلش هم وجود مخالفانی چون #محمدتقی_بهار و #محمدمصدق، در آنزمان، که آنقدر آزادی داشتند تا علناً با شاه مخالفت کنند...

با وجود استبداد سیاسی دوران رضاشاه، فعالیت فرهنگی رونق بسیار گرفت و اندیشه بازگشت به تمدن با شکوه و ریشه‌دار ایرانی اوج تازه‌ای یافت.

شاهد آن فعالیت کسانی مثل #دهخدا، ملک‌الشعرای بهار و #پیرنیاست که آثار کلاسیک ماندگاری خلق کردند..

دستاوردهای او چون امنیت و استقلال ملی، بنیانگذاری دادگستری و ثبت احوال مدرن، بسط آموزش نوین و رهایی زنان از قید سنت و حجاب، گرچه با زور، در واقع جامه عمل پوشیدن آرمان‌های سکولار نهضت مشروطه و مایه نوعی اعتماد به‌ نفس ملی بود.

ضدیت روحانیون با رضاشاه در این است که در دوران قاجار روحانیون شیعه با تسلط برسیستم قضایی و آموزش و کنترل اوقاف و خمس و زکات از استقلال اقتصادی و سیاسی روز افزونی بهره مند شده بودند.
رضاشاه همچون معمار ایران مدرن و با کمک فکری تجدد خواهان مشروطه تلاش کرد که دست آخوندها را از مسایل مملکتی کوتاه کند.
در دوران پیروزی او قوانینی تصویب شد که نقش آخوندها را در مسایل قضاوت مشکل کرد و امور «ازدواج و طلاق و رجوع» که از امور اختصاصی روحانیون بود از انحصار روحانیون درآمد.
به همین دلیل تا آخرین روزهای سلطنت رضاشاه (۱۳۲۰) مشاجرات بر ضد مذهب و علمای دین افزایش یافت.
در هفت سال آخر سلطنت رضاشاه، آخوندها نه تنها منزوی شدند، بلکه تضاد بزرگی با رفرم‌های رضاشاهی پیدا کردند.

دستاوردهای رضاشاه پهلوی برخلاف روایت امروز اسلام‌گرایانِ حکومتی هیچ ربطی به عامل قدرتهای خارجی نداشت.


منبع: 
«ایران امروز »


t.center/tarikhdartarazoo 🏛
Forwarded from اتچ بات
#میرزا_جهانگیر_خان_شیرازی

میرزا جهانگیرخان معروف به جهانگیرخان شیرازی یا جهانگیرخان صور اسرافیل روزنامه‌نگاروازچهره های موثر دوره مشروطیت ایران بود.وی مقدمات ادبیات و منطق و ریاضی را نزد استادان زمان فرا گرفت و به سال ۱۳۱۱ قمری به تهران رفت و در دارالفنون و دیگر مدارس عالیه تهران به تحصیل علوم و فنون جدید پرداخت. در این هنگام بود که نهضت مشروطه‌خواهی آغاز شده بود.
میرزا جهانگیر خان در دوران مشروطه در انجمنهای سری (انجمن باغ میکده) و مجامع ایرانیان راه یافت. او با سرمایه میرزا قاسم خان تبریزی و همکاری میرزا علی‌اکبر خان قزوینی ( #دهخدا) روزنامه‌ای به نام #صور_اسرافیل چاپ کرد. روزنامه صور اسرافیل با مشکلاتی روبرو شد ، از آن میان این که چندین بار نویسنده آن را تکفیر کردند و چند بار دفتر روزنامه‌اش را ویران کردند.

آنچه مسلم است عضو فعال انجمن آذربایجان و از این‌ها بالاتر یکی از اعضای «حوزه مخفی اجتماعیون عامیون تهران» بوده‌است که وابسته به فرقهٔ اجتماعیون عامیون مسلمان‌های قفقاز بود و با فرقهٔ اجتماعیون عامیون روسیه نیز ارتباط داشت.

میرزا جهانگیر خان در فعالیت‌های سوسیال دمکراتیک خود با #حیدر_عمواوغلی ارتباط نزدیک داشت و از سازمان دهندگان فعال و آگاه بشمارمی رفت. هنگامی که محمد علی شاه برای آخرین بار سرکوبی مشروطیت را تدارک می‌ دید عده‌ای از اعضای فرقه اجتماعیون عامیون برای مقابله با او و بسیج مردم «کمیته انقلاب ملی» را تشکیل دادند که در حقیقت مرکز تصمیم‌گیری سازمان‌های مشروطه خواه به حساب می‌آمد و میرزا جهانگیر خان یکی از اعضای اصلی آن بود.
#دهخدا شعر معروف «یاد آر ز شمع مرده یاد آر»خود را به یاد او سرود. در آخرین شمارهٔ دورهٔ دوم صور اسرافیل (۱۵ صفر ۱۳۲۷ - دوشنبه ۱۷ اسفند ۱۲۸۷ خورشیدی) از دهخدا شعری در رثا و بیاد رفیق و همسنگر قدیمی اش به چاپ رسید. دهخدا می‌گوید:

شبی مرحوم میرزا جهانگیر خان را به خواب دیدم. در جامهٔ سپید (که عادتاً در تهران دربرداشت) و به من گفت: «چرا نگفتی او جوان افتاد؟». من از این عبارت چنین فهمیدم که می‌گوید: «چرا مرگ مرا در جایی نگفته یا ننوشته‌ای؟» و بلافاصله در خواب این جمله به خاطر من آمد: یاد آر ز شمع مرده یاد آر! در این حال بیدار شدم و تا نزدیک صبح سه قطعه از مسمط ذیل را ساختم و فردا گفته‌های شب را تصحیح کرده و دو قطعه دیگر به آن افزودم.

ای مرغِ سحر! چو این شبِ تار
بگذاشت ز سر، سیاه‌کاری،
وز نفحه‌ی روح‌بخشِ اسحار
رفت از سرِ خفتگان، خماری،
بگشود گره ز زلفِ زرتار
محبوبه‌ی نیلگونْ عماری،
یزدان به‌ کمال شد پدیدار
و اهریمنِ زشت‌خو حصاری،
یادآر ز شمعِ مرده! یادآر!

میرزا جهانگیر، در آخرین مقاله خود در نشریه صور اسرافیل، خطاب به قزاق‌های محمد علی شاه، نوشت:

… ما هم از این جانبازی و فداکاری عاری نداریم و هیچوقت نمی‌گوییم که چرا ما مغلوب مستبدین و بی‌دین‌ها شدیم زیرا که برادران آذربایجانی و گیلانی و فارسی و اصفهانی ما در راهند و عن‌قریب خواهند رسید. ما می‌خواهیم با بدن‌های خود، زیر سم اسب‌های آن‌ها را نرم و مفروش کرده و زمین طهران را برای تشریفات مقدم این مهمان‌های تازه رسیده، از خون گلوی خود زینت دهیم و به آن برادرهای مهربان بگوییم و افتخار کنیم که ماییم پیش صف‌های شهدای راه آزادی...

«مامونتوف» خبرنگار روس که در زمان اعدام جهانگیر خان در ایران بود، می‌نویسد:

"سر گذشت این دو تن (میرزا جهانگیر خان و ملک المتکلمین) بسیار ساده بود. امروز ایشان را به باغ بردند و پهلوی فواره نگاه داشتند. دو دژخیم طناب به گردن ایشان انداختند. از دو سو کشیدند. خون از دهان ایشان آمد و این زمان، دژخیم سومی خنجر در دل‌های ایشان فروکرد."

t.center/tarikhdartarazoo 🏛
عکسی زیرخاکی از علامه علی اکبر #دهخدا (زاده ۱۲۵۷ تهران – درگذشته ۷ اسفند ۱۳۳۴ تهران، ادیب، لغت‌شناس، سیاست‌مدار و شاعرایرانی است. او مؤلف و بنیان‌گذار لغت‌نامه دهخدا نیز بوده‌است.) که به عیادت دکتر محمد #مصدق رفته بود.

t.center/tarikhdartarazoo 🏛
Forwarded from اتچ بات
هفته نامه #صوراسرافیل

صور اسرافیل از جراید معروف، مهم و مؤثر صدر مشروطیت بود. شماره نخست این نشریه ۱۴ دی ۱۲۷۶ یزدگردی پارسی منتشر شد. #جهانگیرخان_شیرازی و قاسم‌خان تبریزی با همکاری میرزا علی اکبر خان قزوینی ( #دهخدا) صور اسرافیل را منتشر می‌کردند.

جذاب‌ترین بخش آن هفته‌نامه را ستون فکاهی آن دانسته‌اند که به عنوان «چرند و پرند» به قلم #دهخدا و با امضای #دخو نوشته می‌شد. دهخدا مطالب انتقادی و سیاسی را با روش فکاهی طی مقالات خود منتشر می‌کرد و سبک نگارش آن در ادبیات فارسی بی‌سابقه بود و مکتب نوینی را در عالم روزنامه‌نگاری ایران و نثر معاصر پدیدآورد.
گفته شده‌است که صوراسرافیل اولین روزنامه‌ای بود که به‌طور رسمی در کوچه و بازار به دست روزنامه‌فروش‌ها و بیشتر به‌وسیلهٔ کودکان به فروش می‌رفت، و از این رو در بیداری مردم تأثیری به سزا داشت.

یکبار محمدعلی‌شاه برای گردانندگان روزنامه پول می‌فرستد و چند نفر محافظ را حافظ جان آنان می‌کند. دهخدا پول را نمی‌پذیرد و دستور می‌دهد که قزاقان آن را بین خود تقسیم کنند و هر چه زودتر شرشان را از سر او و سایه تجسشان را از دم در روزنامه کم کنند. نه تهدید و نه تطمیع نویسندگان صور اسرافیل را نمی‌ترساند، چرا که مردم بهترین پشتیبان آن‌ها هستند. صور اسرافیل با بالاترین تیراژ ممکن به قولی بیست و چهار هزار شماره در هفته چون بیرقی در قلب مردم ستمدیده به اهتزاز درآمده‌است. کودکان روزنامه را به محض انتشار در سراسر شهرها به دست گرفته و می‌فروشند.

t.center/tarikhdartarazoo 🏛
"مرحوم #دهخدا پی در پی سیگار می‌کشید و خاکستر سیگار و چوب سوخته کبریت را هرجا می‌رسید می‌انداخت.

از عجایب این بود که قلم و دوات مرتبی نداشت و بارها شد که با سر سوخته کبریت چیزی یادداشت می کرد. خدا می‌داند چند بار دیدم که در پی مداد خود می‌گردد و هرگز به یاد نمی‌آورد آن را کجا گذاشته است. روی هر کاغذ پاره ای که می‌یافت یادداشت می‌کرد.
مکرر روی پاکت شیرینی یا میوه و روی کاغذ پاره‌ای که سیگار در آن پیچیده بودند در حضور من چیزی می‌نوشت.
گاهی قوطی خالی کبریت را پاره می‌کرد و روی چوب سفید آن یادداشتی می‌کرد."

👈تهران، ۹ مهرماه ۱۳۳۸
سعید نفیسی، خاطرات ادبی و سیاسی.

t.center/tarikhdartarazoo 🏛
وصیت نامه علامه #دهخدا روی قوطی سیگار :

👈فیش های لغت دردست آقای دکتر معین خواهد بود. از الف تا یاء نوشته شده است.هیچ چیز از آن نباید افزود و کاست. موزه دهخدا شمیران.

عکس :بهمن هدایتی

t.center/tarikhdartarazoo 🏛