من در ایران کسی را #روشنفکر میخوانم که دارای این دو خصوصیّت باشد: یکی آنکه کشور و تمدّنِ خود را تا اندازهای بشناسد، یعنی با ژنهای مؤثّرِ معنویِ این سرزمین بیگانه نباشد. خلاصه، با #تاریخ و #فرهنگ آن تا اندازهای آشنا باشد. منظورم آن است که به بهانهی تجددّ خواهی، به آن پشت نکرده باشد. دوّم آنکه دریچهی ذهنِ خود را به روی #معارف_جهانی باز نگه دارد، یعنی آنچه که بشر را به سوی روشنی و پیشرفت دعوت میکند. این، البتّه یک تعریف کلّی و مبهم است، ولی در عمل شناخته میشود. متفکّران دنیا سوءنیّت نداشتهاند (مگر کسانی که خود را در خدمتِ زور نهادهاند) ولی همهآنها هم راهِ درستِ بشر را نیندیشیدهاند. بعضی از آنها به فکری روی بردهاند که زندگی را بیرونق و بیجلا میخواهد، بسته و یکنواخت.
جملهای بسیار پرمعنی که #محمدعلی_فروغی از خلال خاطرات سالهای جوانی خود برای توصیف مقاومت جامعه ایران در قبال ورود مظاهر مدرنیته و نوگرایی روایت میکند... او پس از حضور در خیابان در روز تاسوعا شنید که مردم پشت سرش میگویند: «این کافر را ببین که روز #تاسوعا هم #عینک میزند»!
👈 و من میگویم: چه حکایت آشنایی است روایت ایشان، با اینکه بیش از یکصد و بیست سال از آن روزها گذشته...
🔺🔻🔺🔻
محمدعلی فروغی دردشتی (۱۰ مرداد ۱۲۵۶ در تهران – ۵ آذر ۱۳۲۱) در تهران) ملقّب به ذُکاءُالمُلک، #ملیگرا، تجددخواه، #روشنفکر، #مترجم، ادیب و#سخنشناس، #فیلسوف، #تاریخدان#روزنامهنگار، #دیپلمات، #نماینده و #رئیس مجلس، #وزیر و #نخستوزیر ایران بود . وی نقش مهمی در تأسیس #دانشگاه_تهران داشت و همچنین پایهگذارنخستین #فرهنگستان_ایران است. همین نقش رافروغی در #انجمن_آثار_ملی داشت که به تلاش برای نهادینه کردنِ پاسداری ونگهداری از آثار تاریخی ایران میپرداخت.