تجربه نوشتن

#شعر_سپید
Канал
Образование
Искусство и дизайн
Книги
Юмор и развлечения
Персидский
Логотип телеграм канала تجربه نوشتن
@tajrobeneveshtanПродвигать
929
подписчиков
1,26 тыс.
фото
324
видео
1,29 тыс.
ссылок
درست، فصیح و زیبا نوشتن، هنر است. هنری که با تمرین، دقت و توجه، بهتر می‌شود. نوشتن، راهی برای آموختن.
🥀 کوتاه بیاد احمد شاملو - در سالروز مرگ شاعر (باز نشر)
خسرو غلامی

برای زیستن دو قلب لازم است
قلبی که دوست بدارد،
قلبی که دوستش بدارند
قلبی که هدیه کند
قلبی که بپذیرد
قلبی که بگوید
قلبی که جواب بگوید
قلبی برای من،
قلبی برای انسانی که من می‌ خواهم
تا انسان را در کنار خود حس کنم... (احمد شاملو)

مرداد سال ۱۳۷۹ است. ولوم صدای رادیوی دو موج زیاد می شود. گوینده رادیوی فارسی زبان، خبر درگذشت احمد شاملو را اعلام می کند. پس از آن، اولین نفری که از تریبون رادیو، با صدایی رسا «بامداد» را توصیف می‌کند، #سیمین_بهبهانی است که می گوید: «شاملو برای هیچ‌کس، به جز قلم، سر فرود نیاورد!» و این حقیقتی انکار ناپذیر بود که زندگی احمد شاملو گواه آن بود.

احمد شاملو در ساعت ۹ شب دوم مرداد ۱۳۷۹ درگذشت. پیکر او در روز پنج شنبه ۶ مرداد از مقابل بیمارستان ایرانمهر و با حضور ده‌ها هزار نفر از علاقه‌مندان وی، تشییع و در امامزاده طاهر کرج به خاک سپرده شد. یکی از شرکت کنندگان در این مراسم، آن روز را این طور به تصویر می کشد:

«اینجا امامزاده طاهر است که امروز میزبان شاملوی عزیز خواهد بود. چه افتخاری برای این خاک و این زمین! جمعیت از ساعاتِ اولیه‌ی صبح در سکوتی تلخ منتظر است و هر دم بر تعداد آدم‌های پریشان افزوده می‌شود.
جمعیت مات و مبهوت به دور چاله‌ای به اندازه‌ی قامت فیزیکی یک انسان حلقه بسته است. همه ساکت‌اند چرا که «سکوت به هزار زبان در سخن است». چشمانم ابری است. از پسِ ابر، عکسی از شاملو را می‌بینم زیر بلندگو در قاب سیاه. کسانی که انگار از روستاها یا شهرستان‌های دوری خود را به کرج رسانده‌اند، کنار بقچه‌های‌شان ماتم‌زده نشسته‌اند. زن، مرد، پیر و جوان. در هیات‌های گوناگون ولی در یک چیز مشترک، ناباور و بهت‌زده. ناگهان صدای شاملو در فضای امامزاده طاهر می‌پیچد: «هرگز از مرگ نهراسیده‌ام، اگرچه دستان‌اش از ابتذال شکننده‌تر بود... » و دیگر کسی را یارای خودداری نیست. چند جوان روبه‌روی عکس شاملو بر زمین وامی‌روند. دست را سایبان چشم‌ها می‌کنند و هق‌هق گریه را سر می‌دهند. زن میان‌سالی به سمت شمشادهای سبز و بلند می‌چرخد و اشک‌اش سرازیر می‌شود...»

احمد شاملو، این شاعر و نویسنده بزرگ، تاثیر اجتماعی عمیقی بر چند نسل از مردمان این سرزمین گذاشت و رفت. تاثیر او بر شعر و ادبیات و اندیشه پیشرو جامعه همچنان ماندگار است و ماندگار نیز خواهد ماند. شاملو محصول شرایط اجتماعی دوران خود بود و برای تغییر و بهتر شدن آن، پا به میدان گذاشت و بی‌دریغ تلاش و کوشش کرد و جاودانه شد. پس به احترام احمد شاملو، شاعر عشق و آزادی و در سالروز مرگش، می‌ایستیم و یک دقیقه سکوت می‌کنیم!
#احمد_شاملو
#شعر_سپید
#شعر_نو
#کاشفان_فروتن_شوکران
#عشق_عمومی
#افق_روشن
#پریا
#شب_مهتاب
#هوای_تازه
#آیدا_در_آینه
#شکفتن_در_مه
#ققنوس_در_باران
#ابراهیم_در_آتش
#باغ_آینه
#مرثیه‌های_خاک
#لحظه‌ها_و_همیشه
#آیدا_درخت_و_خنجر_و_خاطره
#دشنه_در_دیس
#ترانه‌های_کوچک_غربت
#مدایح_بی‌صله
#در_آستانه
#حدیث_بی‌قراری_ماهان

https://t.me/tajrobeneveshtan/3069
🥀 کوتاه بیاد احمد شاملو - در سالروز مرگ شاعر (باز نشر)
خسرو غلامی

برای زیستن دو قلب لازم است
قلبی که دوست بدارد،
قلبی که دوستش بدارند
قلبی که هدیه کند
قلبی که بپذیرد
قلبی که بگوید
قلبی که جواب بگوید
قلبی برای من،
قلبی برای انسانی که من می‌ خواهم
تا انسان را در کنار خود حس کنم... (احمد شاملو)

مرداد سال ۱۳۷۹ است. ولوم صدای رادیوی دو موج زیاد می شود. گوینده رادیوی فارسی زبان، خبر درگذشت احمد شاملو را اعلام می کند. پس از آن، اولین نفری که از تریبون رادیو، با صدایی رسا «بامداد» را توصیف می‌کند، #سیمین_بهبهانی است که می گوید: «شاملو برای هیچ‌کس، به جز قلم، سر فرود نیاورد!» و این حقیقتی انکار ناپذیر بود که زندگی احمد شاملو گواه آن بود.

احمد شاملو در ساعت ۹ شب دوم مرداد ۱۳۷۹ درگذشت. پیکر او در روز پنج شنبه ۶ مرداد از مقابل بیمارستان ایرانمهر و با حضور ده‌ها هزار نفر از علاقه‌مندان وی، تشییع و در امامزاده طاهر کرج به خاک سپرده شد. یکی از شرکت کنندگان در این مراسم، آن روز را این طور به تصویر می کشد:

«اینجا امامزاده طاهر است که امروز میزبان شاملوی عزیز خواهد بود. چه افتخاری برای این خاک و این زمین! جمعیت از ساعاتِ اولیه‌ی صبح در سکوتی تلخ منتظر است و هر دم بر تعداد آدم‌های پریشان افزوده می‌شود.
جمعیت مات و مبهوت به دور چاله‌ای به اندازه‌ی قامت فیزیکی یک انسان حلقه بسته است. همه ساکت‌اند چرا که «سکوت به هزار زبان در سخن است». چشمانم ابری است. از پسِ ابر، عکسی از شاملو را می‌بینم زیر بلندگو در قاب سیاه. کسانی که انگار از روستاها یا شهرستان‌های دوری خود را به کرج رسانده‌اند، کنار بقچه‌های‌شان ماتم‌زده نشسته‌اند. زن، مرد، پیر و جوان. در هیات‌های گوناگون ولی در یک چیز مشترک، ناباور و بهت‌زده. ناگهان صدای شاملو در فضای امامزاده طاهر می‌پیچد: «هرگز از مرگ نهراسیده‌ام، اگرچه دستان‌اش از ابتذال شکننده‌تر بود... » و دیگر کسی را یارای خودداری نیست. چند جوان روبه‌روی عکس شاملو بر زمین وامی‌روند. دست را سایبان چشم‌ها می‌کنند و هق‌هق گریه را سر می‌دهند. زن میان‌سالی به سمت شمشادهای سبز و بلند می‌چرخد و اشک‌اش سرازیر می‌شود...»

احمد شاملو، این شاعر و نویسنده بزرگ، تاثیر اجتماعی عمیقی بر چند نسل از مردمان این سرزمین گذاشت و رفت. تاثیر او بر شعر و ادبیات و اندیشه پیشرو جامعه همچنان ماندگار است و ماندگار نیز خواهد ماند.
شاملو محصول شرایط اجتماعی دوران خود بود و برای تغییر و بهتر شدن آن، پا به میدان گذاشت و بی‌دریغ تلاش و کوشش کرد و جاودانه شد. پس به احترام احمد شاملو، شاعر عشق و آزادی و در سالروز مرگش، می ایستیم و یک دقیقه سکوت می کنیم!
#احمد_شاملو
#شعر_سپید
#شعر_نو
#کاشفان_فروتن_شوکران
#عشق_عمومی
#افق_روشن
#پریا
#شب_مهتاب
#هوای_تازه
#آیدا_در_آینه
#شکفتن_در_مه
#ققنوس_در_باران
#ابراهیم_در_آتش
#باغ_آینه
#مرثیه‌های_خاک
#لحظه‌ها_و_همیشه
#آیدا_درخت_و_خنجر_و_خاطره
#دشنه_در_دیس
#ترانه‌های_کوچک_غربت
#مدایح_بی‌صله
#در_آستانه
#حدیث_بی‌قراری_ماهان

🆔 https://t.center/tajrobeneveshtan
🥀🥀🥀

کوتاه بیاد احمد شاملو - در سالروز مرگ شاعر
خسرو غلامی

برای زیستن دو قلب لازم است
قلبی که دوست بدارد، قلبی که دوستش بدارند
قلبی که هدیه کند
قلبی که بپذیرد
قلبی که بگوید
قلبی که جواب بگوید
قلبی برای من، قلبی برای انسانی که من می‌ خواهم
تا انسان را در کنار خود حس کنم... (احمد شاملو)

مرداد سال ۱۳۷۹ است. ولوم صدای رادیوی دو موج زیاد می شود. گوینده رادیوی فارسی زبان، خبر درگذشت احمد شاملو را اعلام می کند. پس از آن، اولین نفری که از تریبون رادیو، با صدایی رسا «بامداد» را توصیف می‌کند، #سیمین_بهبهانی است که می گوید: «شاملو برای هیچ‌کس، به جز قلم، سر فرود نیاورد!»
و این حقیقتی انکار ناپذیر بود که زندگی احمد شاملو گواه آن بود.

احمد شاملو در ساعت ۹ شب دوم مرداد ۱۳۷۹ درگذشت. پیکر او در روز پنج شنبه ۶ مرداد از مقابل بیمارستان ایرانمهر و با حضور ده‌ها هزار نفر از علاقه مندان وی، تشییع شد و در امامزاده طاهر کرج به خاک سپرده گردید.

یکی از شرکت کنندگان در این مراسم، آن روز را این طور به تصویر می کشد:
«اینجا امامزاده طاهر است که امروز میزبان شاملوی عزیز خواهد بود. چه افتخاری برای این خاک و این زمین! جمعیت از ساعاتِ اولیه‌ی صبح در سکوتی تلخ منتظر است و هر دم بر تعداد آدم‌های پریشان افزوده می‌شود.
جمعیت مات و مبهوت به دور چاله‌ای به اندازه‌ی قامت فیزیکی یک انسان حلقه بسته است. همه ساکت‌اند چرا که «سکوت به هزار زبان در سخن است». چشمانم ابری است. از پسِ ابر، عکسی از شاملو را می‌بینم زیر بلندگو در قاب سیاه. کسانی که انگار از روستاها یا شهرستان‌های دوری خود را به کرج رسانده‌اند، کنار بقچه‌های‌شان ماتم‌زده نشسته‌اند. زن، مرد، پیر و جوان. در هیات‌های گوناگون ولی در یک چیز مشترک، ناباور و بهت‌زده. ناگهان صدای شاملو در فضای امامزاده طاهر می‌پیچد: «هرگز از مرگ نهراسیده‌ام، اگرچه دستان‌اش از ابتذال شکننده‌تر بود... » و دیگر کسی را یارای خودداری نیست. چند جوان روبه‌روی عکس شاملو بر زمین وامی‌روند. دست را سایبان چشم‌ها می‌کنند و هق‌هق گریه را سر می‌دهند. زن میان‌سالی به سمت شمشادهای سبز و بلند می‌چرخد و اشک‌اش سرازیر می‌شود...»

احمد شاملو، این شاعر و نویسنده بزرگ، تاثیر اجتماعی عمیقی بر چند نسل از مردمان این سرزمین گذاشت و رفت. تاثیر او بر شعر و ادبیات و اندیشه پیشرو جامعه همچنان ماندگار است و ماندگار نیز خواهد ماند.

شاملو محصول شرایط اجتماعی دوران خود بود و برای تغییر و بهتر شدن آن، پا به میدان گذاشت و بیدریغ تلاش و کوشش کرد و جاودانه شد. پس به احترام احمد شاملو، شاعر عشق و آزادی و در سالروز مرگش، می ایستیم و یک دقیقه سکوت می کنیم!

#احمد_شاملو
#شعر_سپید
#شعر_نو
#کاشفان_فروتن_شوکران
#عشق_عمومی
#افق_روشن
#پریا
#شب_مهتاب
#هوای_تازه
#آیدا_در_آینه
#شکفتن_در_مه
#ققنوس_در_باران
#ابراهیم_در_آتش
#باغ_آینه
#مرثیه‌های_خاک
#لحظه‌ها_و_همیشه
#آیدا_درخت_و_خنجر_و_خاطره
#دشنه_در_دیس
#ترانه‌های_کوچک_غربت
#مدایح_بی‌صله
#در_آستانه
#حدیث_بی‌قراری_ماهان

🌷🌷🌷
https://t.center/tajrobeneveshtan
پاسخ کوتاه بهمن. م (شاعر) به دو پرسش در باره شعر #احمد_شاملو

در مورد اینکه نسبت شعر شاملو با کارگر چیست؟ به نظر من، این تصور مکانیکی که هر چه اشاره و خطاب یک شاعر به نام کارگر بیشتر باشد آن شاعر را باید و می توان در ذیل کاتاگوری شاعر کارگری گنجاند- تصور قشنگی نیست. وقتی شاملو می گوید: هراس من همه در مردن سرزمینی ست/ که مزد گورکن‌/ از آزادی آدمی/ افزون باشد، آیا می توان ادعا کرد که چون در هیچ کجای این تکه شعر اسمی از کارگر نیامده، بنابراین شعری کارگری نیست؟ و یا وقتی شاعر می گوید: اگر که بیهده زیباست شب/ برای چه زیباست شب/ برای که زیباست شب؟ آیا شاعر را به خاطر اینکه از زیبایی شب حرف زده بایستی در تعلق اش به افق کارگری شک کرد؟
گاهی شاملو از مرتضی حرف می زند و یا زخم قلب آبایی که اشاره اش به انسانی خاص است. در کشاکش مبارزه سیاسی ست و در معرض ناملایمات فراوان. و گاهی از «مای» عام حرف می زند: ما بیرون زمان ایستاده ایم/ با دشنه تلخی در گرده هامان. - اگر این وجود عام را تبدیل می کرد به: کارگر بیرون زمان ایستاده با دشنه تلخی در گرده اش، آیا اتفاقی ناگوار در شعر رخ نمی داد؟

در جواب به این سوال که آیا شعر شاملو مردانه است؟ در آنجا که شاملو از انسان به مفهوم عام حرف می زند، ( یقینا) هم زن و هم مرد در این کلیت وجود دارد. مثلا: نه به خاطر جنگل ها، نه به خاطر دریا، به خاطر یک برگ، به خاطر یک قطره، روشن تر از چشم های تو- مسلما شاعر هیچ تمهیدی ندارد که «چشم های تو» را زنانه یا مردانه کند. اما ظرافت و حس آمیزی شعر چنان است که خواننده بیشتر زنانه گی را در این چشم حس می کند.

در پایان می شود به یقین گفت: شاعری که حس عاشقانه اش را چنین تصویر می کند: میان آفتاب های همیشه/ زیبایی تو لنگریست- یقینا شاعری مردانه نیست.

#احمد_شاملو
#شعر_نو
#شعر_سپید
#هوای_تازه
#آیدا_در_آینه
#شکفتن_در_مه
#ققنوس_در_باران
#ابراهیم_در_آتش

https://t.center/tajrobeneveshtan
پاسخ کوتاه پرویز الهیاری(شاعر) به دو پرسش در باره شعر #احمد_شاملو

🔻خسرو غلامی: دو پرسش دارم در باره شاملو:
این درسته که شعر شاملو مردانه است؟ مثلن آنجا که میگه: چه مردی/ چه عالی مردی! آیا شاعر فقط به مردان مبارز پرداخته و نام هیچ زنی مبارزی در شعراش نیست؟ اگه اینطوره، دلیلش چیه؟

و پرسش دیگه اینکه آیا درسته که شاملو در شعرش از کارگر و زندگی و مبارزه اش چیزی نگفته؟ اگه این هم درسته، دلیلش چیه؟

🔹پرویز الهیاری: من هم موافقم که نگاه شعر شاملو به جهان پیرامون، از منظری مردانه و اساسن درک و تجربه ای مردانه است. این امر کاملن در سروده هایش، قابل فهم می باشد؛ ولی شعر شاملو هیچ گاه زن ستیز نیست. چه بسا زیباترین اشعارش را در ستایش زن آفریده شده است.
البته در شعری نام «پوری» را آورده است. من فکر می کنم غیبت زنان مبارز و انقلابی در سروده های شاملو، شاید به خاطر کم رنگی حضورشان در سپهر سیاسی ایران بوده باشد.

اما موضوع اشعار کارگری:
باید بگم واقعیت این است که بعد از «ابوالقاسم لاهوتی»، ادبیات کارگری دچار افول شده و حتا در زمان لاهوتی هم، نگاه خیر خواهانه شاعر به طبقه ی کارگر و رنجبران هست، نه نگاهی از درون.
توجه می کنید نگاه نگاهی ست خیر خواهانه، نه از منظرگاه طبقه به بیرون. شعرای دیگر هم عصر لاهوتی از «پروین اعتصامی» گرفته تا «میرزاده عشقی» و «فرخی یزدی» نیز همین روند را پیش گرفته اند. گیرم که لاهوتی بیشتر و قوی تر مضامین کارگری را در اشعارش جاری کرده باشد.
و بعد از لاهوتی اشعار کارگری متاسفانه گاه و بیگاه در ادبیات ما حضور پیدا کرده که اشعاری سیاسی و صرفا برای ترغیب و تهییج طبقه کارگر بوده. مانند اشعار نصرت رحمانی، سیاوش کسرایی، خسرو گلسرخی و سعید سلطان پور.

اما جایگاه اشعار شاملو:
به نظر من شعر شاملو خارج از ساختار زیبایی شناسی و زبان فاخر آن، شعریست معترض و ظلم ستیز؛ اما نه کارگری. بعد از انقلاب اشعار کارگری، آن هم بندرت وارد ادبیات کارگری شده است که لازم هست جداگانه روی آن مکث کرد و بازش نمود.

#احمد_شاملو
#شعر_سپید
#کاشفان_فروتن_شوکران
#عشق_عمومی
#افق_روشن
#پریا
#شب_مهتاب

https://t.center/tajrobeneveshtan