تجربه نوشتن

#برگی_از_تاریخ_جنبش_چپ
Канал
Образование
Искусство и дизайн
Книги
Юмор и развлечения
Персидский
Логотип телеграм канала تجربه نوشتن
@tajrobeneveshtanПродвигать
930
подписчиков
1,26 тыс.
фото
324
видео
1,29 тыс.
ссылок
درست، فصیح و زیبا نوشتن، هنر است. هنری که با تمرین، دقت و توجه، بهتر می‌شود. نوشتن، راهی برای آموختن.
#برگی_از_تاریخ_جنبش_چپ

در روز سوم خرداد سال ۱۳۵۰ #امیرپرویز_پویان به همراه رحمت پیرونذیری و اسکندر صادقی‌نژاد در پی درگیری با نیروهای ساواک، پس از نبردی مسلحانه کشته می‌شوند. در میان صدای رگبار مسلسل‌ها، از داخل خانه نوای سمفونی شماره پنج #بتهوون به گوش می‌رسید.

🥀🥀🥀
https://t.center/tajrobeneveshtan
#برگی_از_تاریخ_جنبش_چپ

صد سال پیش در روزهای ۲۳ تا ۲۵ ژوئن سال۱۹۲۰ برابر با ۳ تا ۵ تیر سال ۱۲۹۹ خورشیدی، اولین کنگره حزب کمونیست ایران تشکیل شد و اولین کمیته مرکزی نیز توسط اعضای خاصر انتخاب گردید و شروع به کار کرد. پیش از آن، این حزب با نام «حزب عدالت» فعالیت می کرد و بیشتر حوزه ی فعالیت اش در قفقاز و ترکستان ( در خاک روسیه) بود. اما تا پیش از تاسیس حزب کمونیست در شهرهای تبریز، مرند، خوی، اردبیل، خلخال، رشت، قزوین و تهران تشکیلات خود را بر پا نموده بود.
کنگره ی اول در واقع به کمک کادرهای مستقر در ایران و شهر باکو و ترکستان و با شرکت ۵۱ نماینده از سازمان های داخل و خارج تشکیلات برگزار گردید. از جمله این فعالین می توان محرم بابایوف، جعفر جوادزاده خلخالی ( جعفر پیشه وری) کامران آقازاده، بهرام آقازاده و آواتیس میکایلیان معروف به سلطان زاده را نام برد.

در این زمان «حیدرخان عمواوغلی» در ایران نبود و برای تدارک موج دوم نبرد علیه زمینداران و ضد انقلاب در ترکستان و تدارک یک نبرد برای رسیدن به مرز های شمالی ایران بود. نکته ی جالب این است حیدرخان در آن زمان عضو حزب عدالت نبود و رهبری و عضویت حزبی به نام «حزب سوسیال دموکرات ایران» را بر عهده داشت و در آسیای میانه فعالیت می نمود. این در حالی است که تاریخ نویسان شوروی و طیف تاریخ نویس دنباله رو آنها در ایران ( مورخین توده ای) سعی دارند تا تشکیل حزب را به حیدرخان عمواوغلی منصوب کنند و در پی آن افسانه ی اختلاف بین حیدرخان و سلطان زاده را ساخته و یک شخصیت چپ رو و آنارشیست به نام سلطان زاده را معرفی و به لجن بکشد.

هنگامی که حزب کمونیست ایران در انزلی تاسیس شد، دفتر سیاسی حزب کمونیست قفقاز به رهبری استالین و «ارژنیکیدزه» سعی داشتند تا یک حزب کمونیست مطیع و فرمانبر در ایران تاسیس کنند. این پروژه با وجود عناصر مستقلی چون سلطان زاده ممکن نبود. سلطان زاده از کادرهای حزب سوسیال دمکرات روسیه در سال های آغازین قرن بیستم، فردی مسلط به اقتصاد و چند زبان بود. او موقعیت اجتماعی قفقاز - روسیه و شمال ایران را می شناخت و همه ی اینها باعث می شد بسیاری از خواست های دفتر سیاسی قفقاز را نپذیرد. تاسیس حزب کمونیست ایران آغاز نبرد رسمی بین سلطان زاده و دفتر سیاسی حزب قفقاز بود. نبردی که تا تاسیس جمهوری شوروی سوسیالیستی ایران در خاک ‌گیلان به اوج خود رسید. سلطان زاده مسئله ی ارضی در ایران را اصلی ترین مسئله و بازتاب تضاد اساسی اجتماعی می دانست و بر ایجاد شوراهای دهقانی پای می فشرد. این در حالی بود که دفتر قفقاز بر مماشات با عناصر ناسیونالیست و مذهبی درون جنبش جنگل پای می فشرد. مبارزات ایدئولوژیک درون حزب کمونیست ایران نه تنها بازتاب نبرد ایدئولوژیک جنبش چپ و کارگری در ایران، بلکه بازتاب مبارزات طبقاتی روسیه و منطقه ی قفقاز نیز بود.

کنگره موسس حزب کمونیست ایران، ۱۵ نفر از جمله سلطان‌زاده را به عنوان اعضای کمیته مرکزی انتخاب کرد. حدود دو ماه بعد و بعد از کنگره ملل شرق در باکو، به دستور استالین، پلنوم فرمایشی تشکیل داد و ۱۲ نفر از ۱۵ نفر منتخب کنگره موسس حزب کمونیست ایران را اخراج و به جای دبیراولی سلطانزاده، حیدر عمواوغلی انتخاب گردید و به آنها دستور داده شد که منویات استالین را (که چیزی جز تامین منافع شوروی نبود) در ایران اجرایی نمایند و به آنها تاکید شده بود که از مبارزه طبقاتی دم نزنند و «همه با هم» علیه امپریالیسم انگلیس مبارزه کنند.

صد سال از تشکیل حزب کمونیست می گذرد و هنوز ناگفته های بسیاری از آن باقی مانده است...

کاوه فرخی

https://t.center/tajrobeneveshtan
#برگی_از_تاریخ_جنبش_چپ

#مونیکا_آرتل
زنی که انتقام چه‌گوارا را گرفت

به تاریخ اول اپریل ۱۹۷۱، زنی که خود را جهانگرد آسترالیایی معرفی می‌کرد، «روبرتو کواینتانییا» کنسول بولیوی در شهر هامبورگ آلمان و یکی از قاتلین چگوارا، قرار ملاقات می‌گذارد. این زن ۳۴ ساله که کلاه و لباس شیک بر تن و عینک آفتابی به چشم داشت، وارد دفتر او شده و با خونسردی تفنگچه ای از بکسش درآورده و با شلیک چند گلوله او را به قتل می‌رساند. وی سپس کلاه، بکس، تفنگچه و سایر وسایلش را در گوشه‌ای پرتاب کرده و بدون اینکه اثری از خود برجا گذارد، موفق به فرار می‌گردد. این زن مونیکا آرتل بود.

مونیکا آرتل سال ۱۹۳۷ در مونیخ آلمان متولد شد و پس از جنگ جهانی دوم، به همراه خانواده اش به بولیوی رفت. در بولیوی با جوانانی آشنا شد که دیدگاه‌های چپ داشتند.
در دهه شصت با ورود چه گوارا به بولیوی، مونیکا به این جنبش نزدیک شد و به جنبش چریکی پیوست و مدتی بعد یک عضو فعال ارتش آزادیبخش بولیوی شد.

در سال ۱۹۷۳ پس از چندین روز تعقیب مخفیانه، مونیکا آرتل به همراه چند چریک دیگر، توسط نیروهای امنیتی #بولیوی دستگیر و کشته شد.

@tajrobeneveshtan