#هنر روشی بسیار انسانی برای قابل تحملتر کردن زندگیست...
سرو کله زدن با هر هنری (لازم نیست کارتان را خوب بلد باشید یا نه) راهیست برای تعالی روحتان... توی حمام #آواز بخوانید، قصه تعریف کنید، #شعری برای یکی از رفقایتان بسرایید، حتی اگر شده یک #شعرآبکی مزخرف. تا جایی که برایتان مقدور است از این کارها بکنید. پاداش عظیمی نصیبتان میشود، با این کار شما چیزی را خلق کردهاید...!
#هنر روشی بسیار انسانی برای قابل تحملتر کردن زندگیست...
سرو کله زدن با هر هنری (لازم نیست کارتان را خوب بلد باشید یا نه) راهیست برای تعالی روحتان... توی حمام #آواز بخوانید، #قصه تعریف کنید، #شعری برای یکی از رفقایتان بسرایید، حتی اگر شده یک شعر آبکی مزخرف. تا جایی که برایتان مقدور است از این کارها بکنید. پاداش عظیمی نصیبتان میشود، با این کار شما چیزی را خلق کردهاید...!
حتّی همان چیزی را که شما در ادبیات و هنرها و ادیان و اسطورهها «مضمون» و «معنی» یا «پیام» یا «محتوی» میخوانید، وقتی شناخت عمیقی از آن به دست آوردید متوجه میشوید که چیزی جز صورت و ساختار و فرم نمیتواند باشد.
اگر در بحث از «هنرِ» سعدی شما نتوانید به مسائل «فرمِ» شعر او بپردازید، راهی نخواهید داشت جز اینکه «شعر»های سعدی را تبدیل به «نثر» کنید و عبارات مبتذل و مکرّر خودتان را جانشینِ بَلاغتِ شگفتآورِ او سازید.
در حوزهٔ عرفان و دین نیز همین است و در قلمروِ اسطوره نیز چنین است و در موسیقی و نقّاشی و تئاتر و سینما هم همین است. هر چه در قلمروِ این هنرها گفته شود و بیرون از بحث دربارهٔ «فرم»های این هنرها و تحوّل این فرمها یا کم و کسر این فرمها یا کمال این فرمها یا مشابهتِ این فرمها با فرمهای دیگر و یا تأثیرپذیری این فرمها از یکدیگر بگویید «انشانویسیِ» توخالی و فریبنده است و میتواند ساعاتی از وقت خوانندهٔ بیخبر را به هدر بدهد و دیگر هیچ.
حافظ افکارِ مولوی و خیام را با سخنِ سعدی پیوند زد و از عناصرِ دیگر مانند طنز و نگرشهای سیاسی و اجتماعی بر آن افزود. او غزل #عاشقانه و #عارفانه را با استفاده از صنعتِ ایهام، به یکدیگر پیوند زدهاست.غزلِ عاشقانه را سعدی، و غزلِ عارفانه را مولوی به اوج رسانده بودند، و بدینترتیب غزل را دیگر یارایِ پیش رفتن نبود، بدینمعنی که تلاشِ هر شاعری در هر کدام از طرفینِ غزل، بیثمر بود؛ و تنها راه، آمیختنِ این دو به یکدیگر بود. اما تلفیقِ این دو غزل در شعرِ حافظ به عالیترین وجه صورت پذیرفته و زبانِ بلیغ و هنرمندانه با مضامینی بلند گرد آمدهاست.
در هنر سعدى چيزى وجود دارد كه ديگر بزرگانِ ما از آن كمتر بهره داشتهاند و آن #آزمونگرى و #تجربه_گرايى سعدى است در آفاق پهناورِ حيات و ساحتهای مختلف زندگىِ اجتماعى و فردى؛ همان چيزى كه او خود از آن به «معاملتداشتن » تعبير مىكند. به گفتهٔ خودش:
حکیمی پسران را پند همیداد که جانان پدر هنر آموزید که ملک و دولت دنیا اعتماد را نشاید و سیم و زر در سفر بر محل خطر است یا دزد به یک بار ببرد یا خواجه به تفاریق بخورد. اما هنر #چشمه_زاینده است و #دولت_پاینده وگر هنرمند از دولت بیفتد غم نباشد که هنر در نفس خود دولت است هر کجا که رَوَد قدر بیند و در صدر نشیند و بی هنر لقمه چیند و سختی بیند.