🏛 نزد افلاطون
ایده Urbild و واقعیت آن Abbild بود. این آموزهٔ افلاطونی در قرون وسطیٰ در مکاتب الهیّاتی مسیحیّت بویژه ذیل بحث از «تثلیث» جایگاهی کانونی داشت. از جملهٔ این مکاتب باید به مکتب شارتر در قرن یازدهم و دوازدهم اشاره کرد که نیکلاس کوزانوس نیز متأثر از آن بود. بحث کوزانوس ذیل complicatio (Einfaltung) / explicatio (Entfaltung) که مورد توجه کاسیرر و بلومنبرگ قرار میگیرد در این زمینه شکل میگیرد. رابطهٔ بین Urbild و Abbild اینجا تبدیل به بحث از نسبت بین محتوای «روحِ الهی» و «روحِ انسانی» میشود. نتیجهگیری کوزانوس اینجا به تمرکز روی complicatio (Einfaltung) همهٔ شناختهای ممکن (منجمله کوسمولوژی و آنتروپولوژی) به عنوان تحقّقِ وجودیِ خالقیّتِ «روح» میانجامد که به زبان امروزی ما نقطهٔ اشتراک خدا بودن و انسان بودن است که در عیسی مسیح رخ میدهد. بدین ترتیب شناخت «روحِ انسانی» از کوسموس و آنتروپوس تواناییِ الهیِ انسان است. اینجا به وضوح پژواک ارسطو را میتوان شنید. تئوریِای ارسطو به عنوان شهودِ اُلُوهی (فلسفهٔ اولیٰ یا همان الهیّات) در الهیّات قرون وسطای اروپا در Gestalt یا هیئت عیسی مسیح توضیح پیدا میکند و این چنین راه را برای شناخت جهان و انسان هموار میکند.
✍️ دکتر
#محمد_ایمانی پژوهشگر فلسفه سیاسی و تاریخ مفاهیم 🆔 @imaniTelegram📆 ۱۹ مارس ۲۰۲۴
🖼 تصویر: نگارهای از نیکلاس کوزانوس (Nicolaus Cusanus)
#فلسفه #افلاطون #ایده #واقعیت #روح #انسان_شناسی #کیهان_شناسی
🌎📚 @sociologycenter 📚🌍