"#عارف گشاده رو و خوش برخورد و خندان است، در تواضع و فروتنی كودكان و خرد سالان را همچون بزرگسالان محترم می شمارد، از گمنام همچون آدم مشهور با گشاده رویی استقبال می كند... چگونه گشاده رو نباشد در حالتی كه او به حق مسرور و شاد است؟ و در هر چیزی خدا را می بیند"
"عارف دلیر است و چگونه نباشد، و حال آنكه او از مرگ نمی هراسد؟
عارف بخشنده است، كه او از محبت باطل و نعیم دنیا به دور است.... او از گناهان در می گذرد كه او بزرگتر از آن است كه ذلت و خواری بشری او را از جای به در برد... او كینه ها را فراموش می كند، زیرا یاد او مشغول به حق است...
عارف به تجسس احوال مردم نمی پردازد و خشم بر او مستولی نمی شود بلكه همیشه دلسوزی و رحمت به او دست می دهد...
با مردم با مدارا رفتار می كند و با مهربانی به آنان نصیحت می كند و احیانا امر مهم و عظیم را به نا اهل نمی گوید، اما نه از روی حسد بلكه از روی غیرت"...
"عارف حق را می خواهد برای حق نه برای چیزی غیرحق؛ وهیچ چیز را برمعرفت حق ترجیح نمی دهد، وعبادتش تنها به خاطر این است که او شایسته عبادت است و بدان جهت استالتنبیهات رابطه ای فی حد ذاته شریف است نه به خاطر میل و طمع درچیزی یا ترس از چیزی."
یک روزی که بوعلی با شاگردانش به منزل ابوسعید رفته بود و در خلوت به بحث و مناظره مشغول بودند ,پس از اتمام صحبتهایشان شاگردان بوعلی از او پرسیدند که ابوسعید را چگونه دیدی ؟
و او در جواب گفت : هر چه من میدانم او میبیند.
همچنین شاگردان ابوسعید از او پرسیدند که بوعلی را چگونه دیدی ؟
و ابوسعید جواب داد : هر چه من می بینم ,او می داند. فرق بسیاری بین دیدن و دانستن وجود دارد.
#بوعلی می داند خدا هست ولی #ابوسعید میبیند خدا هست.این است فرق بین #عارف و #عالم . در سیر تکاملی ,انسانهائی هستند که بدنبال اثبات وجود خدا بوده و جهان را در حوزه بحث و کلام و منطق و فلسفه جستجو میکنند ,که به آنها عالم گفته می شود. انسانهائی هم هستند که به شوق بهشت او عبادت میکنند و گروهی دیگر از ترس جهنم او دست به پرهیز می زنند ,که عابدان و زاهدان هستند و به طمع بهشت و یا ترس از جهنم بدنبال خدا هستند.
تو عبادت چو گدایان به شرط مزد مکن که خواجه خود روش بنده پروری داند
و عارفان که خدا را بدلیل عشق جستجو کرده و چون دوستش دارند دوست مینامندش و چون لایق عبادت است ,عبادتش میکنند.بدنبال شناخت حقیقت وجودی خود هستندو بدلیل حس نیاز درونی میخواهند خدارا نظاره کنند.
ما را نه غم دوزخ و نه حرص بهشت است پرده بردار ز رخ که محتاج لقائیم.