Siminchameh

#شمس_لنگرودی
Канал
Искусство и дизайн
Политика
Юмор и развлечения
Музыка
ПерсидскийИранИран
Логотип телеграм канала Siminchameh
@siminchamehПродвигать
228
подписчиков
1,76 тыс.
фото
145
видео
63
ссылки
هر زَن؛ هزاران شاعر را در خود پنهان دارد. هر شعر؛ خاطره ی زنی ست که روزی از دنیای مه آلود شاعری گذشته ست. #سیمین_برودفن
...من
لب به سخن نمی‌گشایم
که ترا
در قلبم
به ابدیتهای ناشناخته بازبرم
لب به سخن نمی‌گشایم
که برای همیشه
با تو بمانم.

جوبارۀ باریکی در پلکم باز می‌شود
و خیال ترا
در بلور نمک می‌پیچد
خیال نمک‌پروردت
برای ابد
رو در روی جهان خواهد درخشید....

اکنون منم که جدا مانده‌ام ـ
بوتۀ شفافی در خلاء
منجوق شکسته‌ای کنار خیابان
پادوش ترک‌خورده‌ای در آستان بیابان.

و تو ناپیدا، در کلمات و در بارانها می‌وزی
و تو ناپیدا، همه‌چیزی را
به تپش درمی‌آوری
دامن شعله را بالا می‌گیری
و در هیجانی شوریده
جنگل پیر را آتش می‌زنی.
دست برهم می‌کوبی
و رعد بهارآگینی
در ریزش آبها
آسمان را زیباتر می‌کند...

#شمس_لنگرودی
@siminchameh 🌱
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
.این جا یا ان جا
در پایین دست یا بالادست های خاطرات
تو
احاطه ام کرده
.........
این صبوری
این جان کندن ها.
این رفتن ها از پس نیامدن ها
این سرریزشدن ها
این لبالب تشنگی مدام
گره ی کوریست بر گلوی زندگی.
تو
تو تکرار میشوی در همه ی ذرات
روی تن چمخاله پهن میشوی
از تپه های لیلاکوه بالا میروی
بر لب پل خشتی خودت را بالا می اوری
تمام میشوی
ناتمامی از تو به تمامی جا میماند در همان پس کوچه ها...
.

#سیمین_برودفن
#الون ( حالا، هم اکنون)
شعر و خواننده :
#شمس_لنگرودی
آهنگساز :
#پیمان_خازنی
تنظیم کننده:
#پیام_سوری
سوپرانو :
#خزر_چکاوک
موزيک ویدئو :
#آرمین_مرادی
@siminchameh 🌱
Forwarded from اتچ بات
دلم به بوی تو آغشته است
سپیده دمان
کلمات سرگردان برمی خیزند و
خواب آلوده دهان مرا می جویند
تا از تو سخن بگویم ...
کجای جهان رفته ای؟
نشان قدمهایت چون دام پرندگان همه سو ریخته است
بازنمی گردی
می دانم
و شعر چون گنجشک بخارآلودی
بر بام زمستانی
به پاره یخی بدل خواهد شد...


#صدا_و_شعر
#شمس_لنگرودی
#دلم_به_بوی_تو_آغشته_است


@siminchameh. 🌱
سپیده دمان
کلمات سرگردان برمی خیزند و
خواب آلوده دهان مرا می جویند
تا از تو سخن بگویم ...

#شمس_لنگرودی
عکس:
#علی_احمدیان

@siminchameh. 🌱
می‌خواهم دوباره به دنیا بیایم
 بیرون در، تو منتظرم بوده باشی
 و بی‌آنکه کسی بفهمد
 جای بیداری و خواب را
 به رسم خودمان درآریم
 چه بود بیداری
 که زندگی‌اش نام کرده بودند. 

 #شمس_لنگرودی
@siminchameh
زخم‌های من، بی‌حضور تو از تسکین سر باز می‌زنند
بال‌های من
تکه‌تکه فرو می‌ریزند
بره‌های مسیح را می‌بینم که به دنبالم می‌دوند
و نشان فلوت تو را می‌پرسند
نه، نمی‌توانم فراموشت کنم

خیابان‌ها بی‌حضور تو راه‌های آشکار جهنم‌اند
تو پرنده‌یی معصومی
که راهش را
در باغ حیاط زندانی گم کرده است
تک‌ صورتی ازلی، بر رخسار تمام پیامبرانی
باد تشنه‌ی تابستانی
که گندم‌زاران رسیده در قدوم تو خم می‌شوند
آشیانه‌ی رودی از برف
که از قله‌های بهار فرو می‌ریزد
نه
نمی‌توانم
نمی‌خواهم که فراموشت کنم

تپه‌های خشکیده
از پله‌های تو بالا می‌آیند
تا به بوی نفس‌های تو درمان شوند و به کوهستان بازگردند
ماه هزار ساله دست‌نوشته‌ی آخرش را برای تو می‌فرستد
تا تصحیحش کند

نه، نمی‌توانم فراموشت کنم
قزل‌آلایی عصیانگری که به چشمه‌ی خود باز می‌رود
خونین شده در رودها که به جانب دریا روان است

#شمس_لنگرودی
@siminchameh 🌱
آرام باش عزیز من، آرام باش
حکایت دریاست زندگی

گاهی درخشش آفتاب، برق و بوی نمک، ترشح شادمانی

گاهی هم فرو می‌رویم، چشم‌های مان را می‌بندیم، همه جا تاریکی است،

آرام باش عزیز من، آرام باش
دوباره سر از آب بیرون می آوریم

و تلالو آفتاب را می بینیم
زیر بوته ای از برف

که این دفعه
درست از جایی که تو دوست داری، طالع می شود...

#شمس_لنگرودی
@siminchameh 🌱
آسان است برای من
که خیابان ها را تا کنم
و در چمدانی بگذارم که صدای باران را به جز تو کسی نشنود
آسان است به درخت انار بگویم انارش را خود به خانه ی من آورد
آسان است آفتاب را سه شبانه روز بی آب و دانه رها کنم
و روز ضعیف شده را ببینم که عصا زنان از آسمان خزر بالا می رود
آسان است یک چهچه  گنجشک را ببافم
و پیراهن  خوابت کنم
آسان است برای من که به شهاب نومید فرمان دهم که به نقطه ی اولش برگردد
برای من آسان است به نرمی  آبها سخن بگویم
و دل  صخره را بشکافم
آسان است ناممکن ها را ممکن شوم
و زمین در گوشم بگوید : ” بس کن رفیق“

اما

آسان نیست که معنی  مرگ را بدانم

وقتی تو به زندگی آری گفته ای ….

#شمس_لنگرودی
@siminchameh 🌱
می نویسم چنان زیبایی
که صخره ها سر راهت آب می شوند
تا با تو راهی دریا شوند
کرجی ها به صخره پناه می برند
تا پیشت بمانند و
به بستر دریا نیفتند
می نویسم چنان زیبایی
که تمامی آب ها دهانه دریا جمع  می شوند
تا ورود تو را ببینند
ای رود
انگشتت را به من ده
به ساحل شعرهای من قدم نه
نمی توانم از تو چنان بگویم که دفتر اشعارم تر شود
انگشتت را به من ده
بر پله های دفتر من  قدم نه
می خواهم گل هایی در شعرم بروید
که کرک ملتهبش را زیر سر انگشتانم حس کنم.

#شمس_لنگرودی
#مینویسم_چنان_زیبایی
@siminchameh 🌱
عشق تو
شکنجه ام می کند
چون بر درگاه جلوه می کنی
می بینم آسمانی که از آن من است
چیزی نیست 
جز سیاهی شبانگاهی
که برفپوش امیدی بیمار سپیدش می نمایاند
و پیروزی من
شهامت عشق توست
که دیری ست به شکنجه ام می کشاند
و سیاهی قلبم
چون بر آستان در آیی
بامدادی ست که کبوتران آرامش رقص دیگر دارند
رقصی بدانگونه که اگر مجال زیستن مان باشد
دیر زمانی به تماشایش می نشینیم
تا مگر آسیبزیستن را از یاد برده باشیم
بگذار شب درکوله بار تنهایمان جان گیرد
چرا هنگام آن نیست تو را از تو دست بدهم
کلبه ای که تو در آن جای می گیری
عبادتگاه پیامبرانی ست
که خلق را به زیستن و ماندن عودت می دهند
و عشق 
پذیره زیبای ست
هنگامی که انسان را مجالی نیست
تا به جنگ با خویشتن در آید
و کلام آسمانی را به خاطر بسپارد
 و بدین حال هنوز
عشق تو 
ای مهربان
سعادتی ست که شکنجه ام می کند.

#شمس_لنگرودی
#عاشقانه_حسرت
@siminchameh 🌱
هیچ چیز با تو شروع نشد
همه چیز با تو تمام می‌شود
کوهستان‌هایی که قیام کرده‌اند
تا آمدنت را پیش از همگان ببینند.

اقیانوس‌ها که کف بر لب می‌غرند و
به جویبار تو راهی ندارند.
باد و هوا که در اندیشه‌اند
چرا انسان نیستند تا با تو سخن بگویند
و تو سوسن خاموش!

همه چیزت را در ظرفی گذاشته
به من داده‌ای
تا بین واژگان گرسنه قسمت کنم
همه چیز با تو شروع نشد
همه چیز با تو تمام می‌شود
جز نامم.

#شمس_لنگرودی
@siminchameh 🌱
هرگز
سرباز وطن نبوده ام
اما
تنم
كشتزار تله هاي انفجاريست.
در هيچ جبهه نجنگيده ام
اما
كسي كه در پي هم كشته شد،
من بودم...

#شمس_لنگرودی
@siminchameh
زنده باد آفتاب سحر
که سرش را می چرخاند، پیدایت می کند
و تلالو اولش را برای تو پست می کند،
زنده باد!

#شمس_لنگرودی
@siminchameh 🌱
روزی نو
آغازی نو
جغرافیای بوسه ی من، کجایی؟
تا در سپیده های تو پهلو گیرم
عطر گل شب بو کجایی؟
دلم می خواهد
چنان بنوشمت که در استخوانم حل شوی
آسمان آب شده در تنگ بلورین من
موجی کف بر لبم
که به اشتیاق تو تا ساحل می دوم
و لب پر زنان به بستر خود می روم
بی آنکه تو را ببینم
روزی تو
آغازی نو
جغرافیای خانه ی من، کجایی؟
 
#شمس_لنگرودی
@siminchameh 🌱
حیف نیست؟
حیف نیست؟
بهار باشد...
تو نباشی...

#شمس_لنگرودی
@siminchameh 🌱
از گلی که نچیده ام
عطری به سرانگشتم نیست
خاری در دل است

#شمس_لنگرودی

@siminchameh 🌱
شعرم

همهمه ی پنهان توست

گل شب بوی من!

میخواهم تو را

در عبور عطر شبانه ام بشناسند.

 

#شمس_لنگرودی
@siminchameh 🌱
هیچ چیز با تو شروع نشد

همه چیز با تو تمام می‌شود

کوهستان‌هایی که قیام کرده‌اند

تا آمدنت را پیش از همگان ببینند.

اقیانوس‌ها که کف بر لب می‌غرند و

به جویبار تو راهی ندارند.

باد و هوا که در اندیشه‌اند

چرا انسان نیستند تا با تو سخن بگویند

و تو سوسن خاموش!

همه چیزت را در ظرفی گذاشته

به من داده‌ای

تا بین واژگان گرسنه قسمت کنم

همه چیز با تو شروع نشد

همه چیز با تو تمام می‌شود

جز نامم.

 

#شمس_لنگرودی
@siminchameh 🌱
زنده باد آفتاب سحر
که سرش را می چرخاند،
پیدایت می کند
و تلالو اولش را
برای تو پست می کند،
زنده باد!

#شمس_لنگرودی
@siminchameh 🌱
دلم به بوی تو آغشته است
سپیده دمان
کلمات سرگردان برمی خیزند
و خواب آلوده دهان مرا می جویند
تا از تو سخن بگویم ...

#شمس_لنگرودی
@siminchameh 🌱
Ещё