زندگی به سبک شهدا

#شاعر
Канал
Логотип телеграм канала زندگی به سبک شهدا
@shohada72_313Продвигать
643
подписчика
32,4 тыс.
фото
32,4 тыс.
видео
2,4 тыс.
ссылок
کانال زندگی به سبک شهدا آیدی کانال: @shohada72_313 ارتباط بامدیرکانال: @Ahmadgholamii ادمین تبادلات: @faramarzaghaei کانال مادرسروش: http://sapp.ir/shohada72_313 کانال مادر ایتا: eitaa.com/shohada72_313
زندگی به سبک شهدا
"رمان 📚 #از_روزی_که_رفتی🍃🍃 #قسمت7⃣5⃣ #دست کوچک #پسرش را #بوسه میزد که درباز شد. #رها از گوشه ی #چشم قامت #مرد_خانه_را_دید. برای چه #آمده ای مرد..؟ به #دنبال چه آمده ای..؟ #طلب چه داری از #من که #دنبالم می آیی..؟ صدرا: #خوابید..؟ رها: آره، خیلی…
"رمان 📚

#از_روزی_که_رفتی 🍃🍃

#قسمت85⃣

#آخر هفته بود که #آیه بازگشت، #سنگین شده بود. #لاغرتر از وقتی که #رفت شده بود......


#رها دل #میسوزاند برای #شانه_های خم شده ی آیه اش..!
#آیه_دل میزد برای #مادرانه های رهایش...!

آیه: #امشب چی میخوای #بپوشی...؟


رها: من #نمیخوام برم، برای چی برم جشن #نامزدی_معصومه...؟
آیه: تو باید #بری...!


#شوهرت ازت خواسته #کنارش باشی، #امشب برای #اون و #مادرش سختتره...!

رها: #نمیفهمم چرا داره #میره...!


ِ آیه : داره #میره تا به خودش #ثابت کنه که #دخترعمویی که #همسربرادرش بود، دیگه فقط دختر #عموشه...!


با هیچ #پسونِد اضافه ای...!
حالا بگو میخوای چی #بپوشی...؟


رها: #لباس ندارم آیه...!
آیه: به #صدرا گفتی...؟
رها: نه؛ خُب #روم نشد بگم...!


#آیه لبخند زد و دست #رها را گرفت و به #اتاقش برد. کت و #دامن مشکی #رنگی را مقابلش گذاشت:

_چطوره...؟
رها: قشنگه...
آیه: بپوشش...!

#آیه بیرون رفت و
#رها لباس را #تن کرد.

#آیه روسری #ساتن مشکی #نقرهای زیبایی را به سمت #رها گرفت...

_بیا اینم برات ببندم...!

#رها که #آماده شد، از #پله_ها پایین رفت. #صدرا و #محبوبه خانم #منتظرش بودند...


#مهدی در #آغوش_صدرا دست و پا میزد برای #رها...!

#نگاه صدرا که به #رهایش افتاد، ضربان #قلبش بالا رفت...!"

#چه_کرده_ای_خاتون...!


آن #سیاهی چشمانت برای #شاعر کردنم بس نبود که پوست #گندمگونت را در #نقرهای این قاب به
#رخ_میکشی...؟


#مهدی که در #آغوشش دست و پا زد، نگاه از #رهایش گرفت. #محبوبه خانم لبخند #معناداری زد.


#رها روی #صندلی عقب نشست و #مهدی را از #آغوش_صدرا گرفت...


#محبوبه خانم با آن #مانتوی کار شده ی #سیاهرنگش زیبا شده بود، #جلو کنار
#صدرا_نشست.


َ #رها عاشقانه هایش را #خرج پسرکش می کرد و #ندید نگاه #مرد این روزهایش را که دو دو میزد.


آیه از #پنجره‌ی خانه اش به #خانواده‌ای که سعی داشت #دوباره سرپا شود #نگاه کرد.


چقدر #سفارش این #خانواده را به #رها کرده بود...!

#چقدر گفته بود #رها_زن باش... #مردت شب #سختی پیش رو #دارد...!

گفته بود:
_رها..! تو #امشب تکیه گاه باش...!

وارد #مهمانی که شدند، #صدرا به سمت #عمویش رفت و او را #صدا زد:


_ #عموجان...!
آقای #زند با رنگ پریده به #صدرا نگاه کرد:


_شما اینجا #چیکار میکنید..؟
محبوبه خانم: شما #دعوت کردید، نباید می اومدیم...؟


#آقای_زند: نه... این چه #حرفیه..! اصلا #فکرشم نمیکردیم بیاید، #بفرمایید
بشینید و از #خودتون پذیرایی کنید...!


#چقدر این مرد #اضطراب داشت..!
#رها نگاهش را در بین #مهمان ها چرخاند و
او هم رنگ از #رخش رفت:

_محبوبه خانم... محبوبه خانم...!

#محبوبه خانم تا #نگاهش به رنگ پریده ی

#رها_افتاد_هراسان_شد:



🌷نویسنده: #سنیه_منصوری

#ادامه_دارد...

‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌👇👇
#نشرمطالب_صدقه_جاریه_است
📡 @shohada72_313
«دوران فتنه»

مهندس مجید امیری سوادکوهی ، از شاعران جوان انقلاب مازندران، در جدیدترین اشعار خود، نسبت به فتنه های اخیر عکس العمل نشان داد.این شاعر ولایی در این شعر به ریشه های فتنه و نفاق اشاره نموده و سخن و فصل الخطاب بودن ولایت فقیه را به رخ فتنه گران دانست.
بخشی از این شعر زیبا بدین شرح می باشد:
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
بر در و دیوارها فریادهای فتنه بود
از زمین و آسمان رنگ و ریای فتنه بود

یک طرف شور حسینی یک طرف بغض یزید
زان طرف بوی فساد و کودتای فتنه بود

ناگهان روبَه صفت ها حامی دوران شدند
عامل کینه همان بغض و نوای فتنه بود

پرچم سبز و سفید و قرمز ایران زمین
سال ها اللّهِ آن بغض و هوای فتنه بود

این فقط یک چاله از راه بلند انقلاب
چاه ها باشد در این ره ، ناخدای فتنه بود

از دل رهبر نگویم قلب من گردد کباب
زخم را مرهم بوَد نُطقش دوای فتنه بود

نانجیبان بی خردها کارهای بی حساب
این #۹_دی_ها همان درس بلای فتنه بود

در دل شب مخفیانه خیمه ها آتش زدند
این همان جورِ یزید و ماجرای فتنه بود

#شاعر_مهندس_مجید_امیری_سوادکوهی

@shohada72_313
🌸 #شعر

"با ذکر یاد و نام علی مست میشوم..."

#شاعر : #مهدی_نظری

با ذکر یاد و نام علی مست میشوم
هر لحظه با کلام علی مست میشوم

دانه ز دست هر کس و ناکس نمیخورم
چون که به روی بام علی مست میشوم

وقتی که نام ساقی کوثر می آورم
آنجا به احترام علی مست میشوم

جمع اند دور نور علی عاشقان و من
همواره با غلام علی مست میشوم

رو میکنم به سمت نجف نیمه های شب
از دور با سلام علی مست میشوم

بعد از نماز موقع تسبیح گفتنم
هوهو کنان ز جام علی مست میشوم

ذکرم شده علی مددی والی الولی
یامظهر العجایب و یا مرتضی علی

ادامه این شعر زیبا در لینک زیر↙️
🌐 https://vareth.ir/news/90266

#رسانه_باشید

🆔 @shohada72_313
🌸 #شعر

"من حیدریم سر به سرم نگذارید..."

 #شاعر : #هاشم_طوسی

هرکس که به سودای علی سر دارد
آخر به چه کس نیاز دیگر دارد

جای عجبی نیست به استقبالش
دیوار دل کعبه ترک بر دارد

در خلوت خود سه روز مهمانش کرد
از شدت عشقی که به حیدر دارد

بر روی لبش معجزه ی قرآن و
گلبوسه زلبهای پیمبر دارد

فرمود حلال زاده باشد بی شک
هر کس به ولایت تو باور دارد

با دشمن او بگو رهایم سازد
دست از سر و احوال دلم بر دارد

ای اهل سقیفه بارتان بر دارید
من حیدریم سر به سرم نگذارید

عرش و ملکوت وسعت خوان شماست
خورشید تلالوئی زچشمان شماست

دلتنگ صدایتان شده جبرائیل
وابستگی اش به صوت قرآن شماست

من هم ز قبیله ی اصیلی هستم
کز صبح غدیر خم مسلمان شماست

اوجی بدهید این زمین خورده ی تان
محتاج به پینه های دستان شماست

ادامه این شعر زیبا در لینک زیر↙️
🌐 https://vareth.ir/news/90264

#رسانه_باشید
🆔 @shohada72_323
🌸 #شعر

گفتم از کوه بگویم قدمم می لرزد
از تو دم می زنم اما قلمم می لرزد

هیبت نام تو یک عمر تکانم داده ست
رسم مردانگی ات راه نشانم داده ست

پی نبردیم به یکتایی نامت زینب
کار ما نیست شناسایی نامت زینب

من در ادراک شکوه تو سرم می سوزد
جبرئیلم همه ی بال و پرم می سوزد

من در اعماق خیالم ... چه بگویم از تو
من در این مرحله لالم چه بگویم از تو

چه بگویم؟! به خدا از تو سرودن سخت است
هم علی بودن و هم فاطمه بودن سخت است

چه بگویم که خداوند روایتگر تو است
تار و پود همه افلاک نخ معجر توست

روبروی تو که قرآن خدا وا می شد
لب آیات به تفسیر شما وا می شد

آمدی تا که فقط زینت مولا باشی
تا پس از فاطمه صدیقه صغری باشی

آمدی شمس و قمر پیش تو سو سو بزنند
تا که مردان جهان پیش تو زانو بزنند

چشم وا کردی و دنیای علی زیبا شد
باز تکرار همان سوره ی " اعطینا " شد

عشق عالم به تو از بوسه مکرر میگفت
به گمانم به تو آرام پیمبر می گفت:

بی تو دنیای من از شور و شرر خالی بود
جای تو زیر عبایم چقدر خالی بود

#شاعر : #سیدحمیدرضا_برقعی


🌸 ولادت باسعادت حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) 🌸

#رسانه_باشید
@Shohada72_313
🌸 #شعر

"از دل بی‌تاب قم بعد از تو غم بیرون نرفت..."


از دل بی‌تاب قم بعد از تو غم بیرون نرفت
از تنت تا بعد هفده روز، سَم بیرون نرفت

خانه‌ی «موسی»* بدون طور، کوه نور شد
نور در واقع ز بیت‌النور هم بیرون نرفت

بعد شادی -آن رفیق نیمه راه- از سینه‌ام؛
هرچه گفتم غم برو، غم از دلم بیرون نرفت

از همان روزی که با ذکر تو دم در سینه رفت
چونکه یا معصومه گفتم بازدم بیرون نرفت

چون دلم راهی مشهد گشت بر گرد ضریح
هم از این مجموعه بیرون رفت هم بیرون نرفت

درحقیقت این خودش اوج کریمه بودن است
مجرم از صحن تو حتی متهم بیرون نرفت

ای دل اندر صحن‌هایش از پریشانی منال
مُحْرِم از حد حریمش یک قدم بیرون نرفت

دست پُر گرچه نیامد هیچ‌کس اینجا ولی
دست خالی هم کسی از این حرم بیرون نرفت

از حرم که هیچ، حتی شک ندارم زائرت؛
دست خالی از خیابان اِرَم بیرون نرفت


#شاعر : #مهدی_رحیمی

" *اشاره به موسی بن خزرج است که در طول هفده روز اقامت حضرت معصومه سلام‌الله علیها عبادتگاهش منزل حضرت گشت و به بیت‌النور شهرت یافت."

#رسانه_باشید
🆔 @shohada72_313