فراشعر "پیامبران الهی : داود نبی "
《یا داوودُ اِنّا جَعَلناکَ خلیفهً فی الاَرضِ فَاحکُم بَینَ النّاس ِ بالحَقِّ وَ لا تَتَّبِع الهَوی فَیُضِلَّکَ عَن سَبیلِ الله ِ اِن الَّذینَ یَضِلّونَ عَن سَبیلِ اللهِ لَهُم عَذابَُ شدیدَُ بِما نَسوا یَومِ الحِساب ِ .
ای داوود ! ما تو را خلیفه و در زمین قرار دادیم ؛ پس در میان مردم به حق داوری کن و از هوای نفس پیروی مکن که تو را از راه خدا منحرف سازد؛
کسانی که از راه خدا گمراه شوند ، عذاب شدیدی به خاطر فراموش کردن روز حساب دارند!
آیه ی ۲۶ سوره ی ص 》
🌫پروانه هایی
که میان شعله های آتش
به بندگی می رسند
سیر تکامل ما را
در سوختن تصویر می کنند.
تصویرگران عاشق
عاشقان تصویر گر
هر پروانه , یک پیامبر است ,بنده ای عاشق , که در مسیر توحید به سوخته جانی رسیده است ..
متن این بار فضای توحیدی اش را به داود گره زده است
زره معیاری می شود
برای او که ، از نسل آفتاب است
و بر مدار عشق
وامدار شکوه بندگیست .
جرقه ی راوی
جرقه ی متن
جرقه ی اندیشگانی مولف
وقتی
پای سنت های فرارو در میان باشد
این جرقه ها
آغاز شهودند ...
و متن شناور می شود در ابعاد لحظه ها
تا شکافتن پیله را
آغاز پرواز را
بر بوم زمین به تصویر کند
وطن، یعنی زمین
با تمام خشکی ها و آب ها
با تمام پدیدارها
که از آن جان گرفته اند
آری،
زمین تنها موطن حقیقی ماست
به خصوص وقتی پای فلسطین و مکه در میان باشد
اسب، صحرا و آغاز نبرد
این بار سنگ و فلاخن
سرنوشت پاک نهادان و
سرنوشت متن را ، رقم می زند
سنگ هایی که برگزیده می شوند
بر پایان پادشاهی زنجیر ها
تندیس تاریکی در هم می شکند
ستاره ای
بر مدار حقیقت متولد می شود
تندیس فصل ها
تندیس آفتاب
تندیس ماه
تندیس هر چه پدیدار را
که وقتی حضرت حق
بخواهد تجلی کند ,
ناپدید خواهند شد بتها
نور می پاشد بر سطور متن
جهان برای حکومت صدیقان
تشنه است.
باید چهارچوبه های ذهن بشر می شکست
این بار
با دست های پیامبری
که سلطنت دنیا را هم خدا به او بخشید
سنگر بندگی
گاهی چاه ،
گاهی زندان ،
و گاهی یک کاخ است
گاهی کلیسا
و گاهی مسجد
تا خداوندگار نظرش چه باشد
🌫چند پری دریایی
فراز آمده آبهای جهان را
به حکم خوانش متنی که در آن
یکی از صد و بیست و چهار هزار پیامبر
به نام خداوند
قیام کرده است .
ایمان می آورند بر قداست اشک ها
که طراوت باران است
به گاه سجده
به گاه استغفار و توبه
در متن هنگامه ای بر پا می شود
کلاغ ها و
سیاهترین حرف ها
دهان به دهان می پیچد
فراروی متن
پایان یک سنت
دوباره
بر نگاه های بهت زده
بر فصل بی برگی
بهار جوانه می زند
هر پدیدار آینه می شود
تا کل را بازتاب دهد
کل بازتاب جز است
در عصر عریانیسم
و آینه ی وجود هر پدیدار منعکس می کند کل هستی را
مسیر آزادی
از میان شعله های دنیای زمینی
عطش توحید با نَفَس او
دمیده شد بر کالبد
کوه و دشت
و به زانو در آمدند
در پیشگاه محبوب
صبح و شام
تشعشع مناجاتشان
آسمان را
زمین را
نور را
عشق را
می بارد
اعجاز پیامبری اش
مشاعره ای لطیف اوست
با تمام هستی
آنجا که
فرشته ها هم آوا با
نوای ملکوتی مرغان عاشق
ترنم مخملین ستایش را
تا هفت آسمان اوج می گیرند
گوش ها
قلب ها
و روح در مسیر تعالی
مسخ می شوند
و به نام خداوند یکتا
مانند همیشه ی تاریخ
طنین انداز می شود
در همه ی جهان,
آه صوت داود
آه صدای توحید ..
#حبیبه_عزیزی#مکتب_اصالت_کلمە #مکتب_عریانیسم#آکادمی_عریانیسم ____
👇👇👇@sher_khobe____
👇👇👇@Maktabe_Oryanism