آخرین متن و حواشی دانشگاه صنعتی شریف
از بزرگترین رسانه دانشگاهی کشور
تلفن: ۰۲۱۶۶۱۶۶۰۰۶
سایت: daily.sharif.ir
ارتباط با ما: @sharifdaily_admin
فضای مجازی: zil.ink/sharifdaily
آدرس: تهران، دانشگاه صنعتی شریف، خیابان پژوهش،
بین روابط عمومی و دانشکده برق
❇️ شبیه ما نبود، ولی قاطی ما بود. موهای کمپشت ولی بلند بور، لباس سیاه ساده، کولهپشتی و عینک قرمز مشخصات ظاهری مردی بود که نه به خاطر ظاهرش، بلکه به خاطر روایتهای جذاب دانشجوهای کلاسش توجه همه را به خود جلب کرد. #آندره_بایر، جوان ۳۶ سالهای بود که از فیزیک زده شد و راه فلسفه را پیش گرفت. استادیار دانشگاه فنی برلین ابتدا قرار بود فقط برای ارائه یک سمینار به دانشکده مهندسی شیمی و نفت بیاید، اما مسئولین دانشکده وقتی سیلابس دوره او را شناختند، دوره کوتاه حضور وی را به یک درس دو واحدی ارتقا دادند. کاری که زحمت بسیار داشت، ولی بازخوردها نشان داد که ارزشش را داشت.
🔸#پیمان_ملکمحمدی در گفتوگوی کوتاهی که با آندره داشت، هم از چگونگی رسیدنش به فرم و محتوای دورهای که تدریس میکرد، پرسید، هم از تجربه حضورش در ایران و برخورد با دانشجوهای ایرانی و هم از زندگی شخصیاش. همچنین گپوگفتشان به آموزش پولی و بودجه دانشگاهها و آموزش عالی و ارتباط صنعت و دانشگاه هم رسید.
🔸 آندره از کارت نشان دادن دانشجوها موقع ورود به دانشگاه تعجب کرده بود: «در آلمان همه دانشگاهها باز است. همه کلاسها باز است. فقط اتاق استادان بسته است و نمیتوانی هنگام کار کردنشان وارد اتاقشان شوی، اما اماکن عمومی همواره باز هستند. تو میتوانی حتی اگر عضو دانشگاه نباشی وارد کلاسها شوی و بحث کنی.»، دانشجوهای سر کلاسش را افرادی میدید که «رشتههایشان را دوست ندارند. کمابیش دانشگاهشان را دوست دارند و قطعا زندگیشان را دوست دارند. آنها دائما در حال مبارزه و تلاشاند.» و از تعداد زیاد دانشجوهایی که به فکر مهاجرت هستند، سورپرایز شده بود: «خیلیها درباره این حرف میزنند. وقتی با دانشجوها حرف میزنی، همه میگویند میخواهیم اپلای کنیم. دیوانهکننده است. من آنها را به رفتن و بازگشتن تشویق میکنم. این وظیفه شماست که کارهای اینجا را انجام دهید.»
🔸 این #گفتوگو را که در شماره ۷۷۴ روزنامه چاپ شده، در سایت روزنامه میتوانید بخوانید.
❇️ یاد و خاطره زندگیام در اینجا با یکچیز به صورت خیلی جدی گره خورده و از آنجایی که موضوعِ مورد علاقه توست، نامه را درباره آن مینویسم؛ موضوعی که در ایران، گاهی خیلی شیرین و لطیف بر پنجرههای اتاقت ضربه میزند و روحت را جلا میدهد و گاهی زمین را با فرشی سفید میآراید، اما این مسخرهبازیهای شاعرانه فقط برای ایران است. اینجا زندگیات را به فنا میدهد. اینجا آبوهوا نشانگر چرخه زیبای طبیعت و ننهسرما و این حرفها نیست. اینجا خیلی خرتوخرتر است.
🔸 وقتی در ایران هستی، روزهای معمولی و آفتابی را پشت سر میگذاری و وقتی بالاخره یک بارانی هم سر میرسد از آن نهایت استفاده را میبری. اما اینجا کلا یکسری باران کاملا رندوم را تجربه میکنی که آن وسطمسطها یک هوای صرفا ابری را هم گنجاندهاند. طوری که استادانم سریع پیشنهاد میکنند که «برو از این هوای لذتبخشِ صرفا ابری لذت کامل را ببر!». افسانههایی هم وجود دارد اینجا که پدر و مادرها برای کودکانشان تعریف میکنند تا شبها خوابشان ببرد؛ افسانههایی از توپ زرد و درخشانی که در آسمان وجود دارد و اگر روزی آن را ببینی، حس عجیب و غیرقابل وصفی بر روی پوستت حس میکنی. به خدا عزیزم باید بیایی اینجا و تشنج ملت را ببینی وقتی کمی آفتاب به زمین میتابد. سریع همه وسایل را جمع میکنند و در محلی به مساحت یک متر در یک متر که آفتاب به آن میتابد اتراق میکنند و با حرکت آفتاب دوباره به سمت آن میخزند.
🔸 یادت است که در ایران به ابرها نگاه میکردیم و یکی شبیه تولهسگی از نیمرخ و دیگری شبیه فیلی از پشت بود؟ خب اینجا از این مسخرهبازیها خبری نیست. اینجا اولین کاری که باید بکنی یادگیری انواع ابرهای موجود در آسمان است. اینجا مثل ایران روزها به بارانی و غیربارانی دستهبندی نمیشود. اینجا همه روزها بارانی است، اما ابرها به صورت شیفتی در منطقه یکدیگر را در اصطلاح «تگ» میکنند و وارد رینگ میشوند. به همین دلیل اگر به ابرها مسلط باشی، کومولونیمبوس را گوشه رینگ منتظر میبینی و به قَدَرِ الهی در گوشه دیگری از شهر پناه میبری. میبینی عزیزم؟ وقتی مجبور باشی به صورت روزانه با دویدن از ابرها جلو بزنی، دیگر باران آن صفای همیشگیاش را ندارد؛ اما به جایش اینجا آفتاب صفای دیگری دارد.
❇️ شروع کردم به نوشتن نامه، اما نمیدانم چطور شروع کنم. دیگر لفظ «چطوری جان دل» معنی رمانتیک خودش را از دست داده، پس به همان سبک «سلام عزیزم سلام» کلاسیک برمیگردم.
🔸 اولین نامه را میخواهم با موضوع مورد علاقهات آغاز کنم. قسمت شود بیایی و ببینی که اینجا این اروپاییها برای جابهجایی این تولهسگهاشان چه مسخرهبازیهایی که درنمیآورند؛ بچههایشان را عرض میکنم البته. وقتی در شهر راه میروی، بچههایی را میبینی که هرکدام در کالسکهای متفاوت، مردد در انتخاب بین هیچکاری نکردن و یا باز هم هیچکاری نکردن، از این طرف به آن طرف میروند. حتی اگر علاقهای هم به بچهها نداشته باشی، بالاخره چشمت به جوار خودشان و تخت پادشاهیشان میافتد. آن موقع است که به فکر میافتی؛ به فکر این که این نیموجب چربی عجب امکاناتی دارد برای خودش. همهشان از پوششی پلاستیکی به عنوان سانروف استفاده میکنند تا موقع باران، که اینجا قطع و وصلیاش از اینترنت ایران هم بیشتر است، بتوانند این مولدانِ آبِ دهان را خشک نگه دارند. اما این فقط کفِ امکانات است. مشخصات کالسکههای مخصوص دو بچه، سه بچه، یک سگ و دو بچه، دو سگ و یک بچه و الی آخر را باید در جدولی کامل برایت بفرستم.
🔸 عزیزم خدا نکند بخواهی اینجا دوچرخهسواری کنی. اینجا کسی جلویت را نمیگیرد ولی خودت بیخیال میشوی، چون وقتی به دوچرخه دیگری نزدیک میشوی، نهتنها باید خودِ دوچرخه را بپایی، بلکه یک متر جلوتر، یک متر عقبترش و خلاصه به شعاع یک متری از دوچرخه را نیز باید نگاه کنی، چون ممکن است یکی از این تازهبهدورانرسیدهها لمداده در سرای همایونیاش، شست پا به دهان، به یک جای دوچرخه متصل باشد. تازه خیلی وقتها یک تولهسگ دیگر هم در جایی همان حوالی مشغول دویدن به دنبال دوچرخه است؛ تولهسگهایشان را واقعا عرض میکنم البته. حالا دیگر رانندگی با ماشین در این وضعیت را به عنوان تکلیف خانه به خودت واگذار میکنم. خلاصه اینقدر تنوع این ارابههاشان بالاست که حس میکنی گاراژ مخصوصی دارند که در آنجا مانند GTA میتوانند کالسکه را اسپورت کنند. ببخشید که موضوع مورد علاقهات را اینقدر مورد حملهی غرهایم قرار دادم ولی دستآویزی بود برای باز کردن بحث و پنهان کردن دلتنگیام برایت!
🔸 امیدوارم که زودتر بیایی اینجا که با هم دلمان برای تولهسگهای وطنی تنگ شود؛ این بار انتخاب با خودت!
❇️کشور آلمان با وجود این که تعداد مبتلایان بسیاری زیادی دارد، اما نرخ مرگومیر در این کشور نسبت به دیگر کشورها بسیار پایینتر است. یکی از دلایل این امر تعداد بالای تستهای انجام شده در این کشور است. براساس یکی از تخمینها آلمان در حال حاضر نزدیک به ۵۰۰۰۰۰ تست در هفته انجام میدهد که رقم بسیار بالایی است. در نتیجه با شناسایی افراد مبتلا به ویروس در مراحل اولیه میتوانند به سرعت افرادی را که با فرد مبتلا در تماس بودهاند شناسایی و آنها را قرنطینه کنند. همچنین گفته میشود که اکثر افرادی که در آلمان به این ویروس مبتلا شدهاند از قشر جوان جامعه هستند و شاید این نیز دلیل دیگری برای نرخ پایین مرگومیر در این کشور باشد.
🔸 اولش فقط خبری بود در خروجی خبرگزاریها که گریبان مردم مشرقزمین را گرفته، تصاویرش را که میدیدیم مو بر تنمان سیخ میشد و یاد فیلمهای آخرالزمانی میافتادیم ولی میگفتیم کسی که خفاش میخورد، پای تبولرزش هم مینشیند و این مرض قرن بیستویکمی فرسنگها با ما انسانهای خوشغذا فاصله دارد. حالا هر چه بود و نبود، یکماهی بیشتر این خیال خوش سر کارمان نگذاشت و اسفند که آمد، #کرونا یکی بعد از دیگری کاری را کرد که اسکندر و چنگیز نتوانستند به این سرعت و کیفیت از پسش برآیند.
🔸 برای اینکه کمی ملموستر وضعیت کشورهای درگیر با کرونا را حس کنیم و فقط به گزارش خبرنگارهای صداوسیما بسنده نکرده باشیم، رفتیم سراغ دانشجوهایی که میشناختیم و ازشان خواستیم از زندگی مردم در شرایط همهگیری بیماری، اقدامات دولت برای کنترل شیوع، فرهنگ رفتاری مردم و حالوهوای جامعه کرونازده برایمان بگویند.
🌟شماره 747 روزنامه شریف منتشر شد. در این شماره میخوانید:
◀️ عصری جدید در حال ظهور / معرفی ساز و کار ارزهای دیجیتال(ص4) ◀️ هر دانشجو یک بمب است / خلاصه سخنرانیهای افتتاحیه اولین کنفرانس کارآفرینی(ص3 / #فراز_ملاجعفری) ◀️ دیروز شعر، امروز کامنت / #سرمقاله( #سحر_بختیاری) ◀️ مارال، یک مکانیکی / مراسم رونمایی از رمان یک استاد شریفی(ص2 / #کیوان_شعبانی) ◀️ یک سوزن به خودمان / #نامه_وارده(ص2 / #محمدجواد_شاکر) ◀️ کجا چی برگزار کنیم؟ / راهنمای انتخاب سالن مناسب برای برگزاری رویدادی در دانشگاه(ص6 / #پیمان_ملکمحمدی_نوری) ◀️ آزادی خوب است ولی در سایه احترام / نامه معاونت فرهنگی به دبیر جامعه اسلامی دانشجویان(ص7 / #هزارقلم) ◀️ میانترم، بلبل و دیگران / #وصلهپینه(ص8 / #محمدحسین_قاسمی)
🌟شماره 741 روزنامه شریف منتشر شد. در این شماره میخوانید:
◀️ فضیلت با چاشنی تواضع دلنشین است / گزارش ویژه روزنامه از مراسم بزرگداشت دکتر #مریم_میرزاخانی (ص 4) ◀️ ثمره شریف / #سرمقاله (#محمدرضا_تابشپور) ◀️ همه از « #دال» حمایت کنیم / تهمتهای ناروا به یک استارتآپ شریفی (ص2) ◀️ روزنامهنگار درونت را بیدار کن / خلاصهای از کارگاه روزنامهنگاری 24 آبان (ص3 / #حسین_شاهرخی) ◀️ مهمان ویژه انجمن علمی صنایع / مدیر زنجیره تأمین یونیلیور در آمفیتئاتر مرکزی (ص3 / #نیلوفر_زمانی) ◀️ دیدار #سعد_حریری با رهبر انقلاب / #سیاحت_در_سیاست (ص3) ◀️ بیکار ننشستیم / گزارش بخشی از امدادرسانی جامعه شریف به زلزلهزدگان (ص6 / #پیمان_ملکمحمدی_نوری) ◀️ واقعا در ایران این کار را کردید؟ / صحبتهای دکتر #محسن_دهنوی در برنامه #حالا_خورشید (ص7 / #هزارقلم) ◀️ کنکوری که سراسری نبود / #تاریخ_شفاهی (ص7 / #علیرضا_زمانی) ◀️ انتخاب واحد در روسیه / #وصلهپینه (ص8 / #محمدحسین_قاسمی)