«متواضع، سختکوش و بیباک»
❇️ اول بار که
مریم را دیدم، پانزده سالش بود. یک دوره تابستانی در دانشگاه صنعتی شریف راه انداخته بودیم تا بچههای دبیرستانی علاقهمند را با مطالب شوقآفرین و انگیزهبخش در زمینه ریاضیات آشنا کنیم. حدود صد نفر دختر و پسر پانزده، شانزده ساله در دوره شرکت داشتند، ولی از همان روز اول همه فهمیدند که
مریم با آن جثه کوچک کاملا متفاوت است! در این دوره از مطالب ساده شروع میکردیم و در هر موضوعی مطالب پیشرفتهای هم مطرح میشد. یکی از استادان یک مثال خاص از یک مسئله را در زمینه نظریه گرافها که جنبه شهودی خوبی داشت، در کلاس مطرح کرد و به بچهها گفت هرکس یک مثال دیگر پیدا کند، هزار تومن جایزه میگیرد. بعد از مدتی،
مریم حالت کلی مسئله را اثبات کرد و شد اولین مقاله تحقیقاتیاش که در پانزده سالگی منتشر کرد!
🔸 مریم در دوره راهنمایی با یکی از همکلاسیهایش به نام رویا بهشتی رفاقت مشفقانهای پیدا کرد که در همه امور زندگی و کار و تحصیل با هم رابطه صمیمانهای داشتند. رویا نقل میکند که
مریم در سال دوم راهنمایی در آخر سال در درس ریاضی نمره ۱۶ گرفت و به قدری ناراحت شد که گفت دیگر هرگز دنبال ریاضیات نخواهد رفت، ولی وقتی تعطیلات تمام شد و پاییز دوباره به مدرسه برگشتند،
مریم عوض شده بود و دیگر در حل سختترین مسئلههای ریاضی کسی جلودارش نبود، امری که تا آخر عمرش ادامه پیدا کرد.
مریم خودش ذکر میکند که اوایل به نویسندگی علاقه داشت و میخواست نویسنده شود و با شوق و علاقه رمانهای زیادی را میخوانده است، ولی برادر بزرگترش، آرش او را با مسئلههای ریاضی شوقآفرین آشنا میکند و کمکم علاقهاش به ریاضی جلب میشود و محیط مدرسه و دوره تابستانی دانشگاه شریف و شرکت در المپیاد ریاضی او را در مسیری قرار داد که سرانجام یک ریاضیدان حرفهای تراز اول شد، و جالب اینکه علاقهاش را همچنان به قصهگویی حفظ کرده بود و حل مسئلههای پیچیده ریاضی هم برایش به نوعی با قصهگویی همراه بود.
🔸 یکی از استادان جوان دانشکده در آن دوره به نام دکتر سعید اکبری یک درس در دوره دکتری در زمینه نظریه الگوریتمی گرافها ارائه کرده بود که
مریم هم این درس را گرفته بود. دکتر اکبری به عنوان یکی از تکالیف درسی یک مسئله بسیار دشوار را که بیش از بیست سال بود حل نشده بود، به بچهها میدهد و برای آن ده دلار هم جایزه میگذارد و البته ذکری به میان نمیآورد که این مسئله بیست سال است حل نشده است. بعد از چند روز
مریم راه حل مسئله را ارائه میکند و ده دلار جایزه را میبرد. حل مسئله در یکی از ژورنالهای معتبر منتشر میگردد. بعد اتفاق بامزهای میافتد، بنیاد ملی علوم در آمریکا یک طرح پژوهشی را که در زمینهای شبیه به این مسئله بود، برای بررسی و داوری نزد
مریم میفرستد و او را «پروفسور
میرزاخانی» خطاب میکنند، در حالی که هنوز دانشجوی سال سوم دوره کارشناسی بود! شایان ذکر است که راه حل
مریم بعدها به عنوان یک مطلب کلاسیک در کتابهای درسی پیشرفته نیز چاپ شد.
🔸 تابستان سال ۲۰۱۴ کنگره ریاضیدانان در سئول (کره جنوبی) برگزار میشد و از اطراف و اکناف شایعه اهدای مدال فیلدز (Fields Medal) به
مریم به گوش میرسید و
مریم که عازم کره شد، احتمالش برایمان بیشتر شد تا اینکه رسما اعلام شد که مدال فیلدز به او تعلق گرفته است، شاید از همان نوجوانی
مریم هم این احتمال را میدادیم تا اینکه بالاخره محقق شد و پرواضح است که خیلی خوشحال شدیم.
مریم که از کره برگشت، استنفرد آماده شده بود که جشن مفصلی به افتخار او برگزار کند، ولی با همان تواضع همیشگیاش به هیچوجه زیر بار نرفت و فقط یک مراسم عصرانه مختصری به افتخارش برگزار گردید.
🔸 دکتر
#یحیی_تابش، استاد بازنشسته و رئیس سابق دانشکده
#ریاضی خاطراتی از
#مریم_میرزاخانی را در شماره پاییز فصلنامه معرفی و نقد کتاب تهران ذکر کرده است. این خاطرات را در
سایت روزنامه میتوانید بخوانید. خلاصه این خاطرات نیز در صفحه
توییتر دانشگاه منتشر شده است.
@sharifdaily