•|غُلامِحُسَـــــین|•

#زخمی
Канал
Логотип телеграм канала •|غُلامِحُسَـــــین|•
@shahid_saberiПродвигать
136
подписчиков
6,39 тыс.
фото
1,16 тыс.
видео
1,81 тыс.
ссылок
کـانال رسمی شهید مدافع حریم ولایت میـــــرزا مــهدی صابــری "غلامحسین" فرمانده گروهان حضرت علی اکبر(ع) لشکـــــــــر ســـــــــــرافراز فــاطمیـون با مدیریت خانواده شــهید | ارتبـــاط با خادمین @Seyed_meisam76 | @karbala19427
#انالله‌واناعلیه‌راجعون

▪️متاسفانه امروز عصر بر اثر انفجار بمب در مقابل مدرسه دخترانه حضرت سیدالشهدا "علیه السلام" در ناحیه ۱۳ در منطقه شیعه نشین غرب کابل، ۳۵ دانش آموز #شهید و ۶۰ نفر #زخمی شدند.

▪️چه بسیار #دردناک است که در این ماه مبارک #رمضان، گــروهک تروریستی کور دل و جاهل #طالبان، اینگونه به کودکان شیعیان حمله ور میشوند و سربازان علم و دانش را مظلومانه به خاک و خون می کشند.

▪️لعن و نفرین ابدی مظلومان تاریخ بر این گروه سفاک و وحشی و تمام کسانی که از این جلادان حمایت میکنند.

▪️•|@shahid_saberi
#شجاعت

🍃به قطع و یقین شهید "مهدی صابری" فرمانده گروهان خط شکن "حضرت علی اکبر" علیه السلام یکی از #شجاع‌ترین و #دلیرترین فرماندهان میدانی لشکر فاطمیون بود

🍃در یکی از عملیات ها در شهر #حلب در حالی که #دشمن تکفیری با موشک های بسیار پیشرفته #کورنت و #تاو نسل ۲ " اهدایی #اسرائیلی ها و #آمریکایی ها به جبهه النصره و ارتش آزاد" ادوات زرهی رو به آتش میکشید و به همین علت هم هیچ تانک و نفربری جرات مانور قدرت در آن عملیات رو نداشت

🍃به آقا مهدی اطلاع می دهند که عده ای از رزمندگان فاطمیون #زخمی شده اند و به دلیل آتش سنگین دشمن و از جمله استفاده از موشک های هدایت شونده تاو ، امکان جابجایی #مجروحین وجود نداره

🍃این فرمانده شجاع بدون تردید و مصلحت اندیشی های دنیوی سراغ یک نفربر میره و با علم به اینکه ممکنه مورد اصابت #موشک قرار بگیره و زنده زنده در #آتش بسوزه ابراهیم وار، وارد آتش میدان دشمن میشه و تک و تنها به سراغ مجروحین میره و همه اونها رو یکی یکی سوار نفربر میکنه و به سلامت بیرون میاد

🍃پ.ن: امام صادق علیه السلام میفرمایند: سه کس اند که شناخته نشوند جز در سه جا: ۱-#بردبار شناخته نشود جز به هنگام خشم ۲- #شجاع شناخته نشود جز به وقت نبرد ۳- #برادر و دوست شناخته نشود جز به وقت نیاز

🍃بحارالانوار: جلد ۷۵ صفحه ۲۲۹

🍂•|@shahid_saberi
Forwarded from •|غُلامِحُسَـــــین|• (Deleted Account)
goo.gl/NeQsqc

وقتی رضایت #مادر رو گرفت راهی #سوریه شد؛ وقتی سوریه رسید در روز سه بار زنگ میزد

تا اینکه یه روز زنگ و زد گفت:
یه عده از بچه ها رو بردن #خط ؛ منو یکی از دوستام موندیم

مادر گفت:
مراقب خودت باش که #شهید یک باره گوشی رو قطع کرد؛ تا اینکه چند لحظه بعد دوباره زنگ زد و گفت ماشین بچه ها رو زدن بعضیا #شهید و بعضیا زخمی شدند

#فرمانده اومده میگه:
باید برید اونا رو برگردونید خودش هم زخمیه

#مادر دوباره گفت:
مراقب خودت باش بی بی زینب(سلام الله علیها) پشت و پناهت...

صدای #قاسم خیلی آروم بود با مادرش خداحافظی کرد و تماس قطع شد تا ده روز بعد...

مگه میشد پسری که روزی سه بار زنگ میزد حالا ده روز ازش خبری نشه؟

#مادر یه چیزایی فهمیده بود؛ توی همون روز دهم صدای زنگ خونه به صدا در اومد

ماه رمضون بود، همه خواب بودن، #مادر باصدای زنگ از جا بلند شد؛ گفت بلند بشید خبر #شهادت #قاسم رو آوردن

دو نفر از بزرگان فامیل بودن که اومدن داخل #مادر بعد سلام و احوال پرسی رفت اتاق خواب روی صندلی نشست و شروع کرد به #گریه کردن

کسی حرفی نمیزد حتی اونا هم چیزی نمیگفتن بابام پرسید #قاسم رو چیزی شده؟

یکیشون گفت:
#زخمی شده ولی #مادر توی اتاق بود، ما هم نمیتونستیم آرومش کنیم ...

میگفتیم چیزی نشده #قاسم زخمی شده ولی #مادر حرف خودشو میزد

میگفت #قاسمم #شهید شده اگه زخمی میشد خودش زنگ میزد؛ تا اینکه دوباره بابام ازشون پرسید:
تا اینکه یکیشون گفت آره #قاسم #شهید شده...

[شهید مدافع حرم #قاسم_فیاضی متولد: 1369 از شهدای #لشکرفاطمیون/ اعزامی پاکدشت]

کانال رسمی شهید مدافع حرم «مهدی‌صابری»
t.me/joinchat/BsmY8DzPRVKd4da7nNHsGw
goo.gl/NeQsqc

وقتی رضایت #مادر رو گرفت راهی #سوریه شد؛ وقتی سوریه رسید در روز سه بار زنگ میزد

تا اینکه یه روز زنگ و زد گفت:
یه عده از بچه ها رو بردن #خط ؛ منو یکی از دوستام موندیم

مادر گفت:
مراقب خودت باش که #شهید یک باره گوشی رو قطع کرد؛ تا اینکه چند لحظه بعد دوباره زنگ زد و گفت ماشین بچه ها رو زدن بعضیا #شهید و بعضیا زخمی شدند

#فرمانده اومده میگه:
باید برید اونا رو برگردونید خودش هم زخمیه

#مادر دوباره گفت:
مراقب خودت باش بی بی زینب(سلام الله علیها) پشت و پناهت...

صدای #قاسم خیلی آروم بود با مادرش خداحافظی کرد و تماس قطع شد تا ده روز بعد...

مگه میشد پسری که روزی سه بار زنگ میزد حالا ده روز ازش خبری نشه؟

#مادر یه چیزایی فهمیده بود؛ توی همون روز دهم صدای زنگ خونه به صدا در اومد

ماه رمضون بود، همه خواب بودن، #مادر باصدای زنگ از جا بلند شد؛ گفت بلند بشید خبر #شهادت #قاسم رو آوردن

دو نفر از بزرگان فامیل بودن که اومدن داخل #مادر بعد سلام و احوال پرسی رفت اتاق خواب روی صندلی نشست و شروع کرد به #گریه کردن

کسی حرفی نمیزد حتی اونا هم چیزی نمیگفتن بابام پرسید #قاسم رو چیزی شده؟

یکیشون گفت:
#زخمی شده ولی #مادر توی اتاق بود، ما هم نمیتونستیم آرومش کنیم ...

میگفتیم چیزی نشده #قاسم زخمی شده ولی #مادر حرف خودشو میزد

میگفت #قاسمم #شهید شده اگه زخمی میشد خودش زنگ میزد؛ تا اینکه دوباره بابام ازشون پرسید:
تا اینکه یکیشون گفت آره #قاسم #شهید شده...

[شهید مدافع حرم #قاسم_فیاضی متولد: 1369 از شهدای #لشکرفاطمیون/ اعزامی پاکدشت]

کانال رسمی شهید مدافع حرم «مهدی‌صابری»
t.me/joinchat/BsmY8DzPRVKd4da7nNHsGw
•|غُلامِحُسَـــــین|•
#قول_میدم_برای_عمه_ام_عباس_باشم. ‌#شب_عملیات،فرمانده بخاطر ڪم سن بودن سید علی اصغر ، دستور میده #پشتیبانی باشہ . سید علی اصغر به دنبال فرمانده ، اتاق #فرمانده_اصلی میره و بدون هیچ مجالی می گہ ، اسممو خط بزنین من میخوام برگردم ایران . جواب میدن دلیل #برگشتت…
#به_آرزوی_شهادتش_رسید.

۹ نفر از شیر بچہ های #فاطمیون
در باغ مثلثی ، واقع در #حلب تو #محاصره ۱۰۰ نفری دشمن قرار می گیرن ، ڪہ بی اطلاع از وجود این پایگاه بودن .

ب سید علی اصغر و همرزمش دستور داده میشه ڪہ برن و تا یه قستمی ڪہ می تونن حواس #دشمن پرت ڪنن تا بقیہ بتونن #جونشونو نجات بدن .

در بین راه #تیر بہ پای سید علی اصغر میخوره و #زخمی میشہ، خمیده و خیزان هردو خودشونو بہ جای مقرر شده میرسونن .

بعد چندی #درگیری بینشون ، تیر دوم میخوره ب خرج #آرپی_جی،آرپی جی #منفجر میشہ

و سید علی اصغر ، بعد از ۴ روز #تشنگی_و_گرسنگی و محاصره با انفجار آرپی جی ڪہ بہ #پشتش بسته بوده،بین دشمن مانند #مادرشون_حضرت_زهرا_(س) میسوزن .


#شـ‌هـادت_گوارای_وجودت_ای_شیر_مرد_فاطمی

https://goo.gl/7Y4hU0


ڪانال فرمانده شھید«مھدی‌صابری»
telegram.me/joinchat/BsmY8DzPRVKd4da7nNHsGw
خاطره ای از شھید«مھدی صابری»



روز اول تو #پادگان وقتی دیدمش یه حسی منو به سمتش برد

ازش خوشم اومد یه #اخلاق و یه قیافه خاصی داشت

از قضا با هم تو یه #گروهان افتادیم ؛روز اول خیلی خوش حال بودیم همه
#مھدی خیلی جوون مرد بود

باهم تو #یگان تخریب افتادیم عشقش حضرت #علی_اڪبر(ع) بود

روی جلیقش با یه خط قشنگ نوشته بود یا حضرت #علی_اڪبر(ع) ارادت خاصی داشت

روز آخر من به دلایلی ترڪ از دوره خوردم

یڪی از همرزماش میگفت:
تو #عملیات؛اول ترڪش #خمپاره گرفت به پاش

پاشو با دستمال بست #فرمانده بهش گفت:
#مھدی برگرد عقب #زخمی شدی

گفت:
حاجی نامردیه بچه هارو تنھا بذارم

#دشمن میخواست بچه هارو دور بزنه قیچی ڪنه

#مھدی فھمید با یڪی دیگه از بچه ها رفتن جلوشونو بگیرن

#علی_اڪبر وار رفت و زد به دل #دشمن و به آرزوش رسید

پ.ن:
#مھدی_داداش شب جمعه ڪه دور #اباعبدالله(ع) جمع شدین
خدایی به #آقا بگو یه سری از بچه ها خیلی شوق #شھادت دارن
شفیعمون شو
والله خیلی دلم واست تنگ شده...

تصویری از شھید«مھدی صابری» در ڪنار همرزمانش با پرچم افـغـانـستـان

http://s3.img7.ir/OqXG5.jpg



ڪانال فرمانده شھید«مھدی‌صابری»
telegram.me/joinchat/BsmY8DzPRVKd4da7nNHsGw
خاطره ای از شھید«مھدی صابری»



روز اول تو #پادگان وقتی دیدمش یه حسی منو به سمتش برد

ازش خوشم اومد یه #اخلاق و یه قیافه خاصی داشت

از قضا با هم تو یه #گروهان افتادیم ؛روز اول خیلی خوش حال بودیم همه
#مھدی خیلی جوون مرد بود

باهم تو #یگان تخریب افتادیم عشقش حضرت #علی_اڪبر(ع) بود

روی جلیقش با یه خط قشنگ نوشته بود یا حضرت #علی_اڪبر(ع) ارادت خاصی داشت

روز آخر من به دلایلی ترڪ از دوره خوردم

یڪی از همرزماش میگفت:
تو #عملیات؛اول ترڪش #خمپاره گرفت به پاش

پاشو با دستمال بست #فرمانده بهش گفت:
#مھدی برگرد عقب #زخمی شدی

گفت:
حاجی نامردیه بچه هارو تنھا بذارم

#دشمن میخواست بچه هارو دور بزنه قیچی ڪنه

#مھدی فھمید با یڪی دیگه از بچه ها رفتن جلوشونو بگیرن

#علی_اڪبر وار رفت و زد به دل #دشمن و به آرزوش رسید

پ.ن:
#مھدی_داداش شب جمعه ڪه دور #اباعبدالله(ع) جمع شدین
خدایی به #آقا بگو یه سری از بچه ها خیلی شوق #شھادت دارن
شفیعمون شو
والله خیلی دلم واست تنگ شده...

تصویری از شھید«مھدی صابری» در ڪنار همرزمانش با پرچم افغانستان در لینڪ زیر برای اولین بار قابل مشاهده میباشد:
https://goo.gl/QaqhoZ



ڪانال فرمانده شھید«مھدی‌صابری»
telegram.me/joinchat/BsmY8DzPRVKd4da7nNHsGw
اگه برگردم #نامردیه...



قبل از #شهادتش ترکش به پاش گرفته بود و پاچه ی #شلوارش رو از زانو به پایین پاره شده بود

اومد پیش #من

دیدم که پاش #زخمی شده

گفتم پاچه ی #شلوارت کو؟

باخنده گفت: #ترکش بُردش

بهش گفتن که دیگه برگرد عقب برا #مداوا

اما مثل همیشه رفت #خط...

بعد شنیدم که: #فرمانده شون بهش گفته بود که برگرد عقب چون زخمی شدی

#شهید گفت که اگه برگردم نامردیه،بچه ها تنها می مونن...

اینجا بود که #فرمانده گفت بهت دستور میدم که بری پایین و هرچی نیروی کمکی هست بفرستی بالا

درحال پایین اومدن از #تل_قرین باخودش قرآن زمزمه میکرد که ناگهان #تیر به پهلوش میخوره و...

http://l1l.ir/4tp



─═हई╬«ڪاناڸ رسمے شــ‌هید مہدے صابرے»╬ईह═─
telegram.me/joinchat/BsmY8DzPRVJlISmZRYZ3ZA
خاطره ای از یکی از #همرزمان شهید«غلامرضا خاوری فر»



🔷نمیدونم از کجا باید شروع کرد ولی #شهید_خاوری_فر یا بهتر بگم #استاد،برامون هم #پدر بود هم استادمون

🔶خیلی #دلسوز بود،اکثر وقتا رو کارای اشتباه بچه ها سرپوش میزاشت تا بقیه نفهمن یا سرشون داد میزد اینکارو نکنید اینطور رفتار نکنید بهتر بگم #نصیحت میکرد

🔷بعدا میومد #اتاق٬ خودش٬ ناراحت بود که چرا اینطور باهاشون حرف زدم با اینکه نصیحت کرده بود تا معذرت نمیخواست انگار عذاب وجدان داشت

🔶فرمانده #خاوری خیلی آدم خوبی بود واقعأ حقه ما نبود مارو تنها بزاره بره من یکی که خیلی دلم هواشو کرده حتی نتونستم بیام #خاک_سپاریش

🔷ناراحتم آخه #سوریه بودم با اینکه من یک سال دارم #خدمت میکنم فقط چهار ماه باهاش بودم یعنی میشناختمش

🔶از #زخمی بودنم خبر داشت نمیذاشت تو #هجوما شرکت کنم ناراحت از اینم چرا #فرماندهای خوبمونو اینطور به سادگی از دست میدیم

🔷همیشه میگفت: بچه ها رو میبینم #انرژی میگیرم #روحیه میگیرم ولی روز آخر که میخواست بره #هجوم خیلی عجله داشت

🔶دید دارم #قهوه میخورم گفت: واسم قهوه درست میکنی؟گفتم چرا که نه؟

🔷درست کردم خورد رفت با #خانوادش تلفنی صحبت کرد بعد سریع رفت حمام برای #غسل_شهادت انگار خبر داشت

🔶بعد با چند نفر #عکس گرفت بعد سری بچه هارو سوار کرد و رفت که فرداش اون چیزی که نباید میشنیدم شنیدیم

🔷ولی الان ازش تنها چیزایی که باقی هست خاطره هاش و #مرکز_آموزشی که تا حالا پا برجاست به اسم خودش و تا هر وقتم بتونیم نگه میداریم

🔶من و همه بچه ها به خودمون #افتخار میکنیم همچین #استاد و #فرمانده ای داشتیم و اسمشو با افتخار میاریم

روحش شاد یادش گرامی باد



🔹کانال رسمی شهید #مهدی_صابری🔹
https://telegram.me/joinchat/BsmY8DzPRVJlISmZRYZ3ZA