📚 #کتابخوانی📖 #پرواز_در_سحرگاهاین قسمت : دیدار
اولین باری که اسم محمد غفاری به گوشم خورد زمانی بود که اطلاعیه ای بر دیوار نقش بست. {محمد جان شهادتت مبارک}
تا تصویر زیبای محمد را دیدم باز این جمله ي مقام معظم رهبری
در ذهنم نقش بست:
»هنوز هم برای شهادت فرصت هست،
باید دل را صاف کرد«.خیلی دوست داشتم
ببینم که محمد آقا چطور دلش را صاف کرد؟! آن هم
در این جامعهای که طبق حدیث معروف: »نگه داشتن ایمان
در آخرالزمان مانند نگه داشتن آتش
در کف دست است.« مراسم تشییع و ختم و چهلم این شهید تمام شد. برخی ازدوستان پیشنهاد دادند که روی خاطرات شهید غفاری کار کنیم؛ زيرا حضرت آقا تأکید داشتند درباره ي این شهدا کار شود.اما دلم فعال به این کار راضی نبود!
در شرایطی که داغ جوان بر دل پدر و مادری نشسته، ما نباید به این داغ بیافزاییم. اما دریغ از گمان غلط! ما
در دیدار با خانوادهي آنها با پدری مواجه شدیم که از روز شهادت محمد تا به امروز حتی یک بار
در فراق جوانش پیراهن مشکی نپوشیده!! مادری صبورتر که صبر را از مکتب حضرت زینب کبری )س( به خوبی فراگرفته. با برادر و خواهر شهیدی مواجه شدیم که
در روز تشییع شهید پیراهن مشکی بر تن نداشتند! همه ي اینها نشانهای بر من غافل بود که خانوادهي شهید، این را به خوبی دریافته اند که شهدا از دست نمیروند، بلکه با شهادت به دست میآیند و حیات جاودانه ای میابند.
بالاخره با توکل بر خدا کار را شروع کردیم. به منزل شهید رفتیم. ابتدا وسایل شهید را که
در گوشه ای از منزل بود مشاهده کردیم. ساعت خونی شهید، پالک، انگشتر و...از کجا شروع کنیم؟ محمد آقا چه شخصیتی داشت؟ چه کنیم؟! آنچه که بیش از همه
در وسایل شهید جلوه میکرد قرآن متعلق به شهید بود. بسم اهلل گفتم و با ذکر مقدس یا زهرا)س( قرآن را باز کردم. چشمانم بهاری شد. آیات 45 و 46 سوره ي مبارکه ي حجر آمد! »ان المتقین فی جنات و عیون ٭ ادخلوها بسالم أمنین...
به یقین پرهیزکاران
در باغهای سرسبز بهشتی و
در کنار چشمه ها هستند. فرشتگان به آنها میگویند با نهایت سالمت و امنیت داخل این باغها شوید...« دیگر تردیدی برای ادامهي کار نمیدیدم. به یادجمالت سید شهیدان اهل قلم افتادم. همانجا کاغذ را برداشتم و با جمالت زیبای این شهید شروع کردم. به نام خدا. چه خوب گفته اند: »شهیدان را شهیدان میشناسند.« طبیعت بشری
در جستوجوی راحت و فراغت است و سامان و قرار میطلبد. یاران! سخن از اهل فسق و بندگان لذت نیست، سخن از آنان است كه اسالم آورده اند، اما
در جستوجوی حقیقت ایمان نیستند...
در جستوجوی مأمنی كه او را از مكر خدا پناه دهد؛
در جستوجوی غفلتكدهای كه او را از ابتالئات ایمانی ایمن سازد. غافل كه خانه ي غفلت پوشالی است و ابتالئات دهر، طوفانی است كه صخره های بلند را نیز خرد میكند و
در مسیر درهها آن همه میغلتاند تا پیوسته به خاك شود.
اگر كشاكش ابتالئات است كه مرد میسازد، پس یاران، دل از سامان بركنیم و روی به راه نهیم.
آه یاران! اگر
در این دنیای وارونه رسم مردانگی این است كه سر بریده ي مردان را
در تشت طال نهند و به روسیاهان هدیه كنند، ... بگذار اینچنین باشد. این دنیا و این سر ما!
#دیدار#زندگینامه_خاطرات_شهید_محمد_غفاری#پرواز_در_سحرگاه@shahdanzende