۱۶ سال بیشتر نداشت که
#مادر شد
و حالا این پسرک، نه تنها فرزند بلکه هم بازی و همه وجودش شده بود...
احمد قد کشید و بزرگ شد
و حالا از
مادر اجازه
#رزم مےخواست
این شیرزن لبنانی با جنگ بیگانه نبود
لبنان، سرزمینی نیست که به چشم استعمارگران نیاید...
اما سلام بدرالدین به پسر اجازه رفتن داد...
پسر رفت و
مادر به چشم خود مےدید که
پسرش
دوستش
هم بازی اش
پاره تنش
دارد مےرود
اما سر بلند کرد و گفت
جوان رشیدم فدای عمه سادات
پسرم فدای مهدی عج
عجب صبری دارند این مادران شهدا...
عجب دل بزرگی دارند ...
#نسئل_الله_منازل_الشهداارادت خاصی به ائمه اطهار داشتم و دفاع از حریم اهل بیت رو وظیفه خودم میدونستم همزمان با اعزام مدافعان حرم از لشکر حزب الله
برای دفاع از حریم آل الله به سوریه رفتم
😍😇در اونجا با عشق و علاقه ای که به عمه ی سادات داشتم جانانه میجنگیدم
🙂😊💪تا اینکه در یکی از درگیری ها درسوریه از ناحیه دست
✋ مجروح شدم که منجر به از کار افتادن انگشت کوچک دست راست شد
☹️ وبرای مداوا به بیمارستان نبطیه لبنان انتقال داده شدم
اما عطشم برای شهادت خیلی زیاد بود و دوباره همراه سایر رزمنده های حزب الله
به سوریه رفتم
☺️🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿سرانجام در ۲۹ فوریه ۲۰۱۶
(1394/12/10) در منطقه الصوامع ادلب (سوریه) در
درگیری با تکفیری ها و عملیات
براثر برخورد بمب هاون 60 و اصابت ترکش های زیاد الخصوص به سر , و پا (قطع تاندون و اعصاب پا) و دیگر اعضای بدن فالفور شهید شدم
😍😇 و این دقیقا سه روز قبل از رفتنم به دانشگاه بود
☺️ ،، نشد که دانشجو بشم
😆وقتی سوریه بودیم با دوستام عهد بستیم بعد از جنگ با هم به کربلا و مشهد بریم و به دوستام میگفتم آرزویی جز "شهادت" ندارم
یک هفته بعد از این حرفام شهید شدم
😁😅.
@shahidsharmandeimبہ ما بپیوندیـــــــ
👆👆👆ــــــد.