[۱/۲]تشکل سراسری کارگران؛ حزب کارگریحمید سعادت، عضو شورای کارگران شرق
با گرم ترین درودهای رفیقانه
من حمید سعادت یکی از کارگران چاپخانه ای در شرق تهران و عضو شورای کارگران شرق هستم پدرم چاپچی و پدر بزرگم نیز حروف چین معروفی بود که مهارتش در حروف چینی زبانزده بسیاری از همکارانش بود.
من از سن ۱۴ سالگی پس از فوت پدرم بدلیل سرطان ریه مجبور بکارکردن در محیط چاپخانه شدم. صاحب چاپخانه که پدرم در آن کار میکرد برای جبران احساس گناهش من را جایگزین پدر کرد. سالها از آن زمان میگذرد.
امروز من یک کارگر کمونیست و تا رسیدن به کسب قدرت سیاسی توسط زحمتکشان لحظه ای آرام نخواهم نشست.
من نیز مانند شما کمونیستها و سوسیالیستها بسیاری از متون کلاسیک مارکسیستی را مطالعه و آگاهی طبقاتی خود را دایما ارتقا دادهام. آنچه را که اینجا با شما در میان خواهم گذاشت نه آوردن سندی از این و آن جزوه مارکس و لنین بلکه نتیجه ۱۸ سال کار در چاپخانه، جنگیدن با کارفرمایان به همراه همکاران و یارانم در نتیجه شکست ها و پیروزی هایمان و دستاوردهای هر مرحله از آن تاریخ گذشته است.
ما در شورایمان نه تنها به مسایل مختص به صنعتی که در آن بکار مشغولیم میپردازیم بلکه دایما مبارزات و تلاش های همکارانمان در دیگر صنایع، معلمان، بازنشستگان، دانشجویان و... را زیر نظر داشته حمایت و پشتیبانی میکنیم و یکایک این مبارزات را بررسی و برای پیشبرد اهداف واحدمان نقشه میچینیم. ما همچنین بخوبی و بسیار با دقت مجموعه تلاشهای طرفداران طبقه کارگر را زیر نظر گرفته ایم.
هزاران توییت، کانال های مختلف پخش اخبار کارگری، انجمن ها و شوراها و رسانه های فراوانی که اخبار اعتصابات و اعتراضات کارگری و معلمی و... را منتشر میکنند و از وضعیت وخیم زندانیان گزارش تهیه و آنان را نشر و پخش میکنند، از کشته شدن کولبران و اعدام ها و تجاوز به حقوق اولیه زنان و کودکان و... خبر تهیه کرده و در اختیار همگان قرار میدهند و ما را از ستم و تبعیضات گوناگون حاکمیت مطلع میکنند با خبر هستیم.
اما این انسانهای خستگی ناپذیر به یک مسله بسیار ساده توجهی از خود نشان نمیدهند. که انسانها در واکنش تطابقی نسبت به یک اتفاق مکرر ذهنشان به سمت عادی شدن رفته و ناخواسته مغز به سمت فیلتر کردن حرکت میکند. عادیسازی آنچه در حال تکرار است. آهسته و ناخواسته و به تدریج نسبت به شرایط زندانیها و خانوادههای آنان، مادران خاوران، فقر و فلاکت زحمتکشان، اعتراضات و اعتصابات کارگری و... بیتفاوت عمل میکند.
در واقع مغز انسان خودش را در مقابل حس کردن احساسات منفی خاموش میکند. دقیقا در همین مقطع است که دستاوردها و نتایج مثبت به کمک آمده و ذهن و احساس انسانها را مجددا فعال و برای رسیدن به هدف آماده میکند.
اجازه میخواهم آنچه را که بالا به آن اشاره مختصری کردم بیشتر در موردش توضیح بدهم. بهطور نمونه به اعتصابات و اعتراضات کارگری در همین یک سال گذشته برگردیم. کانالهای متفاوت پخش اخبار کارگری خبر از صدها اعتصاب و اعتراض کارگری در بخشهای مختلف صنعت در اختیارمان گذاشته و هر روزه بر تعداد این کانالها اضافه میشود.
به جرات میتوان گفت که شاید کمتر از انگشتان یک دست گزارشی از نتیجهٔ این یا آن اعتراض و اعتصاب و دستاوردهای خاص هر یک از آنان ارایه داده شده است.
به متون منتشر شده توسط گروهها و سازمانهای طرفدار طبقهٔ کارگر توجه کنید؛ به مباحث این گروهها در فضای مجازی و اتاقهای موجود در همین فضای مجازی گوش دهید. تقریبا همه آنها از پراکندگی این اعتراضات از ناپیوسته بودن این مبارزات و در نتیجه از وجود افتراق و پیوسته نبودن آنان به یکدیگر اذعان داشته و آن را بزرگترین معضل جنبش کارگری در این برهه تاریخی نام میبرند.
و تا آن اندازه این واژهها تکرار میشود که در ذهن ما رفع این پراکندگی غیر ممکن جلوه مییابد.
رفقا هرگز فکر کرده اید که ما پیشروان طبقهٔ کارگر جهت مشورت در پیشبرد اهداف نزدیک و دورمان با چه حزب و سازمان و گروهی که مورد اعتماد اکثریت طبقه کارگر است میبایست تماس برقرار کنیم؟
بگذارید یک مثال بسیار ساده بزنم که شاید برای رفقایی که در حال مشاجرات تئوریک در تعاریف مختلفشان از استالنیسم و یا... هستنند بسیار پیش پا افتاده و حتی احمقانه بنظر بیاید و برای ما معضلی بس بزرگ است. در همین اعتراضات اخیر معلمان که قرار بود ما کارگران بخشهای مختلف به پشتیبانی آنان در تجمع آنان شرکت کنیم؛ بحث آنکه این تجمع مقابل مجلس شکل گیرد یا آموزش و پرورش تا آنجا بالا گرفت که عدهای جمع نشدن و اعتراض نکردن را توصیه میکردند، عده ای جمع شدن مقابل دولت را رفرمیستی و تجمع مقابل وزارت آموزش و پرورش را تمکین به قانون میدانستند. آنجا بود که بی عملی و در خانه ماندن توجیه مناسبی پیدا میکرد.
ادامهٔ این مطلب را در پست بعد بخوانید
👇#مطلب_وارده @setizmonthly#فقط کف خیابان به دست میاد حقمان