دربارهٔ مرگ رئیسیمهرزاد رزمجو
انهدام و حذف رئیسی جلاد و هیئت امور خارجهاش از صحنه سیاسی، برای مردم ستمکش خرسندی به همراه دارد. حق اما آن بود بعد از سرنگونی جمهوری اسلامی
در دادگاهی مردمی بخاطر جنایتهایشان محاکمه و اعدام انقلابی میشدند.
اینستاگرام شبکهای منتزع و متکی به واکنش احساسیست و همیشه ما را وادار به واکنشهای لحظهای نسبت به اتفاقات میکند. برای ما مردم ستمکش که زیر انواع سرکوب بوده و هستیم و به مجموعه اسناد و مدارک دسترسی نداریم، اگر فقط به ابراز احساسات واکنشی نسبت به اتفاق هم باشد، رئیسی نمادی از جلادی بیدادگاه است که خون سرخ هزاران کمونیست و غیر کمونیست را
در قتلعامهای دسته جمعی به زمین ریخت، نماد دهه شوم شصت و چکاندن گلوله فاجعه
در شقیقهها و متلاشی ساختن جامعه
ایران و مرگش برای مردم مسرتبخش است.
وقتی که از اخبار و گزارشات، خبر انهدام سیاسی رئیسی جلاد را شنیدم که به سبک و سیاق ترورهای نظامی بالگردی روسای به اصطلاح جمهور و فلان مارشال خود خوانده
در کشورهای آمریکای لاتین و آفریقایی که کودتاها را با ترور هوایی رقم میزنند،
در نظرم آمد (
در حد گمان و فعلا به هیچ سندی و مدرک قاطعی دال بر این دسترسی نداریم) و از رفیقی دیگر شنیدم
در ترمینالوژی مرتجعین سراسر جهان کودتا را «انقلاب سفید» مینامند! انقلابی که چند نفر
در یک سانحه کشته میشوند اما آن را به وضعیت مهآلود نسبت میدهند. از خودم پرسیدم ریاست جمهوری یک نظام که سرنوشت اهالی یک کشور را با ماشین دولتی قبضه و از آنها سلب کرده، ظاهرا یک جایگاه مهمی است، مگر نه؟ واکنش خود را چطور میتوانم
در شکل استوریهای گذرا بدون اینکه توهم پراکنی کرده باشم بیان کنم؟
برای ما که دهه شوم شصت و هفتاد و کمی ماقبل و بعد اينها بدنیا آمدیم، رئیسی این عنصر انتصابی
در انتخابات پوشالی را، بیشتر با جنایتهایی که
در گذشته اتفاق افتاده و قضاوت او
در بیدادگاههای کشتار است که میشناسیم نه به خاطر ریاستش بر جمهوریت ناموجود که از سیرک انتخابات بیرون آمده است.
تاریخی که گذشت و خود از آن برون آمدیم را مطالعه که میکنیم میفهمیم ما از شلیکهای پی
در پی به مغز جامعه
ایران بیرون آمدیم. نظام جمهوری اسلامی نماد کشتار و تحقیر ملی مردم تحت ستم
ایران و تثبیت ارتجاع افسارگسیخته بنیادگرایی دینی و امپریالیسم سرمایهداری به سرکردگی آمریکا برای غارت منابع طبیعی و استعمار و استثمار بیرحمانه، تبلور شلیک کردن به مغز سر جامعه
ایران که کمونیستهای اسیر و تقریبا تمام روشنفکران اعم از انقلابی و غیرانقلابی گرفته تا مجاهد و فدایی و تودهای و کمونیست و نیروهای ملی و مترقی را قتل عام کردند.
همیشه گفته و تکرار میکنیم قتل عام آنها نقشه و هدف نهایی استراتژیستهای امامساز بود که ماشه فاجعه را
در مغز سر جامعه
ایران چکاندند و با این توطئه مغز جامعه
ایران متلاشی شد.
همیشه گفته و تکرار میکنیم که مکرراً
در یاد بیاوریم که قتلعام آنها نقشه و هدف نهایی استراتژیستهای امام ساز بود که ماشه فاجعه را
در مغز سر جامعه
ایران چکاندند و با این توطئه مغز جامعه
ایران متلاشی شد.
ما کجای این جنگ بیرحمانه ایستادهایم؟
نظام جمهوری اسلامی
در تمامیتش دشمن مردم ستمکش و حلقه زنجیری از زنجیره جهانی امپریالیسم سرمایهداریست که به ارتجاع افسارگسیخته بدل گشته است. تا
در یک انقلاب سرنگون نشود و یک نظم جدید غیر سرمایهداری و امپریالیستی یعنی سوسیالیستی جایگزینش نشود، نمیتوان سرنوشت تودههای ستمکش و خود را از چنگال مرتجعین بیرون کشید.
ما از طبقات ارتجاعی حاکم نیستیم که جنگ را به پیش میبرند. برای همین به دادههای کامل که باید حتما با دید انتقادی آنها را هم مورد تفحص قرار داد دسترسی نداریم. کلاوزویتس، فیلسوف نظامی پروسی، که اولین بار براساس نظریه تکامل پدیده جنگ را بررسی کرد، گفت اخبار تنها غبارهای جنگند که از آن برمیخیزند اما جوهرش نیستند.
ما مردم ستمکش که همیشه سرکوب شده و از قدرت سیاسی رانده شدیم از شتاب تحولات سیاسی
در صحنه سیاست عقب افتاده و میافتیم اما جنبشهای تاریخی به ما یاد دادهاند که بقدرت لایزال تودهها باید متکی شد. حتما به قدرت لایزال تودههای انقلابی از پایین باید باور داشت و به آن متکی بود. این حوادث و شتابشان آژیر هشدار را برای نیروهای کمونیست و مترقی جنبش بصدا
در آورده است که: فارغ از غرق شدن
در اخبار و غبار جنگ (
در عین استفاده بهینه از آنها)
در جار و جنجال مجازی، بایستی به قدرت تودهها، به پراتیک تکیه کرد یعنی باید حوزه ارتباطات با مردم ستمکش را گسترش و سازماندهی آنها را شتاب داد.
#در_ایران_چه_میگذرد@setizmonthly