آنقدر كارون را كشتيم تا طغيان كرد..
كارون من گويي كه دلت سخت گرفته،
اما نيم نگاهي به دل شكسته ي مردمم بينداز،
آن همه رنجي كه مردمانم را آتش زد بس است،تو ديگر مهربان باش.
كاش ميتوانستم سدي بشوم، تا آوارگي هايت را جبران كنم.. اما دريغ كه اشك آلود است سيلابت..
كمي از زيبايي و آراستگي ات كم كن،
شده اي مثل مستاني كه بي خبر شهر را سيراب مي كنند،
و آمدنت مثل
سيل خوشگواري كه ميخواهيم و خواستني تر از هر آب نطلبيده اي به دلمان نشسته..
افسوس كه طغيانت هم زيباست،
افسوس كه مي شكافي و ما در تو غرق مي شويم.. "كارون قلب تپنده ي شهرم" •رحم كن•
پيرمردهاي آبادي ام ديگر جان ندارند و زن هاي روستا جانشان را روي سرشان حمل ميكنند ..
خوزستان طفل خسته ام،
دوست داشتنت در ذات من است،
اما خوب است اگر فردا آرام شوي..
غرقمان نكن،
بگذار غم هايمان به تبسم بدل گردد..
@sazochakameoketab 🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂#زهرا_عامري #شعر #اهواز #سيل #خوزستان #مسئولين_بي_كفايت #جنگ #help_iran #ايران #zara_ameri