می خواهم از دخترهایی بنویسم که #گریه هایشان را مرتب کرده اند برای زیر پتو . از پسر های که در #حمام با دموکراسی معشوق انتخاب می کنند . از شهری بنویسم که مِناره هایش لکنت گرفته اند و تریبون ها به جان هم افتاده اند . حتی اگرامیدوآرزو را باهم #بخوابانم، دو قرن سکوت قرینه شده در لب های ملتی که سرِ آرزو هایشان را لبِ جوی #قربانی می کنند .
آهای خداوندگارِ #تقدیر و #حکمت . عروسک های خیمه شب بازی ، قبل از اجرا تمــرین نکرده اند . آهـاى #كودكان ِ مستعد در سُرنگ ها و مَجاری هـا ؛ دنیا ، قبل از بندِ نافِ شما ، از خودش #بريــــــــــده است . مادر بزرگ ها در پايان قــصه ها #عفونــت كرده انــد ، پهلوانان خیلی وقت است می میرند. ما بجز "ادیــپ" و "الکــترا" ، #عقده ی دیگری نداریم تا آرزو های #جوانی را سر کشیده باشد...!!
قنداقِ سفیدی كـــه #شهوت ، زودتراز عشق #بكارتش را سركشيده و رنگ سفیدش ، از #خون آبه این دوشیزگی سرخ گشته در سبزینه ی این #روزگار ، #پـــــــــــرچــــــم ماست . ما جسد هايی شبيه هم بوديم ، در گهواره های فرضی . كه در نــــهايت ، لای پای زندگی #چروک می شویم . دعاهای بادکرده روی دست مادران ، شکِ بین رکعت دوم وسوم نمازصبح پدران ، سکوت علامت اِرضاست برای پسران. #پرده بهتر یا #شوهر ...؟ موضوع انشاء دختران . خدا حتی آینه ها را به #عدالت بین نابینایان تقسیم نکرده ، خنده هایی که سهم هر #انسان است جای خود . حال ، من با حسِّ تسلسل ذهن نامتمرکزم، کنار بیایم ؟ یا برای این عدم توازن در #ماهیت شریـــر هر انسان گریـــه کنم ؟؟ هر چند تفاوتـی نخواهــد کـــرد...
#عارف درسال ۱۲۵۹ هجری شمسی درقزوین متولد شد. پدرش «ملاهادی وکیل» بود. عارف صرف و نحو عربی وفارسی را در قزوین فرا گرفت. خط شکسته و نستعلیق را بسیار خوب مینوشت. موسیقی را نزد حاج #صادق_خرازی فرا گرفت. مدتی به اصرار پدر در پای منبر میرزا حسن واعظ، یکی از وعاظ قزوین، به نوحه خوانی پرداخت و عمامه میبست ولی پس از مرگ پدر #عمامه را برداشت و ترک روضه خوانی کرد.
می خواهم از دخترهایی بنویسم که #گریه هایشان را مرتب کرده اند برای زیر پتو . از پسر های که در #حمام با دموکراسی معشوق انتخاب می کنند . از شهری بنویسم که مِناره هایش لکنت گرفته اند و تریبون ها به جان هم افتاده اند . حتی اگرامیدوآرزو را باهم #بخوابانم، دو قرن سکوت قرینه شده در لب های ملتی که سرِ آرزو هایشان را لبِ جوی #قربانی می کنند .
آهای خداوندگارِ #تقدیر و #حکمت . عروسک های خیمه شب بازی ، قبل از اجرا تمــرین نکرده اند . آهـاى #كودكان ِ مستعد در سُرنگ ها و مَجاری هـا ؛ دنیا ، قبل از بندِ نافِ شما ، از خودش #بريــــــــــده است . مادر بزرگ ها در پايان قــصه ها #عفونــت كرده انــد ، پهلوانان خیلی وقت است می میرند. ما بجز "ادیــپ" و "الکــترا" ، #عقده ی دیگری نداریم تا آرزو های #جوانی را سر کشیده باشد...!!
قنداقِ سفیدی كـــه #شهوت ، زودتراز عشق #بكارتش را سركشيده و رنگ سفیدش ، از #خون آبه این دوشیزگی سرخ گشته در سبزینه ی این #روزگار ، #پـــــــــــرچــــــم ماست . ما جسد هايی شبيه هم بوديم ، در گهواره های فرضی . كه در نــــهايت ، لای پای زندگی #چروک می شویم . دعاهای بادکرده روی دست مادران ، شکِ بین رکعت دوم وسوم نمازصبح پدران ، سکوت علامت اِرضاست برای پسران. #پرده بهتر یا #شوهر ...؟ موضوع انشاء دختران . خدا حتی آینه ها را به #عدالت بین نابینایان تقسیم نکرده ، خنده هایی که سهم هر #انسان است جای خود . حال ، من با حسِّ تسلسل ذهن نامتمرکزم، کنار بیایم ؟ یا برای این عدم توازن در #ماهیت شریـــر هر انسان گریـــه کنم ؟؟ هر چند تفاوتـی نخواهــد کـــرد...
#عارف درسال ۱۲۵۹ هجری شمسی درقزوین متولد شد. پدرش «ملاهادی وکیل» بود. عارف صرف و نحو عربی وفارسی را در قزوین فرا گرفت. خط شکسته و نستعلیق را بسیار خوب مینوشت. موسیقی را نزد حاج #صادق_خرازی فرا گرفت. مدتی به اصرار پدر در پای منبر میرزا حسن واعظ، یکی از وعاظ قزوین، به نوحه خوانی پرداخت و عمامه میبست ولی پس از مرگ پدر #عمامه را برداشت و ترک روضه خوانی کرد.
بهگونهای كه ٥٥ سالگی را مراحل #جوانی برشمرده است!
در اين طبقهبندی آمده:
١٧ سالگی پایینتر از سن قانونی ١٨ - ٢٥ سالگي نوجوانی ٢٥ - ٦٥ جوانی ٦٦- ٧٩ ميانسالی ٨٠ - ٩٠ بزرگسالی ١٠٠ تا بالاتر پيری
شفاف بگويم امروز اين بهترين مطلبی است كه خواندم و لذا با نشاط و شادمانی از رختخواب برخاستم و به آیينه نگاه كردم و تبسمی كردم و خدا را شكر در خودم هيچ نوع خستگی و يا سردرد احساس نكردم! و گفتم ای سازمان بهداشت جهانی تا حالا كجا بودی؟
اين بهترين پيامیاست كه دريافت كردم و مايلم آنرا برایتان به اشتراک بگذارم و طول عمر و حسن عاقبت برای شما آرزو دارم 😘🙏🏽
به ونگوگ فکر می کنم. وقتی در #جوانی از کارش اخراج شد نوشت که وقتی یک سیب رسیده باشد یک نسیم هم می تواند آن را از درخت بیندازد. عشق هم یک چنین چیزی است.
دوران شعر بسر آمده و دوران نثر آغاز یافته است. رویاهای #جوانی شعرند و زندگی واقعی نثر. هرنسلی همان تجربه های نسل قبل را می اندوزد. مقامات دولتی مرا ملامت می کنند که چرا پسرم رفقای خود را تحریک میکند و از انقلاب دومی دم می زند. من در جواب ایشان می گویم:این مقتضای سن اوست که سن رویاهاست. فعلا او در دوران شعر بسر می برد ولی بعدا زن خواهد گرفت و کارمند دولت خواهد شد و آنگاه دوران نثر آغاز می یابد. چه بدبختی بزرگی اگر در زندگی شعر نمی بود و چه بدبختی بزرگتری اگر بعد از شعر نوبت به نثر نمی رسید.
به #منابع_عربی می رویم..... گزارشی که در منابع نخستین عربی درباره ی رستم آمده کوتاهتر است و حتی #ثعالبی که گزارش او نسبتا جامع است و در کلیات با مطالب فردوسی تطبیق می کند، ذکری از داستانهای مربوط به #سهراب ، #منیژه و #بیژن یا #هفت_خوان_رستم در میان نمی آورد.!اما ثعالبی ۳۶۷-۳۶۸ هجری در #داستان_سیمرغ جزییاتی دارد که شاهنامه فاقد آن است. داستانهای #تولد و #جوانی#رستم باید افزوده های بعدی باشد زیرا اشعار یا داستانهای اصلی درباره ی #جشن_ها و #ماجرا_ها ،اصلا به این جزییات نمی پردازد! قطعه ی #سغدی متعلق به سده ی ۸ هجری درباره ی رستم که در #تورفان پیدا شده، گواهی میدهد که افسانه های رستم از محبوبیت فراوانی در #ماورا_النهر برخوردار بوده است. این قطعه #نبردی را توصیف می کند که میان #رستم و #دیوان در می گیرد و در آن دیوان با نیرنگی که از رستم دلاور می خورند متحمل تلفات می شوند. در این قطعه نام #رخش ، #اسب نامدار رستم نیز آمده است. اشاره ای دیگر به محبوبیت افسانه های رستم در #آسیای_میانه را می توان در #نقاشی_پنجیکنت متعلق به سده ی ۷ هجری دید که پاره ای از آنها را تصاویری از #دلاوری_های رستم در #هفت_خوان او دانسته اند. و در آخر...آیا نام« #رشدمه » یا « #رشدکمه » در #الواح_عیلامی#تخت_جمشید ثابت می کند که این نام همان نام رستم پهلوان ایرانی می باشد؟؟؟!!
گردآوری و نگارش : علی آریایی بن مایه : #تاریخ_ایران#کمبریج ...ج ۳ بخش ۱ ص ۵۶۵-۵۶۷
در روزهای #جوانی پوسته ی بیرونی من #خشن، عاری از #محبت و #بی_احساس بود. عبارت "خودم بلدم!" همه ی احساس ناتوانی ام را می پوشاند و مرا غرق در این خیال باطل میکرد که مشکلی ندارم. به تدریج که پوسته ام را تکه تکه فرو ریختم، ذرات درخشانم نمایان شد. اما فقط آن هنگام توانستم خود را ورای ظاهر خشنم ببینم که دریافتم، آن جنبه هایی که پوسته های مرا تشکیل می دادند، #احساسات نهفته ی متعددی را پنهان کرده بودند. پس از آن که از میان شکاف ها بدرون خود نگریستم، توانستم پوسته ام را #رها کنم و هنگامی که موفق شدم به ارزش این لاک سخت که مرا محافظت میکرد، پی ببرم و آن را محترم شمارم، زندگی ام دگرگون شد. #پوسته ی شما آن بخش از و#جودتان است که با #دنیا رو به رو می شود. این پوسته، خصایلی که سایه ی شما را تشکیل می دهند، #پنهان می کند. بعضی مردم زره ای از بی رحمی می پوشند تا حساس بودن خود را پنهان کنند و برخی نقابی از شوخ طبعی می گذارند تا غمشان را بپوشانند. ما باید به آنسوی نقاب های اجتماعی خود بنگریم تا وجود اصلی مان را بیابیم. ما در کار #تغییر_چهره استاد هستیم و دیگران را #گول میزنیم، اما در عین حال خود را نیز #فریب میدهیم. با بررسی این دروغ ها می توانید عملکرد سایه ی خود را ببینید. https://t.center/sazochakameoketab 🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂🌿🍂