🕹 #کانال_سلام_بر_زرنه
♥قدیمی ترین و جامع ترین کانال شهرستان #ایوانغرب
🚫 تاریخ تاسیس:۱۳۹۴/۱۰/۲۲
❌ ارتباط با ما / تبلیغات
⧩⧩⧩
@salam_bar_zarneh_z
➖
❌ #شرایط_تبلیغات در کانال :
⧩⧩⧩
@salam_bar_zarneh0
در #تبتند نفس هایت کدامین #شعله بود که لب نزده بر ساغر #فرات، شراب #دل آتش گرفت، سینه ات در #حسرتباران عطشناک کودکان #برادر می گُداخت، قطرەای بر لبانت نبارید تا سراب دل، خاموش #عشق شود، حزن اندوهت #سوختن را ساده تر می کرد آسان تر از عطشی که آب مملو از دستانت #فرات را شرمگین نمود، هم آواز رود #فرات شدی او خروشان از رودجاری، تو #تشنه کام از رود عطش، #علقمه برای #ابدالدهر نامی از #ایثار تو را بر دوش یدک می کشد رد پای #بارانی ترین ابری که در دریای سخای آسمان گم شد، کنار #فرات به ناتوانی پر اشک ترین چشمان به انتظار #سکینه به نظاره نشسته بودی وقتی از #سوزگلو، تشنگی را فریاد می زد، قامت #فرات نامراد از غرورت ناتوان شد .#آتشقلب شکسته ات زیر احساس قد رعنایت قاب سایەی التماس #کودکان عطشان به نگاهت #آشیانه داده بود،انگار دست هایت #کبوتری کم داشت تا #بالپرواز را به #مشکپاره ات دلخوشی #خیمەها را ترسیم کند، #حس گنگ فردای بی تو بودن ، به چشمان #ثارالله نگاه #قیامت بی کسی بود همچون فکر ابری که به پای #کویر نرسیده باشد،ماه، غبطه به #قمر ماهت را در چشمه ی #ابدیت غرق نمود سکوت مبهم بر دست های بریده ات، #اشکماه را به روی صورت #آسمان ناپیدا شد وستارگان تک تک قامت رعنای #قمربنیهاشم را به نشانه می روند، #حسین خسته از شکفتن لبان عطشان در #محضرت ، آشوب دل را بر پیکرت زانو می زند،غرش فریاد یا اخی در برکەی #فرات آخرین #امید شاخه های خشکیده ی ست بر #دل خونینش ،گریه های بی پایان از #ترنم شبنم چشمان #اهورایی اش موسیقی بی عدالتی را در #مه دوردست ها بر بلندای قامتش می بارد، بی تو #طلوع فردای #عاشورا غروب همیشگی ست . انتهای لحظات توقف زمان ،به حرمت #کاروانی می نگرد که اسیرانش عطشان بر #خاک#کربلا نظاره گر #خورشید وماه وهفتاد #ستاره بر سر نیزه هاست.
از سر زلف #غزل ، گلخوشه ی #دل می بارد. آوای #حزنبرانگیز بیکسی اوج می گیرد تا همپای رهانیدن از تن و جان ، خیال #ثارالله را به عمق دشت #نینوا به چشم کاروان بجوشد. چشم هایی که بی گمان #اندوەکویر و آه و آتش پشت پلک ها به #فصلماتم می پندارد. نگاه #قمربنیهاشم کنار پرچین و نیزار #فرات، به چشمان فریبایی اش می روید تا آواز پریشانی عطش را به #تصویرآینەها برد. بارش گیسوی #شقایق آغشته به آبشار شانه هایت ، #مشک را به گویایی لب عطشان تفسیر دل هاست. #نگاەلیلا کدامین سو را می نگرد تا زیبایی بی مثال #یوسفثانی را به #جمالجدش تداعی کند. زمزمه ی #سکوترباب در حنجره ی تشنه #علیاصغر سکوت #گهواره را به لا لایی گلوی زخمی آه قصیده است تا #عطرآغوش شش ماهه در دامن پدر را #یاهو گوید.حجم اندوه به بغض سینه ی #قمربنیهاشم، تشنگی را به دلگیری #گلویعطشان کودکان برادر، چتری از نیزه بر #فرات به رویت نگاهش می بارد. نسیم آه بر #خیمەها وزیدن گرفته است تا سرخی #شقایق لب عطشناک بر بید دل مجنون #زینب را در کناره ی #شفق علقمه برویاند. .تصویر کربلا به شاه بیت تلفظ واژه ها، زبان #قلم به ابعاد بی نهایت #آزادگی می سراید، فرقت روزهایی را به نشانه است تا فرداهای تهی از #کاروانی را ترسیم کند که #ماەوخورشید و هفتاد دو ستاره در غروب #نینوا شرحی از حقانیت را برای همیشه دوران به جوهر #قلم تفسیر نماید.