🌹Saagharaneh🌹

#نوشته‌های‌خطخطی
Канал
Логотип телеграм канала 🌹Saagharaneh🌹
@saagharanehПродвигать
162
подписчика
231
фото
50
видео
249
ссылок
سین الف غین ر می نویسم... ارتباط با ادمین: 👇👇👇👇 @saaghar_tt
Forwarded from عکس نگار
نمی‌دانم کدام روز بود که باد
تو را با خود برد.

روزی که در دامن چین چین من،
پیچید  و روسری را از سرم کشید؟!

یا روزی که محکم به سینه‌ام زد و مرا در جایی میان ساحلِ امید و دریای طوفانی یاءس، عقب راند؟!

آن روز بود؟!
روز رفتنت را می‌گویم....
آن روز بود که باد هم‌زمان به دو جهت وزید.... روزی که تو را با خود  برد و مرا به زمین میخکوب کرد....
سه شنبه بود یا چهارشنبه؟
نمی‌دانم
اما به خاطر دارم که پاییز بود
آری حتما پاییز بود
برگها در باد، اطرافت می‌چرخیدند
با هم از زمین بلند شده بودید و دستهایت
دستهای قدرتمندت به من علامت می‌داد که دستت را بده
یکی دو انار، از درخت افتاد،
خرمالوهای نارس تکان تکانی خوردند
دستهای تو که داشت از من دور می‌شد گویی کش می‌آمد... کش می‌آمد تا شاید به انگشتان یخ کر‌ده‌ام برسد

و من
بیشتر از هر روز
ریشه دوانده بودم در خاک
و دستهایم....
برگهایم در بادِ تند آن روز
دور تو می‌چرخید

اما پاهایم
چون ریشه‌های گردوی پیری بی‌حرکت مانده بود.

یکی از اهالی خانه پنجره را باز کرد
فکر کنم می‌خواست مرا صدا بزند اما باد
با شتاب پنجره را رویش بست
و صدایش در هوهوی باد به من نرسید.
.
نمی‌دانم کدام روز بود که باد
تو را با خود برد.

روزی که در دامن چین چین من،
پیچید  و روسری را از سرم کشید؟!

یا روزی که محکم به سینه‌ام زد و مرا در جایی میان ساحل امید و دریای طوفانی یاءس عقب راند؟!
.
دریا هنوز طوفانی است.....

#نوشته‌های‌خط‌خطی
#ساغرطباطبایی
#آبان۱۴۰۲
#هوالمحبوب
🆔@saagharaneh
Forwarded from عکس نگار
آنکه دراز می‌کند دست به سوی تو منم
عشوه و ناز می‌کند بر سر کوی تو منم

آنکه به هرجا برود، سوی تو بر می‌گردد
جَلدِ تو و رامِ تو و عاشقِ بوی تو منم

مِی ز تو ساغر ز من و جرعه‌ی آخر ز من و
گر بِدَهی جامِ دگر، لِردِ سبوی تو منم

گر به هوا دود شوی نیست و نابود شوی
باد شوم  دور جهان، زمزمه‌گوی توی منم

با من اگر دم نزنی، زخم به مرهم نزنی
جمله شوم روی لبت، صُوت گلوی تو منم

های شوی هوی شوم، آب شوی جوی شوم
جوی، تو و آب، تو و  ماهیِ جوی توی منم

دور نشو از برِ من، از همه‌کس بهترِ من
من گره در زلف که نه پیچشش موی تو منم

حادثه کُن بارِ دگر با سرِ رسوای دگر
پای تو در بین بُوَد حادثه‌جوی تو منم

پشت کنی من نروم، کوچه و برزن نروم
صبر کنم خسته شوی که روبه روی تو منم

از چه فرار می‌کنی؟ شکوه هزار می‌کنی؟
راهِ فرار بسته‌ام، رازمگوی تو منم

ذکر خدا روی لبت، اشک و دعا کارِ شبت
رو که به قبله می‌کنی، آب وضوی تو منم

#مهرماه‌سال‌دوم‌شمسی
#ساغرطباطبایی
#روبه‌روی‌تو‌منم
#ساغرانه
#نوشته‌های‌خط‌خطی
🆔@saagharaneh
پلنگ چشم من افتاد بر رُخ‌ات در آب
برای تشنه‌ی چشمم چه نعمتی است سراب!

دو دست، خیسِ تو کردم  درآبِ دیده‌ی خود
شِکَن شِکَن شده تصویر، در میانه‌ی قاب

چقدر سایه‌ی مِه دور صورت‌ات زیباست!
نگاهِ ماه بچرخان، پلنگ را دریاب

شبی که ابر نباشد، چه قرص ماهی تو؛
به چشم ماهی خونسردِ قرمزِ مرداب!

که غبطه‌ می‌خورد آخر به ماهی‌ِ ناچیز؟!
ولی خوشا که ببیند تورا بدون نقاب

تویی که دورترین حسرتی برای پلنگ
که گاه به چنگ‌ات می‌آورم در خواب

به سر رسیده دگر طاقتِ همیشه‌ی یوز
گذشته کار ز کار و دو چشمِ من بی‌تاب

خوشا شبی که چو پروانه پیله پاره کنم
کنم به سوی تو پرواز بی حساب و کتاب

بگیری‌ام به برت ساغرت شوم در دست
که مست تو گشتم نه مستِ سکرِ شراب

تویی تو #مرهم زخمی چه دور یا نزدیک
تویی تو محرم جانی برای قلب خراب

#ساغر‌طباطبایی
#تیرنوشت‌سال‌دوم‌شمسی
#نوشته‌های‌خطخطی
#ساغرانه

🆔@saagharaneh
حرفهای مناسب؛

در زمانهای نامناسب،
یا به صورتی زیادی کشدار یا زیادی کوتاه و نامناسب ،
در مکانهای نامناسب،
با مقدمات یا موخراتی نامناسب،
به فردی نامناسب،
یا به فرد مناسب در حالی نامناسب،
با کلماتی نامناسب،
با لحنی نامناسب،
در کنار افرادی نامناسب،

می‌تواند از لحاظ تاثیر
نه تنها با حرفهای نزده،
که حتی با تاثیر حرفهای نامناسب
برابری کند!
اما
نگم برایتان  از حرف‌های......#همه‌چیزتمام......
و ما اَدراکَ #حرفهای‌همه‌چیز‌تمام؟!
"همه چیز.... تمام"، یعنی پایانِ همه‌چیز
همان The end معروف
و دیگر پایان ماجرا!
اما
حرف‌های #همه‌چیز‌تمام، معنایش یک‌جورهایی لوطی‌وار است، یعنی آخر و حد نهایت تمام خوبیها
این‌جنس از کلام، شروع بی‌نظیری است برای گفتگو!
و چه پارادکس‌ زیبایی نهفته است در این؛
#حرفهای‌همه‌چیز‌تمام!

احتمالا حافظ آنجا که می‌گوید:

حال دل با تو گفتنم هوس است
خبر دل شنفتنم هوس است

چنین گفتگویی را مدنظر داشته...کسی چه می‌داند!

#ساغرانه
#نوشته‌های‌خط‌خطی
#ساغرطباطبایی #آخرین‌خردادنوشت‌سال‌دوم‌شمسی
#چای‌شراب‌مومن‌است
🆔@saagharaneh
Forwarded from عکس نگار
این منم
وسط جاده
نه این‌طرف
نه آن طرف
نه حتی در حال عبور
ایستاده‌ام و تماشا می‌کنم
بررسی می‌کنم
سرعتم را
توانم را
سرعت ماشین‌های در حال عبور را
گذشتن را
ایستادن را
تماشا می‌کنم
این منم
که در گذار چهل‌سالگی به خود فرصت داده‌ام تا بایستم و نگاه کنم
از سرعتم کاسته‌ام تا بتوانم دقیقتر ببینم و بهتر تصمیم بگیرم
از دویدن دست کشیدم و کندی را برگزیدم شاید عمیقتر شوم.

🪷پی نوشت:
ممنون از تمام کسانی که به لطف روز معلم را به من شادباش گفتند اما من اساسا با واژه‌ی معلم مشکل دارم. با وجود معلم بیرونی موافق نیستم. ما همیشه همراه بوده‌ایم نه معلم، تذکر دهنده، یادآور، پیش چشم آورنده، مثال زننده، پاسخگو، همفکر اما نه معلم. شاید سعی کرده‌ایم مسیر یادگیری را به زعم خود آسانتر کنیم اما هرگز یادگیری را کسی غیر از خود انسان نمی‌تواند ایجاد کند.
وکاش هر کداممان روزی این فرصت را به خود بدهیم که حقیقتا یادبگیریم.
.
#فردا‌ی‌روز‌معلم
#حرفهای‌از‌دهن‌افتاده
#ساغرطباطبایی
#نوشته‌های‌خط‌خطی
#من‌در‌گذار‌چهل‌سالگی
#اردیبهشت‌سال‌دوم‌شمسی
🆔@saagharaneh
Forwarded from عکس نگار
برای لحظه‌ای خیال کن مرا ربوده‌اند؛
فقط برای لحظه‌ای!
خیال کن نبوده‌ام، نبوده‌ای، نبوده‌اند
فقط برای لحظه‌ای!
بساز صحنه‌ی پر از سکوت روزگار را
بساز تو!
به گوش می رسد فقط صدای قارقار را
بساز تو!
حیات نه، دروغ نه، فشار نه، زبان بی قرار نه
خیال کن!
نه جرم و نه جنایتی، نه صحن بی عدالتی
سری به روی دار نه
خیال کن!
به روی، پرده می‌کِشد، نقابِ تارِ پنجره
فسرده است پنجره!
نه دست پر نوازشی به حال زار پنجره
فسرده است  پنجره!
نه حرف بی تلاطمی در انتظار پنجره
فسرده است پنجره!
اجاقِ کور خانه‌ها نپخته حرف می‌زند
چرا که نیست یک نفر رود کنار پنجره،
فسرده است پنجره!
فسرده است پنجره،
دریده است حنجره ؛
دو دست روزگار با تمام قدرتش .
و با لگد به خاک و خون کشیده شوکتش،
دریده حنجره!
دو دست شوم روزگار
با دو تیغ صبح و شام
بریده است حنجره!
نگاه کن  بریده است حنجره،
ولی صدای من ز لابه لای برگهای بید
به گوش می رسد
نگاه کن!
نگاه کن!
هنوز در حیاط بی‌پناه خانه ناله ای سپید
به گوش می رسد.
هرآنچه رفته از مسیر دید و گشته سخت ناامید،
به گوش می‌رسد.
بریده حنجره  ولی صدای من هنوز
هوی و های باد را ترانه می‌کند
و غژُّ غژ تاب را بهانه می‌کند
که تا صدا شود میان این بریدگی
دریدگی
خمیدگی
به هرطرف روا‌نه می‌کند
صدای من امید را
همان که هیچ‌کس ندید را
صدای من صدای تو
صدای ما نوید می‌دهد
صدای خشّ و خش برگ زیر کفش و شالِ نو
صدای خوب عیدی و صدای طبل سال نو
صدای یک بهار و صدهزار تنگ ماهی و نهال نو
بیا فقط خیال کن،
ببین که در دل هزار غم امید آشیانه می‌کند
هرآنچه گفته‌ام خیال کن!
خیال کن امید باز رو کند
بهار آرزو کند
خیال کن بهار را!
بیا فقط بهار را خیال کن
و دستهای سرد را بگیر روی شعله‌های هر خیال
بدون هیچ قیل و قال
به شعله‌های سرد هر خیال گرم کن دل غمیده‌‌ات
بریز الکلی به روی چهره‌ی زغال
تا سیاه شعله ور شود
بکش نقاب از رخ شغال
تا خیال شعله ور شود
بیا فقط خیال کن که لحظه‌ای خیال شعله ‌ور شود‌...
.
#ساغرطباطبایی
#دی‌نوشت‌سال یک
#نوشته‌های‌خط‌خطی
#ساغرانه
🆔@saagharaneh
Forwarded from عکس نگار
... خودم می‌دونم....معذرت می‌خوام.....
اما فکر کردم فقط توی این روزا می‌شه به این تلخی منتشر کرد....
.

بین من و ویرانی تنها نفسی مانده است
آن را بِکشم یانه؟! خود را بُکشم یا نه؟!

از چرخش این عالم، فریاد و فغان دارم
آیا بِکشم یا نه؟! خود را ُبکشم یا نه؟!

درد از غم عشق تو، زجر از پی هجر تو
آیا بِکشم یا نه؟! خود را بُکشم یا نه؟!

سیگار پریشانی تنها به نخی بند است
آن را بِکشم یا نه؟! خود را بُکشم یا نه؟!

از تابلوی شومم یک نقشِ دگر مانده
آن را بِکشم یا نه؟! خود را بُکشم یا نه؟!

دیباچه‌ی یادت را، آهنگ صدایت را
آتش بِکشم یا نه؟! خود را بُکشم یا نه؟

در بند قل و زنجیر، خمیازه‌ای از تقدیر
آیا بِکشم یا نه؟! خود را بُکشم یا نه؟!

هرآنچه کشیدم من، آن دست نبود از تو
این هم بِکشم یا نه؟! خود را بُکشم یا نه؟!
.
#ساغرانه
#ساغرطباطبایی
#نوشته‌های‌خطخطی
#آذری‌تاریک‌از‌سال‌یک
🆔️@saagharaneh
Forwarded from عکس نگار
چایِ ‌ماهِ مهر را گرمتر مخلوط می‌کنم؛
پر از دارچین
پر از عشق
پر از هل
پر از دیوانگی‌های گاه و بیگاه، تلفنهای یکهویی،
پر از نارنجی و سرخابی .

ظرف چای را پر می‌کنم
تا لحظه‌ی آمدنِ یار، برایش #خورشید دم کنم.

#پاییز است،
احساسات آدم #سوز می‌خورد.

چای را باید یکی از رو یکی از زیر بافت و دور یار پیچید
#بوسه‌اش کرد و روی گونه‌اش نشاند.

چای همان اعجاز #مرهم است بر سرمازدگی دستهای پاییزی
جوراب پشمی است برای پاهای خیس از #باران.

چای را باید نوشت و توی جیب بارانی یار گذاشت تا وقتی بی هوا دستش را در جیبش می‌کند از گرمای آن، انگشتهایش #داغ شود.

چای #من هستم
منی که #دلگرم و #امیدوار، #منتظرت، از پشت شیشه به خیابانِ تاریک شب، چشم دوخته‌ام و از هانفسم، شیشه بخار می‌کند.

چای #تو هستی
که من
همیشه
به آن #مشتاقم.

💕پی‌نوشت:
نشود فاش كسي آنچه ميان من و تو ست
تا اشارات نظر نامه‌رسان من و توست
گوش كن با لب خاموش سخن مي‌گويم
پاسخم گو به نگاهي كه زبان من و توست
#سایه

.
#یار
#چای‌نوشت
#نوشته‌های‌خط‌خطی
#ساغرطباطبایی
#مهرنوشت۱۴۰۰
🆔️@saagharaneh
Forwarded from عکس نگار
🏔🌬
تا به حال بهمن ماه از ارتفاع ۳۳۰۰ متری از سطح دریا،
از گردنه ی بیژن،
از سی‌سخت به پادنا رفته‌ای؟!

مسیر عجیب صعب‌العبور و تنگی است.
تنگتر از آنچه حتی تصورش را بکنی!

دیواری از برف و یخ تا به فلک سر کشیده
و تو در دالانی از #زمستان و #دلهره‌ی فرو ریختن باید پیش بروی...
گاهی چاره‌ای جز پیش رفتن نیست!

اینها را گفتم فقط به این خاطر که بدانی
دلم به اندازه‌ی مسیر سی‌سخت به پادنا برایت تنگ است و زمستان.
.
#نوشته‌های‌خطخطی
#ساغرطباطبایی
#هوابس‌ناجوانمردانه....
#شهریورنوشت۱۴۰۰
🆔@saagharaneh
Forwarded from عکس نگار
وقتی گیاهی🌿 را که در گلدان🪴 #ریشه_پر_کرده،
از خاک بیرون می‌کشی، چیزی ته گلدان🪴 نمی‌ماند،
چون خاکی به جای نمانده؛ همه ریشه است و ریشه...

گل🌿 را که بیرون می‌کشی
جگرِ خاک، با ریشه بیرون می‌آید...

خواستم بگویم
عشقت🥀
در قلبم💗
#ریشه_پر_کرده....
.
.
#نوشته‌های‌خطخطی📖
#ساغرطباطبایی
#قلبم💖
#هنوز_دوست‌داشتنی‌ها_کم_نیستند🥰

🆔️@saagharaneh