🌹Saagharaneh🌹

🫖☕️🍯برای با تو نشستن بهانه‌ی خوبی‌است…

#چای_شراب_مومن_است
#ساغرانه
#ساغرطباطبایی
#پایان‌شهریور۱۴۰۳
#سال_به_نیمه_رسید

🆔@saagharaneh

‍ باز باران زده و خاک، لبی تر کرده
بوی عطر تو، شبم را چه معطر کرده

باد با پرده جسورانه به رقص آمده و
شاه بیتی ز غزلهای تو از بر کرده

خیس از عشق تو بی چتر قدم می زنم و
این هوا حال مرا بهتر و بهتر کرده

یاس بر شانه ی دیوار به ناز افتاده
نکند بوسه ی شبنم زده از سر کرده

باز باران زده و من شده ام شاعر تو
عشق، با نم نم افکار تو محشر کرده

#ساغرانه
#ساغر_طباطبایی
#یاد_این_شعر_قدیمی_بخیر
#اولین_باران
#شهریور۱۴۰۳
@saagharaneh

مهر تمام شد
چه باک؟!
آبان هم مانند مهر
مهرِ تو که تمام نمی‌شود
حتی اگر مهر، تمام شود.

من تو را
تمام دقایق روز،
تمام روزهای ماه،
و تمام ماههای سال،
دوست دارم.

تمام شنبه ها
و پنجشنبه ها،
تمام روزهای تعطیل،
تمام روزهای آفتابی و بارانی،
تو را تمام دوشنبه‌های پرکار
یا جمعه‌ عصرها،
تمام روزهای درختکاری،
تمام روزهای معلم
یا حتی روز کتابخوانی،
فرقی نمی‌کند؛
من تو را دائم
و همیشه
و هنوز
دوست دارم.

#ساغرانه
#ساغرطباطبایی
#نقاشی‌هایم😍
‌#آبان۱۴۰۲
🆔@saagharaneh

بیا گلم، دو سه یاقوت انار برداریم
به روی حلقه‌ی دل، دانه دانه بگذاریم

به عشق هم به هر انگشتمان گره بزنیم
هزار شاخه اناری که دوست می‌داریم

#پاییز
#انار
#ساغرانه
#ساغرطباطبایی
#مهرسال‌دوم‌شمسی
#هوالمحبوب
📸 @nsrinam_d
🆔@saagharaneh

آنکه دراز می‌کند دست به سوی تو منم
عشوه و ناز می‌کند بر سر کوی تو منم

آنکه به هرجا برود، سوی تو بر می‌گردد
جَلدِ تو و رامِ تو و عاشقِ بوی تو منم

مِی ز تو ساغر ز من و جرعه‌ی آخر ز من و
گر بِدَهی جامِ دگر، لِردِ سبوی تو منم

گر به هوا دود شوی نیست و نابود شوی
باد شوم  دور جهان، زمزمه‌گوی توی منم

با من اگر دم نزنی، زخم به مرهم نزنی
جمله شوم روی لبت، صُوت گلوی تو منم

های شوی هوی شوم، آب شوی جوی شوم
جوی، تو و آب، تو و  ماهیِ جوی توی منم

دور نشو از برِ من، از همه‌کس بهترِ من
من گره در زلف که نه پیچشش موی تو منم

حادثه کُن بارِ دگر با سرِ رسوای دگر
پای تو در بین بُوَد حادثه‌جوی تو منم

پشت کنی من نروم، کوچه و برزن نروم
صبر کنم خسته شوی که روبه روی تو منم

از چه فرار می‌کنی؟ شکوه هزار می‌کنی؟
راهِ فرار بسته‌ام، رازمگوی تو منم

ذکر خدا روی لبت، اشک و دعا کارِ شبت
رو که به قبله می‌کنی، آب وضوی تو منم

#مهرماه‌سال‌دوم‌شمسی
#ساغرطباطبایی
#روبه‌روی‌تو‌منم
#ساغرانه
#نوشته‌های‌خط‌خطی
🆔@saagharaneh

برای چاپخانه‌ام تو بهترین مقاله‌ای
و روزنامه‌های من، کثیر الانتشارِ تو
.
چه درد بی‌نهایتی! نمی‌کنم شکایتی!
به زخم دردناک من، شفا فقط غبارِ تو
.
"که چی" نمی شناسد این دلی که مبتلا شده
خوش است اینکه مانده در مسیر انتظارِ تو
.
که چی؟! که شعر من شوی به صدهزار قافیه!
که پلّه پلّه بیتها ....رسانَدَم کنارِ تو

#بخشی‌از‌شعری‌قدیمی
#ساغرانه
#ساغر_طباطبایی
#هوالمحبوب
#جمعه
🆔@saagharaneh

پلنگ چشم من افتاد بر رُخ‌ات در آب
برای تشنه‌ی چشمم چه نعمتی است سراب!

دو دست، خیسِ تو کردم  درآبِ دیده‌ی خود
شِکَن شِکَن شده تصویر، در میانه‌ی قاب

چقدر سایه‌ی مِه دور صورت‌ات زیباست!
نگاهِ ماه بچرخان، پلنگ را دریاب

شبی که ابر نباشد، چه قرص ماهی تو؛
به چشم ماهی خونسردِ قرمزِ مرداب!

که غبطه‌ می‌خورد آخر به ماهی‌ِ ناچیز؟!
ولی خوشا که ببیند تورا بدون نقاب

تویی که دورترین حسرتی برای پلنگ
که گاه به چنگ‌ات می‌آورم در خواب

به سر رسیده دگر طاقتِ همیشه‌ی یوز
گذشته کار ز کار و دو چشمِ من بی‌تاب

خوشا شبی که چو پروانه پیله پاره کنم
کنم به سوی تو پرواز بی حساب و کتاب

بگیری‌ام به برت ساغرت شوم در دست
که مست تو گشتم نه مستِ سکرِ شراب

تویی تو #مرهم زخمی چه دور یا نزدیک
تویی تو محرم جانی برای قلب خراب

#ساغر‌طباطبایی
#تیرنوشت‌سال‌دوم‌شمسی
#نوشته‌های‌خطخطی
#ساغرانه

🆔@saagharaneh

در نبودت شدم آهنگ سه تاری کهنه
از گرامافون پر گرد و غباری کهنه
چمدانی شده ام ،پر ز خداحافظیت
سوت دلگیر و غم الود قطاری کهنه

#ساغرانه
#ساغر_طباطبایی

‍ حال‌و‌ روزم دو سه روزیست خبرساز شده
گرد و خاک آمده، شهر دلم اهواز شده

می‌نویسند خبرهای مرا زیر نویس
بادِ سرخ، از طرف دلهره آغاز شده

نیستی تا که ببینی چه به من می‌گذرد
دوری‌ات بُرده مرا، رهزن قفقاز شده

اشک! بیهوده نبار این دل خاک آلوده
شستن‌اش کار محالی‌ست که لجباز شده

او که برگردن من دست رفاقت انداخت
از بدِ حادثه شخصیت‌اش احراز شده

سرِ بازار بیا مرغک عشق ارزان شد
عشق هم عرصه‌ی مردان دغلباز شده

من همانم که سر داشتنت می‌جنگید
دست بیگانه بیفتاده و سرباز شده


ابرِ دلگیر، چو بختک به جهان افتاده
روزگارم دو سه روزی‌ست که اهواز شده

می‌نوازم غزلی زیر شب پنجره‌ات
تو نخوان شعر مرا خانه‌برانداز شده

آنچه هرگز به زبان نامد و برما بگذشت
شاعران شعر بگفتندش و آواز شده


#ساغرانه
#ساغر_طباطبایی
#بازنویسی
#تیرماه‌سال‌دوم‌شمسی
@saagharaneh

حرفهای مناسب؛

در زمانهای نامناسب،
یا به صورتی زیادی کشدار یا زیادی کوتاه و نامناسب ،
در مکانهای نامناسب،
با مقدمات یا موخراتی نامناسب،
به فردی نامناسب،
یا به فرد مناسب در حالی نامناسب،
با کلماتی نامناسب،
با لحنی نامناسب،
در کنار افرادی نامناسب،

می‌تواند از لحاظ تاثیر
نه تنها با حرفهای نزده،
که حتی با تاثیر حرفهای نامناسب
برابری کند!
اما
نگم برایتان  از حرف‌های......#همه‌چیزتمام......
و ما اَدراکَ #حرفهای‌همه‌چیز‌تمام؟!
"همه چیز.... تمام"، یعنی پایانِ همه‌چیز
همان The end معروف
و دیگر پایان ماجرا!
اما
حرف‌های #همه‌چیز‌تمام، معنایش یک‌جورهایی لوطی‌وار است، یعنی آخر و حد نهایت تمام خوبیها
این‌جنس از کلام، شروع بی‌نظیری است برای گفتگو!
و چه پارادکس‌ زیبایی نهفته است در این؛
#حرفهای‌همه‌چیز‌تمام!

احتمالا حافظ آنجا که می‌گوید:

حال دل با تو گفتنم هوس است
خبر دل شنفتنم هوس است

چنین گفتگویی را مدنظر داشته...کسی چه می‌داند!

#ساغرانه
#نوشته‌های‌خط‌خطی
#ساغرطباطبایی #آخرین‌خردادنوشت‌سال‌دوم‌شمسی
#چای‌شراب‌مومن‌است
🆔@saagharaneh

دستها رو به آسمان
و ریشه در خاک
در استوارترین حالت خویش
ایستاده
سربلند
رنگارنگ و باشکوه
آرام و بی هیاهو
نه مَنیَّتی در کنار هزار همانندش
و نه حسِّ کمبودی در میان تکرارِ هم‌نوعانش در دشت و شاخص نبودنها و منحصر به فرد نبودنها
که این حسّ عجیبشان تک به تکشان را
منحصر به فرد کرده
عطر گیاهان مست کننده است و هوشیارکننده
که مُشک آن است که خود ببوید
نه آنکه هزار از خود بگوید و پُست بگذارد و منم منم بزند و یک از او نتراود
..
#دشت
#حرفهایی‌ازجنس‌او
#ساغرانه
#ساغرطباطبایی
#خردادنوشت۱۴۰۲
🆔@saagharaneh

‍ ‍ برای لحظه‌ای خیال کن مرا ربوده‌اند؛
فقط برای لحظه‌ای!
خیال کن نبوده‌ام، نبوده‌ای، نبوده‌اند
فقط برای لحظه‌ای!
بساز صحنه‌ی پر از سکوت روزگار را
بساز تو!
به گوش می رسد فقط صدای قارقار را
بساز تو!
حیات نه، دروغ نه، فشار نه، زبان بی قرار نه
خیال کن!
نه جرم و نه جنایتی، نه صحن بی عدالتی
سری به روی دار نه
خیال کن!
به روی، پرده می‌کِشد، نقابِ تارِ پنجره
فسرده است پنجره!
نه دست پر نوازشی به حال زار پنجره
فسرده است  پنجره!
نه حرف بی تلاطمی در انتظار پنجره
فسرده است پنجره!
اجاقِ کور خانه‌ها نپخته حرف می‌زند
چرا که نیست یک نفر رود کنار پنجره،
فسرده است پنجره!
فسرده است پنجره،
دریده است حنجره ؛
دو دست روزگار با تمام قدرتش .
و با لگد به خاک و خون کشیده شوکتش،
دریده حنجره!
دو دست شوم روزگار
با دو تیغ صبح و شام
بریده است حنجره!
نگاه کن  بریده است حنجره،
ولی صدای من ز لابه لای برگهای بید
به گوش می رسد
نگاه کن!
نگاه کن!
هنوز در حیاط بی‌پناه خانه ناله ای سپید
به گوش می رسد.
هرآنچه رفته از مسیر دید و گشته سخت ناامید،
به گوش می‌رسد.
بریده حنجره  ولی صدای من هنوز
هوی و های باد را ترانه می‌کند
و غژُّ غژ تاب را بهانه می‌کند
که تا صدا شود میان این بریدگی
دریدگی
خمیدگی
به هرطرف روا‌نه می‌کند
صدای من امید را
همان که هیچ‌کس ندید را
صدای من صدای تو
صدای ما نوید می‌دهد
صدای خشّ و خش برگ زیر کفش و شالِ نو
صدای خوب عیدی و صدای طبل سال نو
صدای یک بهار و صدهزار تنگ ماهی و نهال نو
بیا فقط خیال کن،
ببین که در دل هزار غم امید آشیانه می‌کند
هرآنچه گفته‌ام خیال کن!
خیال کن امید باز رو کند
بهار آرزو کند
خیال کن بهار را!
بیا فقط بهار را خیال کن
و دستهای سرد را بگیر روی شعله‌های هر خیال
بدون هیچ قیل و قال
به شعله‌های سرد هر خیال گرم کن دل غمیده‌‌ات
بریز الکلی به روی چهره‌ی زغال
تا سیاه شعله ور شود
بکش نقاب از رخ شغال
تا خیال شعله ور شود
بیا فقط خیال کن که لحظه‌ای خیال شعله ‌ور شود‌...
.
#ساغرطباطبایی
#دی‌نوشت‌سال یک
#نوشته‌های‌خط‌خطی
#ساغرانه
🆔@saagharaneh

... خودم می‌دونم....معذرت می‌خوام.....
اما فکر کردم فقط توی این روزا می‌شه به این تلخی منتشر کرد....
.

بین من و ویرانی تنها نفسی مانده است
آن را بِکشم یانه؟! خود را بُکشم یا نه؟!

از چرخش این عالم، فریاد و فغان دارم
آیا بِکشم یا نه؟! خود را ُبکشم یا نه؟!

درد از غم عشق تو، زجر از پی هجر تو
آیا بِکشم یا نه؟! خود را بُکشم یا نه؟!

سیگار پریشانی تنها به نخی بند است
آن را بِکشم یا نه؟! خود را بُکشم یا نه؟!

از تابلوی شومم یک نقشِ دگر مانده
آن را بِکشم یا نه؟! خود را بُکشم یا نه؟!

دیباچه‌ی یادت را، آهنگ صدایت را
آتش بِکشم یا نه؟! خود را بُکشم یا نه؟

در بند قل و زنجیر، خمیازه‌ای از تقدیر
آیا بِکشم یا نه؟! خود را بُکشم یا نه؟!

هرآنچه کشیدم من، آن دست نبود از تو
این هم بِکشم یا نه؟! خود را بُکشم یا نه؟!
.
#ساغرانه
#ساغرطباطبایی
#نوشته‌های‌خطخطی
#آذری‌تاریک‌از‌سال‌یک
🆔️@saagharaneh

برای خودت چای ☕می‌ریزی. یک شیرینی شکری🍪 کوچک توی زیردستی می‌گذاری و آهسته آهسته می‌روی روی مبل تک‌نفره، کنار پنجره می‌نشینی. ندایی از درونت می‌گویدکه 《این آهستگی دارد به عمرت آتش🔥 می‌زندها...؛ همه مشغول دویدنند》با همان آهستگی پلک می زنی و جرعه‌ای چای می‌نوشی. شیرینی را با یک دست تکه می‌کنی و با لذتی وصف ناشدنی آن را در دهانت می‌گذاری و جرعه ای دیگر چای. انگار تمام جهان به تماشای تو ایستاده‌اند!
تیک تیک ثانیه شمار ساعت ⏱گویی که می‌خواهد هُلت بدهد، اما با مقاومتی تحسین‌برانگیز و لجبازانه‌ای حرکاتت را کندتر می‌کنی؛ امروز تصمیم گرفته‌ای تمام ثانیه‌هایی 🕰که سایرین در حال دویدن‌اند، تو نگاه کنی.
امروز نمی‌خواهی پای دویدن باشی، تصمیم گرفته‌ای سراپا چشم👀 برای دیدن باشی، شاید بتوانی معمای پارادکس هستی را حل کنی که دست‌ِ آخر باید دوید تا از قطار تندروی زندگی 🚉جا نماند یا باید آهسته زندگی را ...همان قطارِ تندرو را.... ولی با آهستگی و تمامیت، جرعه جرعه زندگی کرد؟

#ساغرطباطبایی
#دی‌نوشت۱۴۰۰
#ساغرانه
🆔️@saagharaneh

مایی که می‌نویسم،
ما همانهایی هستیم که رنج‌کشیدن‌ها یا لذت بردن‌هایمان، حرفهای له یا علیه‌مان، عشق‌ورزیدن‌ها یا تنفرهایمان، آموختنها یا وانهادن‌هایمان همه و همه با قلم، روی کاغذ است؛ مانند تصویرماه در آینه‌ی حوض؛ همین‌قدر نزدیک و همان‌قدر دور!

تویی که این تصاویر را می‌بینی_تصویرِ ماهِ ما را در آب حوض‌_ و در آن چنگ می‌زنی....
می‌دانم...دست‌ِپُر، تنها کمی انگشتانت به احساس ما تر می‌شود وگرنه ... نه ماه به کَفَت می‌آید و نه تصویر تمام می‌شود.

نوشتن برای ما غریزی است، مثل خوابیدن است، اگر بالشی باشد و بستری، فَبِها
و اگر نباشد، باکی نیست، نشسته می‌خوابیم!

نوشتن برای ما حتی بی قلم، و محروم از تمام کاغذها و تمام مخاطبان، بازهم جاری است.
مگر ماه تمام شود!! یا ابر رویش را بپوشاند!
.
#ساغرطباطبایی
#ساغرانه
#دی‌نوشت۱۴۰۰
🆔️@saagharaneh

کودکی ناشنوا که نمی‌توانست صحبت کند با سایر کودکان در گردش کوهستانی مشغول قایم‌باشک بازی بود. پس از مدتی که کودکان نتوانستند او را پیدا کنند، گشت کوهستان را خبر کردند. نیروهای امداد شروع به گشتن کردند. کم کم آفتاب رفت و هوا تاریک و سرد شد. پشت درختها و پیچ جاده نبود. زیر سنگ های بزرگ اطراف نبود. کنار شیب تند مسیر نبود. کمی بالاتر...ناگهان یکی از نیروهای امداد صدای سوتی از دور دست شنید و به سمتِ صدا رفت. سوت ادامه داشت تا او به صاحبِ صدا رسید. بله پسرک بود.
او سوت می‌زد
او سوت می‌زد در حالیکه خودش نمی‌شنید!

هیچ اشکالی ندارد یک وقتهایی در سکون انزوای خود بلند بلند سوت بزنیم
هیچ اشکالی ندارد اگر از دیگران کمک بخواهیم؛ این نهایت سخاوت است.
به دیگران اجازه دهیم به ما کمک کنند و خودمان کمک‌گرفتن را تجربه کنیم.
این نهایت سخاوت است.

#نقشه‌هایی_برای_گم‌شدن
#ربه‌کا_سولنیت
#کمک
#ساغرانه
🆔️@saagharaneh

در گویش یکی از قبایل سرخپوستی، دست چپ و راست با جهت‌های چهارگانه شناسایی می‌شده‌‌اند! به این معنی که اگر در هنگام حرکت به سمت شمال، دست راست سرخ‌پوست را _که آنها به آن دست شرقی می‌گفتند_ پشه می‌گزیده، در مسیر برگشت به سمت جنوب، در حالیکه دست راستِ پشه گزیده‌شان ؛ محاذی غرب بوده است دیگر نمی‌گفتند دست راستم را پشه زده بلکه می‌گفتند دست غربی‌‌ام را در مسیر رفت پشه گزیده!
دست راست، رو به شمال دست شرقی نام داشته و در حرکت به سمت جنوب، دست غربی.

این نشان می‌دهد که شناخت برخی از انسانها حتی از بدنشان تابعی از شناختشان نسبت به جهان پیرامون است.

#نقشه‌هایی_برای_گم‌شدن
#ربه‌کا_سولنیت
#ساغرانه
🆔️@saagharaneh

هرآنچه ترک دارد،
از همانجاست که نور می‌تابد.

#ربه‌کا_سولنیت
#نقشه‌هایی_برای_گم‌شدن
#کینتسوگی
#ساغرانه
🆔️@saagharaneh

#گم_کردن یعنی پیدا نکردن چیزی آشنا
و
#گم_شدن یعنی پیدا شدن چیزی ناآشنا

#نقشه‌هایی_برای_گم‌شدن
#ربه‌کا_سولنیت
#ساغرانه
🆔️saagharaneh