نج،روستای من و تو

#کرسی
Канал
Логотип телеграм канала نج،روستای من و تو
@rostaye_nojПродвигать
1,23 тыс.
подписчиков
8,55 тыс.
фото
1,12 тыс.
видео
275
ссылок
#هوالخالق #روستایم_نج..... یکی از قدیمی ترین روستای شناخته شده ی ایران با قدمتی بیش از دوهزار سال ✌در صورتی که عکس و متن مرتبط با(روستای نج) دارید میتوانید به آیدی ادمین ها @nojkoh @noj_admin مراجعه نمایید... 🌺منتظر نظرات و پیشنهادات شما هستیم🌺
روستاهای #تیرستاق  #کرسی و #رزن میزبانان دوازدهمین اجتماع بزرگ سوگواره اربعین‌حسینی بخش بلده


🎙 سخنران حجت‌الاسلام والمسلمین #حاجی_زاده (امام جمعه محترم شهرنور)

همراه با مداحی و سینه زنی سنتی و محلی...
اهداء جوایز مسابقه فرهنگی...
و برنامه های متنوع دیگر...

روز یکشنبه ۴شهریور مصادف با اربعین حسینی ساعت ۱۰ تا ۱۳

حسینیه حضرت سیدالشهداء روستای تیرِستاق

🆔 @rostaye_noj
:

#دلنوشته

#یاد یلدایی

تا به یاد آرم بسوزم زار زار

هجر ازشبهای خوب کوه یار

شب نشینی باعزیزان تاسحر

قصه دلدادگان اندر سفر

زیر#کرسی قصه مادر بزرگ

می نشست #خنده لب اقا بزرگ

کودکی و سادگی و شورو شوق

با یه شیرینی میکردیم زوق


شب نشینی هرشبی یلدا بود

بی خیال از #غصه فردا بود

عصرها با دوستان دورهمی

دیمون کاراژ مشهدی مهرعلی

چی شده ازهم #جدا افتاده ایم.

یکدفه ازبهر خدا افتاده ایم


یه جورای می خواهیم بالاترباشیم

از همه سرها میخواهیم سرترباشیم


جان داداش اته یواشتر بوریم

دست هم گیریم و خشتر بوریم


*(هم ولایتی ها
شب یلدا در اِنه جم بواشیم

یاد اون قدیما بی غم بواشیم )*

با تشکر از آقای #علی_صالحی

🆔 @rostaye_noj
🌸🌺🌸🌺🌸
🌸🌺🌸🌺
🌸🌺🌸
🌸🌺
🌸

💕 @rostaye_noj 💕
#یاد_قدیم 🌸

شب سرد یکی از روزهای بهمن ماه خواهر بزرگتر در حال پهن کردن سفره شام بود ، من در حال نوشتن مشق های مدرسه آن هم در نهایت بدخطی . مادر مشغول بافتن جوراب پشمی مشکی رنگ و همانطوری هم سفارش های لازم را برای سفره شام به خواهر میداد که فلان چی یادت نره و برنج مانده #ظهر را هم بیاور خودم می خورم .
شام برنج کته به هم چسبیده با عدسی بود ؛ از آن عدسی هایی که گوشت قرمه هم داخلش می ریختند و من همیشه #دوست داشتم . صدای بستن درب حیاط آمد و پدر وارد اتاق شد ، طبق معمول زیر کرسی در جای خودش نشست و گفت زودتر شام بخوریم گاو درد داره و امشب وقت زایمانشه . همین #جمله کافی بود تا مادر هم به کمک خواهر بیاید . برای پدر در روی #کرسی سفره کوچکی پهن می کردند و پدر همانجا شام میخورد و برای بقیه ماها در قسمت جلویی اتاق که کرسی نبود سفره پهن میشد ؛ توجیه هم این بود که ما کوچک هستیم و غذا را می ریزیم روی لحاف کرسی . #پدر همچون سواره نظام و ما سربازان پیاده !! . یک شب که من بدجور سرما خورده بودم من رو خیلی تحویل گرفتند و گفتند امشب برو زیر کرسی شامت را میاوریم آنجا . خیلی کیف کرده بودم آن دفعه . بماند که زحمت #خواهر بزرگتر زیاد شد و زیر لب غرولندی کرد . شام را هول هولکی خوردیم . پدر دستورات لازم برای مدیریت بحران یعنی فارغ شدن موفق گاو را صادر کرد!!! . از آن جمله اعزام خواهر بزرگتر و من به منزل یکی از چوپانان قدیمی با تجربه برای درخواست کمک از وی و همچنین حاضر کردن آرد سبوس و سیب زمینی و .. برای زائو !! و آماده کردن یک استامبولی آتش برای نورسیده توسط مادر.
طویله گاو پر رفت و آمد بود ، من و #خواهر هم از پشت درب طویله منتظر بودیم ببینیم چه می شود . گاو از شدت درد نعره می زد و مادر با مهربانی خاصی می گفت : جان ، جان . آن شب به گاومون هم حسودیم شد ؛ یادم نمی اومد مادر با چنین لحنی به من جان گفته باشه . خلاصه بعد یکی دو ساعت گاومون زایید و انگار دنیایی را به پدر و مادر داده بودند .تا پاسی از شب #پدر و #مادر به نوبت به گاو و گوساله اش سر می زدند . آن شب حس حسادت به گاو و گوساله جدید الورودش رهایم نمی کرد . با خودم می گفتم ارزش آنها برای پدر و مادر از من بیشتر است . با همین افکار کودکانه به خواب رفتم.
صبح هنگام مدرسه دیدم کفشهایم در ایوان خانه نیست . از مادر پرسیدم ؛ آنها را در لنگه چوبی زیر کرسی گذاشته بود تا صبح گرم و نرم باشد برای پاهایم . می گفت دیشب دیدم هوا خیلی سرده و صبح پاهات یخ میزنه . ظهر هم که از مدرسه برگشتم دیدم ناهار برنج و آغوز داریم و پدر مرا برای ناهار به زیر کرسی فراخواند و گفت امروز زیر کرسی #ناهار بخور . اونجا بود که فهمیدم تموم تلاش پدر و مادرم و همه پدر و مادرهای دنیا برای بچه هاشونه .
سایه شون مستدام .


#پی_نوشت : مضمون نزدیک به واقعیت ، اواخر دهه 60 #روستای_نج


با تشکر فراوان از آقای #نیما_نوری 🍃

💕 @rostaye_noj 💕
Forwarded from اتچ بات
💕 @rostaye_noj 💕

#تقدیم_به_اهالی_سربلند_دره_نور

دره نور است نور دیده ام
دل ز مهر غیر او بُبریده ام
شوق دیدارش به دل جان میدهد
دل بدون روی او جان می دهد

قبله اش #آزادکوه سرفراز
دل وضو می سازد از آب #هراز
شعر او #نیماست آوازش #بنان
بلبلا جز او سرودی را مخوان

مردم آزاده این بوم و بر
آینه خواهی به دل هاشان نگر
از #پل_زنگوله اش رو تا #دوآب
#یوش و #یاسل چشمه ای از آفتاب

#انگه_رود و #یالرودش سربلند
#بلده و #بل بوستانی بی گزند
#کرسی و #ایوا، #نج❤️ و #زرین_کمر
#تاکر و #دونا همه نور بصر

از #کلا و #ایل خوشتر گو کجاست
#ناحیه نقاشی خوب خداست
از #کلاونگا، #کمربن کن گذر
تا ببینی معدن دُرّ و گهر
💕 @rostaye_noj 💕

از #چل و #سادات_محله، از #رزن
تا #دویلات و #مزید خوش چمن
از #ترساق و #کمربن از #کلاک
تا #بطاهر تا #خجیر تابناک

از #فیول از روستای #نیکنام
تا #کمررود و #سراس و #مرچ و #کام
تا #حطر، #بردون و #ورزن، #کلیک
نامشان یک یک شده در سینه حک

#اوز کلا و #اوز و #پیل و #پیچده
پاک #میناک و #الیکا و #نته
جملگی اشعار دیوان مَنَند
هر یکی همچون #ولاشید گلشَنَند

دره نور است نور پر فروغ
همچو افسانه است اما بی دروغ
چون کتاب خاطرات کودکیست
چشمم از یاد غزل هایش گریست

💕 @rostaye_noj 💕

همچو شاهینی که پر را باز کرد
دل ز شوقش در هوا پرواز کرد
سرنوشتم این چنین در سر نوشت
پا نهادم در زمینی چون بهشت
💕 @rostaye_noj 💕

سبزه زارت پر گل و شمشاد باد
قله هایت سرکش و آزاد باد
فکر ویران گشتنت بر باد باد
تا ابد بوم و بَرَت آباد باد...

#سروده_شاهین_جباری از ولاشید ( دبیر دبیرستان های بلده)
با تشکر اقای #شاهین_جباری
💕@rostaye_noj 💕
#کانال_فرهنگی_مردمی_اجتماعی_خبری_روستای_من_تو_نج
💕 @rostaye_noj 💕
🌷🌷
🌷🌷
🌷
🌷
#دلنوشته_ای_زیبا
#کوهستان آرام بود باد زمستانی میوزید
رمه در دامن #کوهستان در حرکت بود
پیر مرد چوبش را به زمین میزد از دامن کوه رمه را بسوی خوابگاه خود به #تلار می برد به لب چشمه ای رسید پیرمرد دستو صورتی به آب زد وظرفش را پر آب کرد از بالای گردنه روستا پیداست بود
دود اجاقها حکایت از آن داشت که دخترکهای روستا مشغول درست کردن شام شب هستند
پیر مرد در دلش میگفت کاشکی امشب در خانه بودم
چوب دستم را کنار در میگذاشتم وکلاهم را روی طاق جوراب پشمی را در میاوردم وزیر #کرسی حسابی
پاهام گرم میشد
در این بین رمه به تلار رسیدند و وارد تلار شدند
پیر مرد وارد جونکا شد
کوله بارش راگذاشت
اجاقش را آتش کرد چایی درست کرد برنجی در دیک کوچکش گذاشت وکمی گوشت قرمه با تکه ای قراقروت درقابلامه انداخت غذای مختصری درست کرد مشغول شام واستراحت شد
صدای نفس گوسفندان در تلار می پیچید پیرمرد پاهایش را دراز کرد ولی درد پا ارامش نمیکرد نجوایی با پا میکرد که ای پاهای من شما کوهستانها را از #لمن تا لمسوکلا از پیملت وزنگ زنگ
از لیور ونیلمون تا نازر مرا یاری کردید کمی ارام بگیرید
تا دوباره فردابه چرا گاه بروم
صدای سوز سرما از بیرون میامد پیر مرد در شولا نمد خود دراز کشید شغالها و گرگها از بیرون زوزه میکشیدند و #سگ پارس میکرد کمی ارام گرفت
ودر دلش نجوا میکرد

غم دوران چه خوری شاهی
میرود و شاهی میاید
تو چرا چونه میزنی
اسمان سقفت واین خاک فرشت
اگرم کال چرمت پاره شده پینه زنی
سیاهی شب همه جارا فراگرفت چشمان
پیر مرد بخواب رفت وصدای قلبش میامد
گرگها وشغالان همچنان زوزه میکشیدند وسگ پارس میکرد پیرمرد در خواب میدید
که به روستا رفت ودرایوان نشسته وبیرون را تماشا میکند
#تقدیم به پیر مردهای قدیم
روستا
تهران 96
با تشکر از آقای #قنبر_علی_صالحی
Forwarded from عکس نگار
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
‍ ‍ نصب #بنر در ورودی منطقه بلده
#پل_دو_آب

به مناسبت #ماه_خدا ماه عاشقان❤️

کاری :ازادمین های کانال پاتوق بلده ای هااز اقایان👇👇
سلیمان نعمتی 👈 #ورازان
محمد بهرامیان👈 #اوز
بهمن یزدانی👈 #نج
ادمین کانال 👈 #مرچ
محمد رضا یدالهی👈 #کام
منصور رضایی👈 #مزید
حسن شعبان👈 #ایوا
میلاد کیا👈 #کرسی

ما کاری میکنیم که #مردم_روستا_به‌روستای_منطقه بلـده با هم اتحادو هم بستگی داشته باشند..❤️

#بزرگترین_اجتماع_بلده_ای_ها
👇💯👇
https://telegram.me/joinchat/EvUOgT7KNGOU2hqX4ml07Q
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
#لطفا_عکس_پایین_باز_شود
Forwarded from اتچ بات
💕کلیپ زیبا از #تلارسر
💕زمستان۹۵
💕روستای #کرسی
💕 با تشکر از آقای #میلادکیا💕
💕💕💕💕
💕💕💕💕💕
💕 @rostaye_noj 💕