:
#دلنوشته#یاد یلدایی
تا به یاد آرم بسوزم زار زار
هجر ازشبهای خوب کوه یار
شب نشینی باعزیزان تاسحر
قصه دلدادگان اندر سفر
زیر#کرسی قصه مادر بزرگ
می نشست
#خنده لب اقا بزرگ
کودکی و سادگی و شورو شوق
با یه شیرینی میکردیم زوق
شب نشینی هرشبی یلدا بود
بی خیال از
#غصه فردا بود
عصرها با دوستان دورهمی
دیمون کاراژ مشهدی مهرعلی
چی شده ازهم
#جدا افتاده ایم.
یکدفه ازبهر خدا افتاده ایم
یه جورای می خواهیم بالاترباشیم
از همه سرها میخواهیم سرترباشیم
جان داداش اته یواشتر بوریم
دست هم گیریم و خشتر بوریم
✨✨✨✨✨✨✨✨✨*(هم ولایتی ها
شب یلدا در اِنه جم بواشیم
یاد اون قدیما بی غم بواشیم )*
با تشکر از آقای
#علی_صالحی 🆔 @rostaye_noj