🚩 گری هابرمارس در فصل 14 کامپنیون ویلی - بلکول درباره
#دوئالیسم، موضوع
#تجربیات_نزدیک_به_مرگ را مطرح کرده و به بررسی دلایل مخالفان این تجربیات میپردازد.
🚩 به بیان وی، پژوهشگران طرفدار
#NDE از سوی مخالفان - و بطور مشخص مایکل مارش که مقالهای در این کتاب و در رد NDE دارد - به عدم توجه کافی به آخرین مطالعات در حوزۀ «
اخلال در عملکرد لوب گیجگاهی» متهم شدهاند.
مارش البته چالشهای ناشی از عوامل مشهوری چون
متابولیسم اِندورفین، هیپوکسی (کاهش اکسیژنرسانی به بافتها)،
آنوکسی (توقف اکسیژنرسانی یا هیپوکسی شدید)،
هایپرکاپنی (افزایش غیرطبیعی سطح دیاکسیدکربن در خون)
و کتامین (داروی بیهوشی) را هم میافزاید. عواملی که به نوعی توهم و بافتههای درونی و ادراکات سابجکتیو میانجامد.
فراتر از جنبههای عصبشناختی، مارش برخی از تجارب نزدیک مرگ را به فرهنگ و تفسیرهای شخصی، نفوذ ایدههای متافیزیکی، و ... هم نسبت میدهد.
🚩 مشکل اصلی مارش – و سایر منکران NDE – از نظر هابرمارس، نادیده گرفتن صدها مورد تجارب نزدیک مرگ متکی بر شواهد عینی است که با دقت در تحقیقات دو سه دهه اخیر ثبت و بررسی شدهاند. تجربیات مبتنی بر شواهد
#ابجکتیو،
متفاوت از گزارشاتی مانند عبور از تونل نور و صرف ملاقات با ارواح و مرور سریع اتفاقات عمر و ... است؛
بلکه گزارشاتیست که از اتفاقات روی زمین و قابل راستیآزمایی خبر میدهند.🚩 چنانکه دکتر کِلی نیز خاطرنشان کرده، مباحث فیزیولوژیکی و عصبشناختی که مارش مطرح میکند، کاملاً شناختهشدهاند و سالهای بسیار دربارۀ آنها تحقیق شده. در شرایطی که تز مارش در جستوجوی چیزی است که بنحوی
#سابجکتیو در جریان باشد،
این دست موارد دارای شواهد عینی و بیرونی، علیه تبیین او اقامه میشوند.🚩 تعداد زیادی تجارب متکی بر شواهد، شناسایی موفق اعداد خاص، یا بازشناسی موفق اشیای دیگری که به طور نامنظم قرار داده شده یا انداخته شده بودند، روی داده است. این اشیا به صورت تصادفی در بالای سر بیمار و طوری قرار داشتند که تنها از موقعیتی نزدیکتر به سقف قابل مشاهده بودند. از جملۀ اینها تشخیص و تکرار موفق اعداد چند رقمی تصادفی بالای دستگاه پزشکی است که در موارد متعدد به درستی شناسایی شدهاند. اگر موارد شناسایی درست اشیای غیرمنتظره را - که از روی زمین دیده نمیشدند، اما تجربهگران آنها را بالا نزدیک سقف یافتهاند - به این فهرست بیفزاییم، تعداد موارد افزایش قابل توجهی خواهد یافت. این نمونهها نشان میدهند که منتقدان در تبیین تجربیات باید واقعگراتر باشند.
🚩 هابرمارس در این فصل به بیش از 300 مورد تجربیات مبتنی بر شواهد بیرونی ارجاع میدهد که از محیط نزدیک یا محیط با فواصل بسیار دور گرفته شدهاند.
اندکشماری از این تجربهگران نزدیک مرگ، کور مادرزاد هستند. بسیاری از این تجربهها را بیش از یک سنخ از شواهد تأیید کردهاند.
🚩 هابرمارس تاکید دارد اگر حتی تعدادی انگشتشمار از نمونههای کلیدی در میان این 300 مورد، با دقت و بدرستی دادههایی را از «جهان واقعی» گزارش کرده باشند، آنگاه چنین به نظر میرسد که تزهای سابجکتیو در تبیین و تعلیل تمام جنبههای کلیدی این گزارشها شکست میخورند.
برای آنکه مفروضات طبیعی درست باشند، تقریباً تکتک این بیش از 300 گزارش تأییدشدهای که بسیاریشان در همان محل یا دستکم اندکزمانی بعد به اشتراک گذارده و با جزئیات توسط شاهدان مختلف تأیید شدهاند، باید کاذب باشند.
👤دکتر مهدی همازاده ابیانه (دکترای فلسفه ذهن، دستیار پژوهشی سابق در دانشگاه راتگرز آمریکا)
🌐 کانال فلسفه ذهن:
🆔@PhilMindمطالب قبلی کانال در این حوزه:
⬅️ به این
کتاب جدید (
چالشهای 25 نظریه مادیإِنگارانه NDE طبق تحقیقات علمی پییر-ریویود) کانال و
توضیحات آن رجوع کنید. مطالب قبلی دیگر:
👇🏻👇🏻تجارب نزدیک به مرگ و خروج از بدن در نابینایان؛ مطالعهی بینایی بدون چشم ظاهری.
آیا تجربهگران خروج از بدن (OBE) توانستند تصاویر، یا تارگتهای بصری اطراف بدنشان را با چشم بسته ببینند؟
جواب: بله، بر خلاف ادعای آتئیستها، در این آزمایش در تحقیق چارلز تارت، توانستند این کار را بکنند!
مشاهدات سابجکتیو محض آنجهانی VS مشاهدات آبجکتیو اینجهانی!
(
تلگرافهای قبلی)
🌐کانال علم و دین «
Science and Religion»:
🆔 @ReligionandScience2021