فلسفه بدون مرز

#گوته
Канал
Логотип телеграм канала فلسفه بدون مرز
@philosophybimarzПродвигать
10,56 тыс.
подписчиков
786
фото
276
видео
137
ссылок
فلسفه در جستجوی حقیقت است,اما مدام از خود می پرسد ایا حقیقتی وجود دارد؟ پیج فلسفه بدون مرز🤟 https://www.instagram.com/philosophybimarz/ ادمین :تبلیغ شما در تعرفه جدید هم در استوری اینستاگرام و هم در تلگرام پست میشه به دایرکت پیج اینستاگراممون بیاید
◾️ بی شک بحث و جدل بر سر موضوعی نظری می‌تواند برای طرفین درگیر آن بسیار سودمند باشد چون نظرات آنها را تصحیح یا تأیید می‌کند و موجب پیدایش نظرات جدید می‌شود.
این کشمکش یا تصادم در ذهن است که اغلب باعث جرقه زدن می‌شود ولی این در عین حال شبیه تصادم اجسام نیز هست که در آن جسم ضعیف تر اغلب باید متحمل درد شود، در حالی که جسم قوی تر سربلند بیرون می آید و صرفا ندای پیروزی سر می‌دهد.

◾️از این حیث، این شرط هم مطرح است که طرفین بحث باید به هر حال به لحاظ عقل و استعداد و شناخت تناسبی با هم داشته باشند. اگر یکی از آنها فاقد شناخت باشد، آن وقت آن شخص (واجد شرایط) نیست ولذا استدلال‌های طرف دیگر در او کارگر نیستند؛ و در این کشمکش او، به قول معروف، بیرون گود ایستاده. اما اگر طرف فاقد عقل باشد، عصبانیتی که به سرعت در او بیدار می‌شود او را ترغیب می‌کند که از انواع خدعه ها و نیرنگ های ناجوانمردانه در بحث استفاده کند و وقتی دست اش رو شد شروع به وحشیگری و بی ادبی می‌کند.

◾️بنابراین، درست به همان نحوی که اشخاص هم سن و همرده در مسابقات قهرمانی پذیرفته می‌شوند، پژوهشگر نیز باید پیش از هر چیز از بحث کردن با افراد بیسواد پرهیز کند؛ چون نمی‌تواند بهترین استدلال‌هایش را علیه آنها استفاده کند، زیرا این افراد فاقد شناخت اند و آن استدلال‌ها را نمی‌فهمند و در موردشان فکر نمی‌کنند. ولی اگر در چنین موقعیت ناراحت کننده‌ای شخص پژوهشگر سعی کند استدلال‌هایش را برای آن افراد تشریح کند، آن وقت كلا شکست میخورد؛ و در واقع نهایتا آن افراد، با یک ضداستدلال نادرست و به دردنخور، در چشم کسانی که به اندازه‌ی خودشان جاهل و بی سواداند محق به نظر می‌رسند.

◾️برای همین #گوته در دیوان غربی می‌گوید :

هرگز مگذار که اشتباهی تو را به عرصه ی استدلال بکشاند؛ خردمند آن است که در بحث با نادان خود را به نادانی بزند.

▪️#آرتور_شوپنهاور
▪️#متعلقات_و_ملحقات
■ درباب منطق و دیالکتیک - صفحه 201

@Philosophybimarz
‌ ■ #آرتور_شوپنهاور؛ #فیلسوف_بدبین

شوپنهاور زندگی را یک بدبیاری تمام عیار می دانست؛
–«می توانیم زندگی خود را رویدادی بدانیم که به طرزی بی فایده و ناراحت کننده خواب سعادتمندانه نیستی را بر هم می زند.»
–«وجود بشر باید نوعی اشتباه باشد.»
او عقیده داشت؛”امکان نداشته این جهان کار موجودی رحیم بوده باشد،بلکه کار شیطانی بوده که موجودات را آفریده تا از مشاهده رنج های آنان لذت ببرد.”
به فلسفه روی آورد زیرا از دید او زندگی کسب و کاری اندوهناک است که باید آن را صرف تأمل درباره خودش کرد.
تنهایی را بسیار می پسندید.در اثر شاهکارش،
#جهان_به_مثابه_اراده_و_بازنمود
دلیل نداشتن دوستان زیاد را اینگونه توضیح می دهد:«نابغه به ندرت می تواند خوش مشرب و معاشرتی باشد،زیرا کدام یک از مکالمات دونفره ممکن است واقعا به اندازه تک گویی های خودش هوشمندانه و جالب باشد؟»

از #زنان دوری می جست زیرا زندگی را آن قدر کوتاه،نامعلوم و زودگذر می دید که ارزش آن را ندارد که خود را با تقلای زیاد در آن به دردسر بیندازیم.
هرچند شهرت ناشی از چاپ مجدد کتابش و به دنبال آن افزایش توجه زنان به او #دیدگاهش_درباره_زنها را ملایم تر نمود.به جای این که آن ها را «مناسب پرستاری و معلمی ابتدایی ترین دوران کودکی ما» بداند،«درست به این علت که خودشان کودک مآب،احمق و کوته بین و در یک کلام،در سراسر زندگی خود کودکانی بزرگ هستند»، آن ها را قادر به فداکاری و کسب بصیرت می داند.
باز در خصوص موردتوجه بودن گفت؛
«بزرگ ترین لذت ما این است که ما را بستایند؛ولی ستایندگان حتی اگر انگیزه ای برای این کار داشته باشند،چندان مایل نیستند که ستایش خود را ابراز کنند.و بنابراین،خرسندترین انسان کسی است که توانسته خالصانه خودش را بستاید،مهم نیست چگونه.»

■ دیدگاه شوپنهاور درخصوص دیگر فلاسفه”

–شوپنهاور همزمان با #هگل به تدریس فلسفه در دانشگاه برلین پرداخت.او فلسفه هگل را این چنین ارزیابی میکرد:« آرای بنیادین آن بیهوده ترین توهمات هستند،جهانی واژگون شده،لودگی فلسفی...مضامینش توخالی ترین و بی معناترین نمایش کلماتی هستند که تاکنون ابلهان به آن گوش سپرده اند و نحوه ارائه آن نفرت انگیزترین و بی معناترین پرت و پلاگفتن است...»

–به #گوته و آثار او علاقه مند بود.در یکی از دیدارهایشان گوته برای او بیتی سرود:
“اگر می خواهی از زندگی لذت ببری
باید برای جهان ارزش قائل شوی.”
شوپنهاور در مقابل نقل قولی از #شانفور آورد؛
« بهتر است انسان ها را همان طوری که هستند بپذیریم،به جای این که تصویری خیالی از آن ها ترسیم کنیم.»

آثار #سنکا را خوانده و او را بسیار می ستود.
مجذوب ادیان شرقی به طور عام و آیین برهمنی به طور خاص بود.

–ساعات زیادی را می خوابید.با مقایسه خودش با دو تن از متفکران مورد علاقه اش زیاد خوابیدن هایش را توجیه می کرد:« هرچه انسان ها پیشرفته تر باشند و هرچه مغزشان فعال تر،بیش تر به خواب نیاز دارند؛#مونتنی و #دکارت بخش زیادی از عمرشان را در خواب بوده اند.»
«اگر زندگی و هستی شادی آفرین بود،در آن صورت همه با بی میلی به حالت ناهشیار خواب نزدیک می شدند و با شادی دوباره از خواب برمی خاستند ولی درست عکس این امر مصداق دارد.»

■ نظریه شوپنهاور در باب #عشق و #ازدواج

فلاسفه سنتاً به موضوع عشق علاقه ای نداشته اند زیرا از نظر آنان مصیبت های عشق بیش از حد بچه گانه است و باید آن را به شاعران و مجنونان واگذار نمود.
اما شوپنهاور از این بی تفاوتی حیرت کرد و آن را نتیجه انکار متکبرانه جنبه ای از زندگی می دانست که تصور انسان از خودش به عنوان موجودی عقلانی را نقض می نمود؛
«عشق در هر ساعتی جدی ترین اشتغالات را بر هم می زند،و گاهی برای لحظه ای حتی بزرگ ترین اذهان را فلج می نماید...عشق گاهی نیازمند قربانی کردن سلامت،
ثروت،مقام و خوشبختی است.»
شاید شوپنهاور از آشوب و نگرانی ناشی از عشق متنفر بود ولی آن را نامناسب و تصادفی نمی دانست:
«چرا این همه سرو صدا و هیاهو؟ چرا این همه اضطرار،دلشوره و تقلا؟..این جا هیچ چیز بی اهمیتی وجود ندارد؛برعکس، اهمیت این موضوع با جدی بودن و شور و شوق این کار کاملا متناسب است.هدف غایی تمام روابط عشقی واقعا مهم تر از تمامی دیگر اهداف زندگی انسان است و بنابراین کاملا سزاوار همان جدیت شدیدی است که همگان در مورد عشق نشان می دهند.»
اما هدف از عشق چیست؟
#مونتنی اذهان ما را تابع بدن ما می دانست ولی شوپنهاور فراتر رفت و به نیرویی در درون ما پرداخت که به نظر او همواره بر عقل غلبه دارد،نیرویی آن قدر قوی که همه نقشه ها و داوری های عقل را درستکاری می کند و این نیرو را #اراده_معطوف_به_حیات نامید و آن را سائقه ای ذاتی در انسان ها برای بقا و تولیدمثل تعریف کرد.


@Philosophybimarz
◾️نیرومندترین بازو نمی‌تواند به هنگام پرتاب کردن جسمی سبک به آن حرکتی بدهد، تا ان جسم به فاصلهٔ دوری پرتاب شود و به شدت به هدفی اصابت کند. آن جسم در همان نزدیکی به سستی بر زمین می‌افتد، زیرا دارای جرم کافی نیست تا نیروی بیرونی را جذب کند. وضع افکار زیبا و بزرگ و حتی شاهکارهای نوابغ، هنگامی که جز اذهان کوچک، ضعیف یا منحط وجود نداشته باشند و قدر آن را نشناسند نیز چنین است. خردمندان همهٔ دوران‌ها یکصدا از این وضع شکوه می‌کنند.

مثلاً #یسوع_بن_سیراخ می‌گوید : «کسی که با ابلهی سخن می‌گوید، خفته ای را مورد خطاب قرار می دهد و وقتی سخنش به پایان می‌رسد ابله میپرسد : موضوع چیست؟»

و #هملت می‌گوید : «گفتار زیرکانه در گوش ابله میخوابد.»

و #گوته می‌گوید : «خردمندانه ترین حرف، در گوش ابله بازیچه است.» و در جایی دیگر می‌گوید : اگر دیگران ابله اند و نمی‌توانی در آنان اثر کنی، دل آزرده مباش، زیرا اگر به باتلاقی سنگی بیفکنی، حلقه های موج پدیدار نمی‌گردد.»

همچنین #لیشتنبرگ می‌پرسد : «وقتی کله ای با کتابی برخورد می‌کند و صدای پوکی شنیده می‌شود، آیا همیشه این صدا از کتاب است؟» و در جایی دیگر : «چنین آثاری مانند آیینه اند. اگر میمونی به درون آیینه نگاه کند ممکن نیست قدیسی را در آن ببیند.»

#آرتور_شوپنهاور
▪️#درباب_حکمت_زندگی
▪️#در_باب_ابلهان

@philosophybimarz