در این کانال از فریاد قلم می گوییم تا پژواک آن به گوش ها برسد و کنشگری خشونت پرهیز و مطالبه گری مدنی بعنوان حقوق شهروندی راه خود را در اذهان عمومی باز کند.
رابطهی مستقیم دزدی، فقر و مرگ (تسلیت ملت ایران به مردم عزیز طبس)
✍رضارضائی ۱۴۰۳/۷/۱ آیا افزایش دزدی رابطهی معناداری با افزایش فقر و مرگ دارد؟ مقدمه: بدون شک وقتی #دزدیهای کلان افزایش مییابد، در جای دیگری سرمایهها کاهشیافته و در نتیجه #فقر افزایش مییابد و #مرگ انسانهای شریف و زحمتکش مثل ماجرای #معدن_طبس را به دنبال خواهد داشت. یکم: هرچه گفتند که تحریم، اختلاس، ناکارآمدی و غارت منابع باعث فقر و فلاکت شده درست است؛ اما همهی آنها در یککلام، دزدی و عدمالنفع ثروت ملی است؛ دوم: هرچه دزدی بیشتر، بزرگتر، متنوعتر، فراگیرتر، پیچیدهتر، آرام و بیسروصداتر باشد، فقر و مرگ انسانهای بیگناه ناشی از آن بیشتر و دردناکتر میشود؛ سوم: هرچقدر پیشگیری، ممانعت و برخورد با دزدان کمتر شود، آثار سوء اجتماعی و فردی آن افزایش مییابد و ناگهان دامن معدنچیان زحمتکش طبس را گرفته و آنها را دردمندانه به کام مرگ میکشد؛ چهارم: بعد از دزدان خانگی و بانکی، عدم برخورد مناسب با پدیدهی دزدان صنعتی، معدنی، کشاورزی، دامی، صیادی، اطلاعاتی، انرژی و نخبگان، دقیقاً متوجه مراجع ذیربط است که باید پاسخگو باشند. پنجم: گرچه باید به وضعیت #جانباختگان و #مجروحین و خانوادههای حادثهی معدن طبس رسیدگی کرد، باید با #دزدان_امنیت_شغلی، #دزدان_امنیت_فضای_کار، #دزدان_ایمنی و #سلامت_کارگران نیز رسیدگی عاجل شود. به اعتقاد این کنشگر مدنی:
۱: همهی ایران عزادار و داغدار حادثهی طبس است اما به نظر میرسد که تسکین ملت فقط با مجازات قاصرین و مقصرین انجام میشود. ۲: به نظر میرسد که هیچ چیزی وجود ندارد که بتواند ندیدن روز اول مدرسهی فرزندان را جبران کند بخصوص برای جانبختگانی که دیگر هرگز فرزندان خود را هم نخواهند دید و این درد و غم را درمانی نیست، پس فقط باید کاری کرد که اینگونه حوادث تکرار نشود. ۳: به نظر میرسد که طی سالیان اخیر هیچکدام از حوادث طبیعی مثل سیل، زلزله و رانش زمین، طبیعی نبوده، و حوادث جادهای و #ریزش_معدن نیز طبیعی نیست، پس تنها میتوان به سوء مدیریت و ناکارامدی، افزایش دزدی منابع، کاهش سرمایه گذاری در زیر ساختها، بی توجهی به جان هم وطنان و ایجاد فقر عامدانه اشاره کرد. گرچه آنقدر عزا داریم که وقت عزاداری نداریم، آنقدر اشک داریم که وقت گریهزاری نداریم، آنقدر فقیر و فلاکتزده داریم که وقت رسیدگی به بدسرپرست نداریم، اما وقت کافی برای مطالبهی حقوق جانباختگان، مالباختگان، عمر باختگان، جوانی باختگان، امید و آرزو باختگان داریم و باید با کنشگری مدنی از جنبش مردمی ایران حمایت کرد تا دیگر شاهد حوادث تأثرانگیزی مثل معدن طبس نباشیم.
آیا پس از ۴۶ سال فداکاری، ایثار، همراهی، همکاری، مجاهدت، آوارگی، خون دادن و پایمردی، موقع سررسید مطالبات نرسیده؟ مقدمه: به نظر میرسد که وقتی یک ملتی ۴۶ سال هرچه که داشت از جان و مال و فرزند و آبرو و آسایش و امنیت را برای یک انقلاب داده، حالا حق داشته باشد که حداقلهایی مثل امید، اعتماد، راستی، درستی، معیشت مطابق با شان و منزلت و کار و کوشش را مطالبه کند.
یکم: انقلاب سال ۵۷ انتخاب مردمی بود که در آن زمان می زیستند و فارغ از درست یا اشتباه یا ناقص بودن آن، حق داشتند که مطالبات خود را داشته باشند اما نسل امروز نه آن انقلاب کردهها هست و نه آن مطالبات را دارد. دوم: وقتی مردمی که در ۱۴۰۳ زندگی میکنند نیز به جبر یا به دلخواه، عمر و هستی و آرزو و امید خود را پای این حاکمیت و حکومتها گذاشتهاند، حق دارند که مطالباتی از جنس خودشان و اقتضائات روز را داشته باشند. سوم: مردم این دوره و زمانه نیز حق دارند برای نسلهای بعدی و ایران فردا، مطالباتی از جنس #رفاه، #آرامش، #صلح، #برابری، #محیطزیست سالم، برخورداری از #حقوق_شهروندی، آموزش علوم روز، مبادلات فرهنگی با تمام مردم جهان و #آزادی را داشته باشند. چهارم: آنچه که هر سه نسل را به هم پیوند میدهد عبارت است از: سرزمین، قانون و حاکمیت. هرآنچه که این سه مهم را برهم بزند یا مخدوش کند، بهعنوان عامل شکاف نسلی شناخته میشود. پنجم: سرزمین ما دچار آسیبهای فراوان شده از جمله تداوم خشکسالی و سوءمدیریت منابع و نداشتن برنامهای آیندهنگر. قانون اساسی دیگر مورد وفاق نیست و نیاز به اصلاح یا تغییرات اساسی دارد. حاکمیت دچار قصورهایی در اجرای قانون اساسی شده که نتیجهی آن ایجاد خلأ و ظهور برداشت های متفاوت و در برخی موارد متناقض از قانون و ورود افراد ضد منافع ملی و ضد امید و اعتماد به عرصه ی سیاستگذاری و اجرا شده است. ششم: درخواست مطالبات سررسید شده حق مسلم همه ی ملت است و نباید آنها را به واسطهی مطالبهگری، حذف کرد. هفتم: مخالفت کنشگران مدنی خشونت پرهیز است که در جهت پاسداری از سرزمین، قانون و حاکمیت مدافع حقوق مردم انجام میشود و وجاهت انسانی، عرفی، قانونی و بیننسلی دارد.
به اعتقاد این کنشگر مدنی:
۱. هیچ اشکالی ندارد که گذشتگان در مورد خطاهای خود عذرخواهی کرده و در صدد جبران بر آیند. ۲. هیچ اشکالی ندارد که حاکمیت به خطاهای استراتژیکی خود اعتراف کرده و راه عقبنشینی و جبران مافات را طی کند. ۳. هیچ اشکالی ندارد که #غارتگران، #فاسدان، #دزدان، #ناکارآمدان و #قبیله_گرایان مجازات شوند. ۴. هیچ اشکالی ندارد که در صورت عدم تحقق سه بند فوق، ملت برای حفظ سرزمین خود و تحویل آباد آن به نسل بعدی، به دنبال تغییر قانون یا حاکمیت باشد. ۵. هیچ اشکالی ندارد که مردم آرزومند، خردمند و هوشیار شده، روشهای مطالبهگری و کنشگری شکستخوردهی قبلی را تغییر داده و به دنبال روشهای نوین باشند. هیچ اشکالی ندارد که مردم این دوره و زمانه متفاوتتر از نسلهای قبلی باشند، نوع آرزوهایشان متفاوتتر و سبک امیدشان به فردای بهتر نیز متفاوتتر باشد، پس باید به حق مسلم آنها احترام گذاشته شده و اتحاد و امیدشان مورد هجوم سنتگرایان و حافظان وضع موجود قرار نگیرد.