پیرنگ | Peyrang

#خوسه_دونوسو
Канал
Логотип телеграм канала پیرنگ | Peyrang
@peyrang_dastanПродвигать
2,37 тыс.
подписчиков
123
фото
37
видео
1,07 тыс.
ссылок
گروه ادبی پیرنگ بدون هر نوع وابستگی، به مقوله‌ی ادبیات با محوریت ادبیات داستانی می‌پردازد. https://t.center/peyrang_dastan آدرس سايت: http://peyrang.org/ Email: [email protected]
.
#معرفی_کتاب

«چه اتفاقی برای شیلی افتاده است.»

یادداشتی بر کتاب «حکومت نظامی» اثر خوسه دونوسو
 

نویسنده: سوزان روتا

 
بازگشت از تبعید به سرزمین مادری در سال‌های منتهی به دهه‌ی نود میلادی موضوع بهترین نوشته‌های نویسندگان آمریکای لاتین بوده است. خولیو کرتاثار در رمان «لی لی» و آلخو کارپانتیه در رمان «ردِ گُم» معنای درخشانی به بن‌مایه‌ی «شما دیگر نمی‌توانید به خانه برگردید» دادند. خوسه دونوسو در سال ۱۹۸۰ پس از پانزده سال زندگی در اروپا به شیلی بازگشت. او در رمان «حکومت نظامی»، یک شاهکار کوچک را در ژانری آشنا خلق کرده است. شخصیت اصلی این کتاب خواننده‌ی مشهور آهنگ‌های اعتراضی به نام «مانونگو ورا» است که بعد از سیزده سال از پاریس به شیلی بازگشته است. هنوز یک ساعت از پیاده شدنش از هواپیما نگذشته بود که از او سوالی اجتناب‌ناپذیر پرسیده شد: «زندگی کردن در زیر سلطه‌ی دیکتاتوری چه حسی دارد؟». با این جمله درمی‌یابیم که رمان «حکومت نظامی» هم داستان مردی است که به دنبال ریشه‌هایش است و هم بازنمودی از شیلی است که دهه‌ی دوم دیکتاتوری نظامی‌ای را می‌گذراند که هیچ‌کس نمی‌داند چگونه می‌شود از شر آن خلاص شد.
در پس قهرمان جذاب رمان دونوسو، اگرچه اشاره‌ای به آن نشده است،  ولی بدون تردید سایه‌ی «ویکتور خارا» را می‌توان مشاهده کرد. «ویکتور خارا» شاعر و خواننده‌ی انقلابی شیلی در دوران آلنده بود. او در جریان کودتا علیه آلنده در سال ۱۹۷۳ دستگیر شد و به قتل رسید. با چنین روحی در شخصیت اصلی رمان، دونوسو «مانونگو ورا» را خلق کرده است تا کسانی که رژیم پینوشه نابود کرده است و کسانی که به آنها اجازه‌ی زندگی داده است اما روح و جسمشان را ناقص کرده است را به تصویر دربیاورد. کتاب «حکومت نظامی» از بسیاری جهات زندگی خصوصی نسلی که در دوران پینوشه درهم پیچیده و ضایع شده است را بررسی می‌کند.

مترجم: #شبنم_عاملی

متن کامل این یادداشت را می‌توانید در گاهنامه‌ی شماره‌ دو - ویژه‌ی آمریکای لاتین بخوانید.


خرید از طریق لینک زیر:
فروشگاه پیرنگ


#حکومت_نظامی
#خوسه_دونوسو
#عبدالله_کوثری


@peyrang_dastan
www.peyrang.org
http://instagram.com/peyrang_dastan/
.
#برشی_از_کتاب

انتخاب: گروه ادبی پیرنگ

خشمی که لوپیتو نسبت به مانونگو ابراز می‌کرد، خشم شکست بود. بله، همین بود و چرا نباشد؟ مانونگو چه خوب این خشم را می‌شناخت. اما چه دشوار بود پذیرفتن آن و چه دشوار دفاع در مقابل آن، اگر بخواهی که طرف مقابل را آزرده نکنی. افسوس، زندگی لوپیتو! در پاریس که بود شنیده بود که چطور لوپیتو فرو می‌غلتد از این مشروب به مشروب دیگر، از این وام به وام دیگر. فرو می‌غلتد تا خود دوزخ. وای از آن گزارش‌ها که محال بود به دورترین جاها، حتی به اروپا نرسد. در این لحظه مانونگو تا مرز بیزاری از خود احساس تقصیر می‌کرد به‌خاطر تحقیر لوپیتو به این دلیل که زندگی‌اش شکست مجسم بود، و به این دلیل که خودش قوی‌تر از او بود. از این بدتر، مانونگو از لوپیتو بیزار بود که سبب می‌شد احساس تقصیر کند از این که در زندگی موفق بوده. شاید حالا نوبت خودویرانی او بود، چیزی که دیگران با آن زندگی کرده بودند، حتی پیش از آنکه نوبتش برسد.

او آن محفل را خوب می‌شناخت، از همان زمانی که با هم‌وطنانی کم‌اقبال‌تر از خود در اروپا دمخور شده بود. به همین دلیل گوشه‌نشین شده بود و تا آنجا که می‌توانست از آنها دوری کرده بود، تا آنجا که سرانجام ردشان را گم کرده بود. آنها زیر گوش هم پچ‌پچ می‌کردند که مانونگو ورا خیال می‌کند سلطان قدرقدرت شده، با آدم‌هایی مثل ما نمی‌پرد، ما کسی نیستیم، او با از مابهتران سروکار دارد، با ما کاری ندارد، حتی حاضر نیست جامی با ما بزند. این اواخر که روز به روز به خاطر سردرگمی‌اش که می‌گفتند مایه‌ی ضعف او شده، حساس‌تر شده بود، هموطنانش را از جمع کسانی که دیدار می‌کرد بیرون رانده بود. منزوی شده بود، بی‌بهره از هر رابطه‌ای با میهن‌اش و در آن تنهایی توی لوموند پی خبرهای شیلی می‌گشت، و در کافه‌ای که هیچ‌کس نمی‌شناختش غرق در فكر فنجان قهوه‌اش را سر می‌کشید.

#حکومت_نظامی
#خوسه_دونوسو
ترجمه: #عبدالله_کوثری
#نشر_نی

@peyrang_dastan
www.peyrang.org