پیرنگ | Peyrang

#جنگ_لوح
Канал
Логотип телеграм канала پیرنگ | Peyrang
@peyrang_dastanПродвигать
2,37 тыс.
подписчиков
123
фото
37
видео
1,07 тыс.
ссылок
گروه ادبی پیرنگ بدون هر نوع وابستگی، به مقوله‌ی ادبیات با محوریت ادبیات داستانی می‌پردازد. https://t.center/peyrang_dastan آدرس سايت: http://peyrang.org/ Email: [email protected]
.

#یادداشت
نگاهی به داستان بلند «نماز میت»؛ رضا دانشور
«وای به وقتی که درد، چهره‌ی آدمی را مسخ کند»

#حدیث_خیرآبادی


«نماز میت» که به سال ۱۳۵۰ به چاپ رسید، نام رضا دانشور جوان (۱۳۲۶-۱۳۹۴) را جدی‌تر از قبل، به‌عنوان نویسنده‌ای نوگرا و تجربی بر سر زبان‌ها انداخت. او که پیش‌تر چندین داستان‌ کوتاه نوشته بود و نمایشنامه‌هایی نیز، و با گروه‌های تئاتری مشهد -شهر زادگاهش- همکاری داشت، حالا داستان بلندی نوشته بود که حرف‌هایی برای گفتن داشت. تا آنجا که هوشنگ گلشیری در سخنرانی معروف خود در شب‌های شعر گوته به سال ۱۳۵۶، آنجا که می‌گوید «امشب می‌خواهم گزارشی بدهم از نثر معاصر...»، از «نماز میت» رضا دانشور نیز نام می‌برد و می‌گوید نمی‌توان نادیده‌اش گرفت.
«نماز میت» مانند داستان‌های کوتاه دانشور که در نشریات و جُنگ‌های ادبی چاپ شده بودند، نخست به‌عنوان ضمیمه‌ی جُنگ لوح منتشر شد.
ناصر مهاجر که در پاریس، رضا دانشورِ تبعیدی را ملاقات می‌کند می‌گوید: «در یکی از اولین دیدارها، نماز میت‌اش را به من داد و از لوح برایم گفت؛ چونان تجربه‌ای یگانه در گستره‌ی ادبیات داستانی سال‌های پایانی دهه‌ی چهل و سال‌های آغازین دهه‌ی پنجاه خورشیدی و نیز ناشر نماز میت. آن قصه‌ی بلندِ ۶۸ برگی را یک‌شبه خواندم که در زمینه‌ی ادبیات زندان و کارکرد شکنجه بر روان آدمیان، کاری‌ست خواندنی و ماندنی. گفتگومان درباره‌ی آن قصه اما گل نکرد و رضا به این بسنده کرد که: از مهم‌ترین کارهای ایام جوانی است.»
پرداختن به موضوعاتی که در فضای سیاسی سیر می‌کنند و خلق آثار هنری و ادبی از گذرگاه آن موضوعات، و در عینِ حال نغلتیدن در جریان‌های سیاسی، نیازمندِ ظرافتی است که از عهده‌ی هر کسی برنمی‌آید. اما رضا دانشور در نماز میت به‌خوبی آن را به انجام رسانده است. داستانی که می‌گویند پس از انقلاب، نسخه‌های آن خمیر و نابود و یا در «پاکسازی» کتابخانه‌ها سوزانده یا اوراق شدند. داستانی که احتمال می‌رود در صورت در دسترس بودن و خوانده شدن، می‌توانست در کنار تعدادی از داستان‌های ممنوع‌شده‌ی ادبیات معاصر مانند جن‌نامه، خسرو خوبان، شب هول، سفر شب، سنگ صبور و برخی دیگر، نقش مهمی در جهش ادبیات داستانی ایران داشته باشد.
شاید کمی غریب باشد که بدانیم دانشور در زمان چاپ این داستان، تنها ۲۴ سال داشته و آن زبان شگفت‌انگیز و زنده که گاه زبان داستانی سلین را به یاد می‌آورد و مخاطب را به حیرت وامی‌دارد، زبانِ داستانیِ نویسنده‌ای ۲۴ ساله است.
تسلط بر عنصر زبان با همه‌ی پیچیدگی‌های فنی‌اش، و همچنین ساختار پیچیده‌ی اثر که با تکنیک جریان سیال ذهن روایت می‌شود، نماز میت را به یک اثر قابل اعتنا در ادبیات معاصر ایران بدل کرده ‌است.
[...]
در داستان بلند «نماز میت» ما از همان سطر آغازین، با کابوس‌های «زعیم» در شکنجه‌گاه حکومت در روزهای سرکوب پس از کودتای ۲۸ مرداد همراه می‌شویم. راوی بی‌نام داستان که دوستش یوسف غلام (لندوک) او را زعیم خود می‌داند و «زعیم» صدایش می‌زند، ما را با وضعیت شکننده‌ی خود به‌عنوان یک انقلابی از طبقه‌ی بورژوا آشنا می‌کند؛ او که زیر شکنجه‌های ماموران ساواک تاب نمی‌آورد، می‌شکند، لب به خبرچینی و اعتراف می‌گشاید و در نهایت دچار فروپاشی روحی و روانی می‌شود.
دانشور با استفاده از تکنیک سیال ذهن و تقدم آشکار ذهن بر عین، مخاطب را در هزارتوی ذهن فروپاشیده‌ی زعیم گیر می‌اندازد؛ زعیم که در دالان‌های تاریک سرخوردگی‌ها، باورهای فروریخته، تردیدها و ترس‌هایش پرسه‌ می‌زند و در کلنجاری مداوم، هر بار به گوشه‌ای سرک می‌کشد و تکه‌ای از تاریکی را احضار می‌کند و مقابل چشم مخاطب می‌آورد. یادپاره‌هایی که عذاب مضاعف روح‌اند برایش؛ گویی مرده‌ای بر جنازه‌ی خود نماز می‌گزارد. از دید برخی علمای شیعه، نماز میت، نماز به شمار نمی‌رود و تنها دعا یا تکبیر است. زعیم هم بر جنازه‌ی خود، باورها و حتا تعلقات پیشین‌اش از جمله خواهر، خانواده و دوستانش، تکبیر می‌گوید و اقرار می‌کند. او حتا به نبودن خودش هم اقرار و ماهیت خود به‌عنوان یک آدم را انکار می‌کند.

«اصلن هیچ‌چیز نبود که چیزی باشد: توی زبانم، توی کله‌ام، یا توی خونم -و چیزی، روحی، و آدمگری‌یی نبود که له نشده باشد... و آدم باورش نمی‌شد که هست و صدای چکه چکه از خونست و صدای شکستن استخوانست و زنده است و آواز می‌خواند.»


متن کامل این یادداشت در سایت پیرنگ به آدرس زیر در دسترس است:
http://peyrang.org/articles/111/


#رضا_دانشور
#نماز_میت
#جنگ_لوح
#ادبیات_مهاجرت
#داستان_ممنوعه

@peyrang_dastan
www.peyrang.org