.
#یادداشت بر قصهی دوم
ترسولرز
قصهی بیچارهترین
و بیپناهترین مخلوقات
#شبنم_عاملیمجموعهی
ترسولرز نوشتهی غلامحسین ساعدی مانند عزادارن بیل شامل چند قصه است که همگی در یک مکان فقیر
و افسونزده
و با شخصیتهای مشترک روایت میشوند که در این شش قصه ورود غریبهای به روستا باعث ماجراهایی شوم
و ماورالطبیعی میشود ولی قصههای مجزا دارند.
قصهی دوم مجموعهی داستان
ترسولرز یکی از بهترین داستانهای این مجموعه است. داستان با ورود غریبهای به روستا
و اضطراب
و ترس شروع میشود. غریبهای تازهوارد خود را ملا معروفی میکند، ملایی کوتاهقامت که دائم از امکانات روستا پرسوجو میکند. انتخاب مکان روستایی نزدیک دریا توسط ساعدی در این داستان به وهم
و هراس داستان افزوده است. طوری که خواننده از سطرهای ابتدایی داستان انتظار
و ترس افتادن اتفاق بدی را دارد. یکی از مهمترین ویژگیهای این مجموعه
و این داستان این است که مخاطب را با هر سلیقهای درگیر
و همراه خود میکند
و خواننده آنچنان درگیر فضا
و قصه میشود که خود را در روستا کنار «زکریا»
و «کدخدا» میبیند، با
ترس «محمد احمد علی» وحشتزده میشود
و وقایع را تماشا میکند. انتخاب راوی دانای کل محدود برای این داستان
و دیالوگهای پیدرپی شخصیتها به بیطرفی نویسنده میافزاید
و در نتیجه خواننده اتفاقها را از دریچهی دید اهالی روستا میبیند، اهل خرافه میشود
و قصه را باور میکند. ساعدی آنچنان امری فراواقع را در داستان میآورد که خواننده حیرتزده میشود:
«پسر کدخدا با آفتابهی پر آب پیدا شد. ملا چمباتمه زد
و مشتهایش را پر آب کرد
و زد به صورت. با مشت دوم دهنش را پر کرد، دندانها
و لثههایش را شست
و آب را که ریخت بیرون، دهنش را باز نگه داشت، چند ثانیه بعد یک مشت مگس ریز از ته حلق ملا پریدند بیرون.» (از متن داستان)
و واکنش اهالی روستا آنقدر عادی است گویا امری است که هر روزه دارد تکرار میشود. اهالی آبادی هیچ درکی از جهان اطراف خود ندارند
و دنیا را فقط روستای خود میبینند. بنابراین در برابر تجاوز، غارت
و تهدید فقط هراسان میشوند
و در نهایت کاملا تسلیم.
کورش اسدی در کتاب شناختنامهی غلامحسین ساعدی مینویسد: «اما ساعدی در
ترس
و
لرز ما را بیواسطه به مرکز جغرافیای افسون
و اضطراب پرتاب میکند.
ترس
و
لرز حاصل واقعیتی جادویی است که با تخیل بیمرز
و غنی
و وحشتهای شخصی ساعدی ترکیب شده است. وحشت از اینکه اگر ریشههای فقر نخشکد، جادویی سیاهتر از سیاه این جغرافیایِ مدام در معرضِ تهدید
و غارت را تسخیر خواهد کرد.»
انتخاب روستا
و دریا در کنار هم به رئالیسم جادویی این داستان قوت میبخشد
و اهالی روستا
و طبیعت شاهدی بر اتفاقات هراسآور این داستان میشوند
و اضطراب را در دل خواننده به وجود میآورند.
در انتها خواننده از پایانبندی نفسگیر داستان به وجد میآید
و بلاهت شخصیتهای داستان را در وجود خود میبیند.
#ترس_و_لرز#قصهی_دوم#غلامحسین_ساعدی#انتشارات_نگاه@peyrang_dastanعکس: مرتضا نیکنهاد