پیرنگ | Peyrang

#ادبیات_در_مخاطره
Канал
Логотип телеграм канала پیرنگ | Peyrang
@peyrang_dastanПродвигать
2,37 тыс.
подписчиков
123
фото
37
видео
1,07 тыс.
ссылок
گروه ادبی پیرنگ بدون هر نوع وابستگی، به مقوله‌ی ادبیات با محوریت ادبیات داستانی می‌پردازد. https://t.center/peyrang_dastan آدرس سايت: http://peyrang.org/ Email: [email protected]
#نقد_ادبی
#برشی_از_کتاب

انتخاب: گروه ادبی پیرنگ

ریچارد رورتی، فیلسوف آمریکایی، اخیراً تصویر تازه‌ای از سهم ادبیات در فهم جهان به دست داده است. او به‌کاربردن تعابیری چون «حقیقت» و «شناخت» را نادرست می‌داند و تأکید می‌کند ادبیات بیشتر «خودخواهی»مان را درمان می‌کند تا جهلمان را. منظور او از خودخواهی در واقع همان توهم خودبسندگی است، یعنی این توهم که همه چیز را می‌دانیم. از نظر او، خواندن رمان به خواندن آثار علمی، فلسفی یا سیاسی شباهت چندانی ندارد و تجربه‌ای یکسره متفاوت است، تجربه‌ای شبیه به ملاقات با انسان‌های دیگر. شناخت شخصیت‌های جدید [داستانی] مثل ملاقات با آدم‌های جدید است، با این تفاوت که در همان نگاه اول می‌توان درون اشخاص را کشف کرد و هر عملی را از منظر فاعل آن بررسی کرد. شخصیت‌ها شباهت چندانی به ما ندارند و بیشتر افق دیدمان را می‌گسترند و بنابراین جهانمان را غنی‌تر می‌سازند. این وسعت یافتنِ درونی (که از بعضی جنبه‌ها شبیه است به آنچه نقاشی غیرانتزاعی به ما می‌دهد) با گزاره‌های انتزاعی قابل بیان نیست و از همین رو توصیفش سخت است. این بسط درونی مظهر گرایش خودآگاه آدمیست به تجربه کردن شیوه‌های تازه‌ای از بودن در کنار شیوه‌های از پیش موجود. این روش یادگیری محتوای ذهنمان را تغییر نمی‌دهد، بلکه خود ذهن را تغییر می‌دهد؛ به عبارت دیگر، بیش‌تر مُدرِک را دگرگون می‌کند تا مُدرَکات را. آنچه رمان به ما می‌دهد معرفتی جدید نیست، بلکه قابلیت تازه‌ی ارتباط با افرادی متفاوت است. رمان در این معنا بیشتر با اخلاق سر و کار دارد تا با علم. افق نهایی این تجربه نه حقیقت که عشق است؛ عشق، این حد اعلای رابطه‌ی انسان با انسان.

آیا باید، چنان‌که رورتی می‌گوید، فهم بسط یافته‌ی جهان بشری را، که ثمره‌ی خواندن رمان است، به مثابه‌ی تصحیح خودمحوری‌مان تلقی کنیم؟ یا باید این فهم را همچون حقیقت انکشافی جدیدی در نظر بگیریم که ضرورتاً قابل اشتراک با انسان‌های دیگر است؟ به نظر من، اصطلاحات در این بحث اهمیت چندانی ندارند، به این شرط که بپذیریم ادبیات با جهان ارتباطی تنگاتنگ دارد و نیز آنچه به ارمغان می‌آورد با گفتمان‌های انتزاعی مطرح در علوم و فلسفه متفاوت است. همان‌طور که رورتی در ادامه ذکر می‌کند، بحث بر سر مرز میان متن استدلالی و تمام گفتمان‌های داستانی (خواه مخیّل، خواه واقعی) است و نه مرز میان متن استدلالی و متون مخيّل. فقط کافیست این گفتمان روایی، جهان بشری ویژه‌ای را توصیف کند، جهانی غیر از جهان سوژه‌ی شناسا. بدین ترتیب، تاریخ‌نگار، مردم‌نگار و روزنامه‌نگار در کنار رمان‌نویس قرار می‌گیرند. همگی در حوزه‌ای قرار می‌گیرند که کانت در فصلی مشهور از «نقد قومی حکم» بدان اشاره می‌کند. کانت در این فصل کتابش می‌گوید که ما برای رسیدن به حس مشترک یا به عبارتی انسانیت سرشارمان ناگزیریم این قدم را برداریم ـ «خود را جای تک تک آدمیان بگذاریم و فکر کنیم». اندیشیدن و احساس‌کردن از منظر ذهن دیگران (چه اشخاص واقعی چه شخصیت‌های داستانی) یگانه راهِ رفتن به سوی جهان‌شمولی و نتیجتاً تحقق رسالتمان است. به همین دلیل است که باید به هر وسیله‌ای تشویق به خواندن کرد، حتی تشویق به خواندن آثاری که منتقدان حرفه‌ای یا با بی‌اعتنایی از کنارش می‌گذرند یا با چشم حقارت بدان می‌نگرند، از «سه تفنگدار» گرفته تا «هری پاتر». نه تنها میلیون‌ها نوجوان این رمان‌های عامه‌پسند را می‌خوانند، بلکه این رمان‌ها مجالی فراهم می‌آورند تا اولین تصویر منسجم از جهان در ذهن اینان ساخته شود، تصویری که بی‌شک در مطالعات آتی ظریف‌تر و پیچیده‌تر خواهد شد.

#ادبیات_در_مخاطره
#تزوتان_تودوروف
ترجمه‌ی #محمدمهدی_شجاعی
#نشر_ماهی


@peyrang_dastan
www.peyrang.org